برای شناخت عواملی که بر روی شما نفوذ دارند (والدین ، دولت ، اجتماع ، فرهنگی که به آن تعلق دارید ، عقاید شما و اعتقاداتتان ، آداب و سننی که بدون تفکر از آن پیروی می کنید) و نیز برای آزاد شدن از قید آنها احتیاج به بینش عمیق دارید اما معمولاً تحتتأثیر آن قرار میگیرید ، زیرا باطناً میترسید که جایگاه خوبی در زندگی بهدست نیاورید . از آنچه که دیگران دربارهی شما خواهند گفت میترسید ، از آنکه از آداب و رسوم پیروی نکنید میترسید و بالأخره میترسید عمل نادرستی مرتکب شوید . اما آزادی در واقع حالتی از ذهن است که در آن هیچگونه ترس یا اجبار یا میل به در امان بودن وجود نداشته باشد .
[...]
همهی ما میخواهیم فرد سرشناسی باشیم و زمانی که بخواهیم چیزی باشیم دیگر آزاد نیستیم .
به این موضوع توجه کنید زیرا این یک راهحل واقعی برای درک مسألهی آزادی است . در این دنیای سیاستمداران ، قدرت ، مالکیت و اقتدار ، لحظهای که تصمیم بگیرید کسی شوید دیگر آزاد نیستید . اما زن یا مردی که پوچی این چیزها را درک میکند و کسی که قلبش پاک است و در آرزوی این نیست که کسی بشود [خاصه بهقیمت آسیب زدن به دیگران و خوردن خون مردم !] چنین فردی آزاد است . اگر شما به سادگیِ آن پی ببرید زیبایی فوقالعاده و عمق آنرا خواهید دید .
فرهنگ ( جیدو کریشنا مورتی )
- ۰ نظر
- ۲۳ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۳۷