aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

فکر می کردم این مرد درس نخوانده پس مغزش منحرف نشده است . در هرکاری صاحب تجربه است . فکرش باز و قلبش بزرگ تر از قلب معمولی است . درعین حال ، در گستاخی غریزی او نیز هیچ کاهشی حاصل نشده است . تمام مسائلی را که به نظر ما فوق العاده پیچیده و بغرنج یا حتی حل نشدنی جلوه می کند ، همچون شمشیر اسکندر که گره ی گوردیوس (1) را گشود ، با یک حمله حل می کند . در هر قصد و نیتی که اراده کند ، توفیق می یابد . زیرا اراده ای محکم دارد و صرفا به خود متکی است ، به اصطلاح دو پایش محکم به زمین چسبیده است و وزن بدنش را تحمل می کند . 

بومیان آفریقایی مار را می پرستند ، از اینجهت که سراسر بدنش با زمین تماس دارد . بنابراین از کلیه ی اسرار و رموز زمین آگاه می باشد . به کمک شکم و دم و سر خود به این اسرار پی می برد و همواره با زمین یعنی مادرطبیعت ، در تماس می باشد . همین امر هم در مورد زوربا صادق است . ما مردمان تحصیل کرده به مثابه ی پرندگان هوا ، موجوداتی تهی مغز هستیم . 

زوربای یونانی ( نیکوس کازانتزاکیس )


(1) Gordius : پادشاه اساطیری ناحیه ی فریگیا . گرهی که مال بند او را به یوغ وصل می کرد بسیار پیچیده بود . معروف بود که هرکس گره را بگشاید فرمانروای سراسر آسیا می شود . اسکندر مقدونی آن را با یک ضربه ی شمشیر گشود . در زبانهای اروپایی قطع گره ی گوردیوس به معنای حل مسأله ای بسیار دشوار و یک اقدام جسورانه است .

  • Zed.em
دوقلوها کوچکتر از آن بودند که بدانند اینها فقط نوکران تاریخ هستند . فرستاده شده اند تا حساب ها را تصفیه کنند و بدهی ها را از کسانی که قوانین را زیرپا گذاشته اند دریافت دارند . آنها تحت تأثیر حس هایی بسیار ابتدایی و در واقع به طرز گیج کننده ای کاملا غیرشخصی بودند . حس حقارتی بنیادی ، ترس از تأیید نشدن ، ترس تمدن از طبیعت ، ترس مردها از زن ها ، ترس قدرت از ناتوانی .
نیاز ناخودآگاه انسان به نابود کردن آنچه نه می تواند بر آن چیره شود و نه آنرا بپرستد .
نیازهای مردانه .
آنچه راحل و استا آنروز صبح شاهدش بودند ، اگرچه در آنزمان هنوز خودشان چیزی نمی دانستند ، نمایشی بیمارگونه (در هرصورت این نه جنگ بود نه نسل کشی) از موقعیت های تحت کنترلی از برتری جویی طبیعت انسانی بود . برنامه ریزی ، دستور ، حکومت مطلقه ی کامل ، این تاریخ بشر بود که خود را به هیأت خواسته های پروردگار درآورده و چهره ی واقعی اش را بر تماشاگران کم سن و سال آشکار کرده بود .
خدای چیزهای کوچک ( آروندهاتی روی )
  • Zed.em