مککی همهی جنگهای صلیبی را تحقیر میکرد . چیزی که هست ، جنگ صلیبی کودکان از نظر او تا اندازهای از همهی ده جنگ صلیبی دیگر که بزرگسالان در آن شرکت کرده بودند کثیفتر میآمد . اوهار این قسمت زیبا را با صدای بلند خواند :
تاریخ با بیان رسمی خود نشان میدهد که صلیبیون مردانی وحشی و نادان بودند . انگیزهی آنان تعصب مطلق بود و بس و راهشان راه اشک و خون . اما افسانهپردازیها ، با پرگویی ، به پاکدامنی و قهرمانی آنان می پردازد و با بیانی بس شیوا و دلانگیز ، از ایشان تصویری عفیف و بزرگوار رقم میزند ، از افتخار ابدی که برای خود کسب کردهاند دم میزند و از خدمات بزرگشان به جهان مسیحیت سخن میراند .
و بعد اوهار این قسمت را خواند :
اکنون ببینیم نتیجهی این همه تلاش و کوشش چه بود ؟ اروپا ثروت بیکرانی را بر باد داد و خون دو میلیون سکنهی خود را بر سر این کار گذاشت ؛ تا گروه معدودی شوالیهی فتنهجو بتوانند حدود صد سال سلطهی خود را بر فلسطین برقرار کنند .
به گفتهی مککی ، جنگ صلیبی کودکان در سال ۱۲۱۳ میلادی آغاز شد . در این سال دو راهب به این فکر افتادند که ارتشی از کودکان فرانسه و آلمان بسیج کنند و آنها را در شمال آفریقا بهبردگی بفروشند . سیهزار کودک بهگمان این که به فلسطین میروند ، داوطلب این سفر شدند . مککی اظهار میدارد :
بیگمان این کودکان ، موجوداتی بیچاره و ولگرد بودند که معمولاً در همهی شهرهای بزرگ گروهگروه به چشم میخورند ؛ از شجاعت و رذالت خود ارتزاق می کنند و حاضر به انجام هر عملی هستند .
پاپ اینوسان سوم هم به گمان اینکه این کودکان به فلسطین میروند ، تحتتأثیر قرار گرفته و به هیجان آمده بود . پاپ گفت : " ما خُفتهایم و این کودکان بیدارند !"
بیشتر این کودکان را در بندر مارسی سوار کشتی کردند و تقریبا نصف آنها در جریان غرق چند فروند کشتی جان سپردند ؛ نصف دیگر آنها به شمال آفریقا رسیدند و به فروش رفتند .
سلاخ خانه ی شماره ی پنج ( کورت ونه گات )
- ۰ نظر
- ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۱۶