aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

جس ناگهان کشف کرد که چرا کینه همیشه جاذبه ای چنین بزرگ روی مردها اعمال کرده است : 'کینه' به انسان جرأت می دهد ؛ نیرویی فوق العاده می بخشد . انگار آدم را بر پشت خود سوار می کند ، اگر کینه را از انسان بگیرند واقعا به مردانگی احتیاج خواهد داشت . 

خداحافظ گری کوپر ( رومن گاری )

  • Zed.em

همه به هم چسبیدند تا راهی برای جس باز کنند . 

- " پل ! چه خبر شده ؟ قیافت به کلی عوض شده ." 

- " تو چطور خبر نداری ؟ امروز صبح رادیو خبرش را داد ." 

- " ویتنام ؟!" 

- " نه ، خرچنگ های دریایی . اخیرا دانشمندان کشف کرده اند که لذت جنسی خرچنگ ها در وقت جماع 24 ساعت طول می کشه ! 24 ساعت بی وقفه ؛ این بعد از اکتشافات اینشتاین بزرگ ترین کشف علمی است . یک انقلاب واقعی است و مایه ی امیدواری !" 

- " خب چه چیزش مایه ی امیدواری است ؟" 

- " معلوم است ! نمی گذارند که این نعمت فقط مال خرچنگ ها باشد . 24 ساعت ، یعنی به طور مداوم ! این خودش یعنی یک تمدن ." 

ژان گفت : " تا حا... حالا ، آنقدر به... به ما و... وعده داده اند... " 

چاک گفت : " این مسأله در آمریکا با یک رئیس جمهور کاتولیک به جایی نمی رسد ." 

جس گفت : " شماها کندی را بد شناخته اید ." 

پل گفت : " باید این نعمت را از خرچنگ ها گرفت . مسأله اعتبار است ، باید دانشمندان جوان را تشویق کرد ، باید کمیسیون حقوق بشر فورا مسأله را برعهده بگیرد ." 

- " اگر سازمان ملل وارد میدان شود ، تنها نتیجه اش قتل عام خرچنگ هاست ." 

- " یک جماع 24 ساعته یعنی خوانده شدن فاتحه ی سوئیس ! یک نعمت به این خوبی و قشنگی به کی داده شده ! به یک خرچنگ لامذهب ! اینهم از خدا !! پدر جان ، شما کشیش ها باید شرمنده باشید !" 

جس گفت : " من اطمینان دارم که بین خرچنگ ها لامذهب پیدا نمی شود !!" 

... 

خداحافظ گری کوپر ( رومن گاری )

  • Zed.em

"... توی تمام این حرفهای من می توانید یک خاصیت خیلی مطبوع و پیچیده ی تهوع حس کنید . مارکسیسم هرچه بود یک چیز را ثابت کرد ، آنهم اینکه ما محکومیم که هیچ غلطی نکنیم . این همان چیزی است که اسمش را 'ابتذال' گذاشته اند ." 

آلبر کامو پیغمبر ابتذال ، در یک حادثه ی مبتذل اتوموبیل خودش را به کشتن داد . حادثه ای که ظاهرا ثابت می کرد که او در اشتباه بوده است و در زندگی نوعی منطق حکمفرماست . دست آخر وقتی فکرش را بکنی عنوان 'یک نوع نا امیدی' شاید از 'مهربانی سنگها' برای یک کتاب جالب تر باشد : "جسی دوناهیو برنده ی جایزه ی نوبل ..." ! خلاصه تمام اینها خیلی پیش از ما وجود داشته است . همان راسکولنیکف هم از 'درد قرن' می نالید و بعد نوبت ولت شموتز یا نیهیلیسم شد . سیر و سیاحت لغات در طی قرون . حتی در 'سونه' (قصیده) های شکسپیر هم اثری از امید نیست . البته باید دانست که در آن روزگار سفلیس قیامت می کرد ؛ اندوه عمیق سونه های شکسپیر و به طور کلی شعر غنایی زمان او از آنجاست که در آن روزها عشق همیشه با سفلیس همراه بود ، 70 درصد مردم به آن مبتلا بودند و به همین علت بود که در اشعار عاشقانه اندوه عمیق احساس می شد ، چون عاقبتش یا دیوانگی بود یا کوری و هیچ علاجی هم نداشت . بنابراین عشق چیز فوق العاده مهمی بود . درست مسأله ی مرگ و زندگی . امروز عشق به کلی از ادبیات مدرن ناپدید شده است . هیچ آن اهمیت و رنگ فاجعه آمیز سابق را ندارد ، چون حسابش از سفلیس جدا شده است . 

این موضوع خیلی جالبی بود برای سرمقاله ی مجله ی دامپزشکی که جسی مسؤول صفحه ی ادبی آن بود ؛ مسخره اش می کردند چون در این مجله قلم می زد ، مردم از روشنفکران بیزارند . جسی هنوز می توانست به همه چیز بخندد و بگوید "جهنم" و این از شرایط واجب سلامت روانی بود . 

خداحافظ گری کوپر ( رومن گاری )

  • Zed.em

..." خیلی خوشمزه است لنی ! شما یانکی ها خیلی از مسخره بازی خوشتان می آید . برای همین است که سر و کله تان در ویتنام پیدا شده ، مسخره اندر مسخره !"
لنی خیلی تعجب کرد . هرچه می خواهند بگویند ، ولی اخلاق پیشرفت های عجیبی کرده است ، حتی کثافت هایی مثل آنژی هم جریان ویتنام را تقبیح می کنند !!
خداحافظ گری کوپر ( رومن گاری )
  • Zed.em

همین است که دولت آمریکا به کنسولهایش پول می دهد : برای حفظ آبرو !

پدر او آنقدر خوب به کشورش خدمت کرده بود که مبتلا به الکلیسم شده بود ، آنهم علیرغم مصونیت سیاسی که داشت . واقعا مسخره است ! آخر مصونیت سیاسی چیز مقدسی است . آنقدر خوب که شما را از همه ی خطرات و بلایا حفظ می کند تا عاقبت از داخل زیرآبتان را بزند . حباب شیشه ای که حامی شماست ، عاقبت خودتان را خرد می کند . ایده آلیست ها نباید حق داشته باشند که نماینده ی کشورشان در ممالک خارجی شوند . آنها فقط مقادیر محدودی از واقعیت را می توانند هضم کنند .

[...]

او از آن دیپلمات های بسیار نادری بود که نمی توانند صدای شلیک جوخه های تیرباران را بشنوند و بعد اسموکینگ بپوشند و با دژخیمان در ضیافت های رسمی شرکت کنند . این نقص که برای یک نماینده ی آمریکا در خارج ، اساسى و بلکه مهلک است ، در پرونده ی مدیریت کارگزینی در وزارت خارجه با این کلمات منعکس شده بود : "ضعف شخصیت ، کمبود ظرفیت ، عدم تعادل" ؛ با وجود 53 سال سن ، هنوز مرد زیبایی بود ؛ آدمها امروزه واقعا پیر می شوند و این از معجزات آنتی بیوتیک هاست ؛ چشم هایش سیاه بود و این با طنز خاص شخص او خوب متناسب بود ، زیرا درخشش لطیف طنز ، در چشمان سیاه بهتر از چشمان آبی خود را می نمایاند . بسیار خوش پوش و بینهایت باهوش بود ، ولی ضعیف ، حاجتی به انکارش نبود . جس اورا بخصوص به سبب ضعفش دوست میداشت . آخر دنیای ما ساخته ی دست مردان قوی است . 

خداحافظ گری کوپر ( رومن گاری )


  • Zed.em

آنوقت آل کاپون عمیق شد . 

" من ، بچه ها ، من طرفدار پوسیدگی ، فساد و مرگم . یعنی طرفدار واقعیت م . تراژدی آمریکا این است که خیلی جوان است ، سرعت پوسیدگی اش کافی نیست . برای همین هم آدمهای بزرگی ندارد .برای ایجاد مردان بزرگ قرنها پوسیدگی و گند لازم است . یک جور کود است . گلهای عجیب و غریب بار می آورد . مثل گاندی ، دوگل ، بیتلها ، ناپلئون ، اینها همه از اعماق کثافت ، از ته بیست قرن چرک و خون و کود تاریخ بیرون می آیند . این یعنی فرهنگ . آمریکا باید خیلی با عجله ، سرپایی ، شروع به گندیدن بکند . همه باید کمک کنند . آنوقت شعرهایی پیدا می شود که هنوز هیچکس نظیرش را نشنیده . مثل شعرهای رمبو ، نقاش های نابغه ، مطلقا بی نظیر . بعد هروئین ، ال.اس.دی. ، انواع تتراکلوریت ها ، زود ، باید جنبید تا کسی شد ." 

آنوقت لنی بلند شد و چک و چانه ی یارو را خرد کرد . خیلی عجیب بود چون آمریکا به تخمش هم نبود ؛ ولی آخر در آمریکا یک نفر بود که هرچند مرده بود ، مورد علاقه و احترام او بود . برای گری کوپر بود که دهان این اسپرماتوزوئید دوپا را خرد کرد . در خانه ی بگ هرگز کتک کاری سابقه نداشت . بگ حالش به هم خورد . مجبور شدند با دهان به او تنفس مصنوعی بدهند و این واقعا دل آدم را به هم می زند ، چون دهن بگ ...، واقعا بهتر است فکرش را هم نکنید ! بعد معلوم شد که داستان همه حقه بازی است و بگ حالش به هم نخورده . یک چشمش باز بود ، داشت کیف می کرد پدرسگ! 

اما هرچه بود ، بگ پسر خیلی خوبی بود . از همه بدتر این بود که آل کاپون قسم می خورد که به یک کلمه از حرفهای خودش عقیده نداشته است . فقط می خواسته دیگران را تحریک کند تا با او مخالفت کنند و یک بحث گرم و آموزنده برپا شود . فکرش را نمی شد کرد که اینهمه حماقت در یک نفر جمع شده باشد . با حماقت های او می شد یک ملت را سیر کرد . 

خداحافظ گری کوپر ( رومن گاری )


  • Zed.em

ستانکوزاویچ راست می گفت که تنها چیزی که مهم است این است که به هیچ عنوان نباید در ازدیاد نفوس شرکت کرد . جمعیت حکم پول را دارد . هرچند مقدارش بیشتر ، ارزشش کمتر . امروز چیزی که هیچ ارزش ندارد جوان بیست ساله است . موجودیش در دنیا خیلی زیاد است . تورم جوانان . بیهوده نباید بر سرش بحث کرد ، احمقانه است . جمعیت کور است ، همه جا را می گیرد ، آدم را زیر خود له می کند . لنی هیچ علاقه نداشت کسی باشد ، ولی اینکه 'چیزی' باشد دیگر غیرقابل تحمل بود . 

خداحافظ گری کوپر ( رومن گاری )

  • Zed.em