aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

۱۰ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

در آن‌هنگام ، سیاست انگلستان در هند نگران رویارویی با خطر روسیه بود که به‌سرعت به سوی شرق آسیای مرکزی پیشرفت می‌کرد و تاشکند را در ۱۸۶۵ ، سمرقند و بخارا را در ۱۸۶۸ ، خیوه را در ۱۸۷۳ ، خوقند را در ۱۸۷۵ ، عشق‌آباد را در ۱۸۸۱ و مرو و رود مرغاب تا مرز افغانستان را در ۱۸۸۴ اشغال کرد . سیاست دولت انگلیس میان دو "مکتب" تقسیم می‌شد : یکی مکتب پیشروی که مورد پشتیبانی دیز رایلی و محافظه‌کاران قرار داشت که طرفدار پیشرفت از مرزهای هند بودند ، دیگری مکتب "عدم فعالیت استادانه"ی آزادیخواهان گلَدِستون که معتقد بودند روس‌ها نفوذِ متمدن‌کننده‌ای بر قبایل ترکمن که کارشان شکار برده بود دارند و هیچ خطری متوجه هند نمی‌کنند . مکتب پیشروی در نتیجه‌ی شکست انگلیسی‌ها در جنگ با افغان‌ها لطمه‌ی شدیدی خورده بود ، درحالیکه طرفداران عدم فعالیت ، هزینه‌های کلان و توجیه‌نشدنی حضور در خارج از مرزهای هند را خاطرنشان می‌ساختند .
ارتش هند نیز بین طرفداران این دو مکتب تقسیم شده بود ، اما نظر کوتاهی به نقشه نشان می‌داد که روس‌ها در صورت اقتضا خود را از چند جهت آماده‌ی حمله می‌کنند : از پایگاه جدیدشان در عشق‌آباد در کنار مرز ایران خواهند توانست از افغانستان عبور کنند و به‌راحتی از راه آسان هرات و قندهار به کویته برسند ؛ یا از سمرقند می‌توانند با وجود دشواری از کوه‌های هندوکش عبور کنند و به کابل و تنگه‌ی خیبر برسند ؛ یا از خوقند و مرغاب می‌توانند از جبال تیان‌شان به‌سوی کاشغر چین سرازیر شوند و آنگاه با دشواری بیشتر از طریق سلسله‌جبال هیمالیا به هند حمله‌ور شوند . آسان‌ترین راه از طریق جنوب ایران بود که منطقه‌ای بی‌دفاع و عملاً خارج از سلطه‌ی انگلیس‌ها یا روس‌ها بود . از آنجایی که انتظار می‌رفت افغان‌ها مقاومت شدیدی در برابر تهاجم روس‌ها از خود نشان دهند ، انگلیسی‌ها به‌شدت نگران بودند که تهاجم از طریق ایران صورت گیرد .
در پاییز ۱۸۹۱ سایکس مرخصی گرفت ، یا به‌قول خودش چند ماه را در اروپای شرقی گذراند تا در مورد "مسائل گوناگونی که در سی سال آینده نیاز به راه‌حل پیدا می‌کردند" کسب اطلاع کند . درباره‌ی فعالیت‌های سایکس در این چندماه هیچ مدرکی وجود ندارد ولی از آنجایی که او عضو اداره‌ی اطلاعات ارتش بود ، احتمالاً به شناسایی دشمن مشغول بوده است تا بتواند در آینده نقشی در "بازی بزرگ" یا به‌قول روس‌ها "مسابقه‌ی سایه‌ها" ایفا کند .
ایران در بازی بزرگ ( آنتونی وین )
  • Zed.em
در دفترچه‌ای که بعدها در صندوق آهنین متعلق به یکی از نواده‌های سایکس یافت شد ، گواهینامه‌ای به زبان‌های انگلیسی و لاتین از سوی گراند لُژ متحد فراماسونری موجود است که استاد اعظم آن ولیعهد انگلستان بود و نشان می‌دهد سایکس در اکتبر ۱۸۸۹ تحت شماره‌ی ۹۸۸ به عضویت لُژ نهاب (نیکوکاری) در سیالکوت درآمده است . تاریخ این سند سوم فوریه‌ی ۱۸۹۰ است . عضویت در فراماسونری در سال‌های بعد که سایکس در ایران اقامت داشت برای او بسیار مفید واقع شد ، زیرا وی را قادر ساخت اعتماد بسیاری از رجال این کشور را که همانند او فراماسون بودند جلب نماید .
[...]
فرمانفرما در آن هنگام (۱۸۹۶) در تهران بود و سایکس را به بسیاری از مقامات بلندپایه معرفی کرد . شبکه‌ی پیچیده‌ی ازدواج‌های قجرها به‌گونه‌ای بود که بیشتر آنان با هم نسبت خانوادگی داشتند و عضو سازمان فراماسونری بودند° . معرفی سایکس از سوی شاهزاده به‌عنوان "یکی از خودمان" بدان معنی بود که آنان می‌توانستند پس از تعارفات اولیه با آسودگی خاطر سُفره‌ی دل خود را در حضور او بگشایند ...
ایران در بازی بزرگ ( آنتونی وین )

°نخستین لُژ فراماسونری در ایران رسماً در ۱۹۰۶ تأسیس شد .
  • Zed.em
امروزه کسانی که سِر پرسی سایکس را به‌یاد دارند معدودند ، ولی افسانه‌ی او یکصدسال پس از اینکه قدم به‌خاک ایران نهاد هنوز کاملاً زنده است . آغاز زندگی سِر پرسی عادی بود . او در ۱۸۶۷ در یورکشایر به‌دنیا آمد ، ده ساله بود که نام سِر ساموئل بیکر ، کاشف بزرگ آفریقا و شرح مسافرت‌هایش را شنید ، قوه‌ی تخیلش تحریک شد و تصمیم گرفت همان حرفه را برگزیند . در ۱۸۸۲ در شهر راگبی به مدرسه رفت و پس از گذراندن دوره‌ی دانشکده‌ی افسری سندهرست به هنگ سوار نظامی در هند پیوست . در آنجا بیشتر اوقات فراغت خود را به اکتشاف در کوه‌های کشمیر و لاداخ می‌گذراند . به‌زودی فعالیت‌هایش توجه‌ی اداره‌ی اطلاعات ارتش را جلب کرد و او را با لباس مبدل به مأموریتی در ترکستان روسیه فرستادند . سایکس به "بازی بزرگ" پیوسته بود .
پس از آن به دستور حکومت انگلیسیِ هند که نگران پیشروی روس‌ها در آسیایِ مرکزی بود ، به یک‌رشته سفرهای اکتشافی در بی‌آب و علف‌ترین نقاط مشرق‌زمین فرستاده شد . سپس مأمور تأسیس کنسولگری در شهر واحه‌مانند کرمان در جنوب‌شرقی ایران شد ، که پایگاه دیده‌بانی‌ای در برابر حرکت روس‌ها به‌سوی جنوب به‌شمار می‌رفت . در کرمان ده سال ، ابتدا با خواهرش و سپس با همسرش زندگی کرد و اطلاعات گسترده‌ای درباره‌ی مردم ، زبان ، تاریخ ، جغرافیا ، مذهب ، باستان‌شناسی و آداب و رسوم ایران کسب کرد ، در ضمن دوستان زیادی در میان اهالی محلی پیدا کرد . شگفت آنکه در تمام این مدت هیچگونه حقوق یا دستمزدی دریافت نمی‌کرد .
در سال ۱۹۰۵ سایکس را برای تحویل گرفتن سرکنسولگری مشهد فرستادند که چون به مرز روسیه نزدیک بود ، حساس‌ترین پایگاه انگلیسی در ایران به‌شمار می‌رفت و برای جمع‌آوری اطلاعات درباره‌ی فعالیت‌های نظامی روسیه جنبه‌ی حیاتی داشت . سایکس در هشت سالی که در مشهد به‌سر برد شاهد انعقاد قرارداد ۱۹۰۷ بین انگلیس و روسیه بود که ایران را به مناطق تحت‌نفوذ دو کشور تقسیم می‌کرد . به دنبال آن غوغای انقلاب مشروطیت و رویارویی مشروطه‌خواهان با افرادِ ضدِانقلابِ مورد حمایت روس‌ها صورت گرفت . سایکس با مهارت ، کاردانی و حوصله روابط خود را با حکومت محلی ایران گسترش داد و مقاومت آن‌را در برابر تلاش روس‌ها برای تبدیل شمال ایران به یک ایالت روسی و تخته‌ی پرش به درون هند افزایش داد .
در ۱۹۱۵ سایکس را به ترکستان چین فرستادند تا در غیاب سِر جورج مکارتنی نامدار که از سال ۱۸۹۸ همراه با همسرش در آنجا به‌سر می‌برد ، به‌عنوان کنسول خدمت کند . سایکس به‌همراه خواهرش اِلا سوار بر اسب و گاوهای نَر تبتی کوه‌های پامیر را کشف و نقشه‌برداری کرد و چندین عکس جالب گرفت .
با آغاز جنگ جهانی اول دشمن تغییر کرد . اکنون انگلستان و روسیه در برابر آلمان ، اتریش و ترکیه متحد شده بودند و هدف مشترک داشتند . در ۱۹۱۵ جاسوسان آلمانی به رهبری ویلهلم واسموس ، لارنس آلمانی ، عشایر جنوب ایران را بر ضد حضور انگلستان در ایران برانگیختند و چاه‌های نفت را که نیروی دریایی سلطنتی به آن وابستگی داشت مورد تهدید قرار دادند . در همان حال آلمانی‌ها توطئه می‌کردند که علیه فرمانروایی انگلستان در هند ، میان مسلمانان آن کشور شورش بر پا کنند و جاسوسانی از طریق ایران و افغانستان به هند می‌فرستادند و به آتش دامن می‌زدند . تقریباً کلیه‌ی سربازان انگلیسی در جبهه‌ی غرب و بین‌النهرین درگیر بودند و هیچ نیرویی برای مقابله با این خطر در دسترس نبود . سایکس با کمک تعدادی سرباز هندی به ایران فرستاده شد تا دست به تشکیل نیرویی مرکب از سربازان محلی بزند که به‌نام تفنگداران جنوب ایران ، یا پلیس جنوب ، مشهور شدند . این کار نارضایتی شدیدی میان میلیون‌ها ایرانی ایجاد کرد ، ولی به‌رغم مخالفت‌های دولت ایران ، سایکس در خنثی کردن فعالیت و توطئه‌های جاسوسان آلمانی و دفع خطر عشایر راهزن جنوب که تجارت را مختل کرده بودند ، توفیق حاصل کرد . در پایان جنگ ، سایکس بر سر نقشه‌ی اشتباه‌آمیز لرد کرزن در تبدیل ایران به کشوری تحت‌الحمایه‌ی انگلستان ، با وی از در مخالفت درآمد و کرزن کاری کرد که دیگر هیچ شغلی به او واگذار نشد .
[...]
سایکس به‌خاطر تألیفات متعددش درباره‌ی ایران و سایر ممالک آسیایی از محققان و خاورشناسان برجسته به‌شمار می‌رود . 'تاریخ ایران' در دو جلد (۱۹۱۵) ، 'تاریخ کرمان ، ده‌هزار مایل در ایران' (۱۹۰۲) 'افتخار عالم تشیع' (۱۹۱۰) ، 'در واحه‌ها و صحراهای آسیای مرکزی' (۱۹۲۰) ، 'تاریخ افغانستان' در دو جلد (۱۹۴۰) و 'تاریخ اکتشافات جغرافیایی' (۱۹۳۴) ازجمله‌ی تألیفات او است .
"بازی بزرگ" که هدف آن از یک‌سو دستیابی روسیه به آب‌های گرم جنوب آن کشور و مستعمره‌ی انگلیسی هند بود ، از زمان پطر کبیر آغاز شده بود . در اجرای این نقشه پطر کبیر و کاترین دوم ، هر دو به قفقاز حمله‌ور شدند ، تا اینکه سرانجام نیکلای اول در ۱۸۲۸ موفق شد این خطه‌ی زرخیز را از ایران جدا سازد . از سوی دیگر استعمارگران انگلیسی می‌خواستند به‌هر وسیله‌ای از نزدیک شدن و دست‌اندازی روس‌ها به هند جلوگیری کنند و این کشمکش که از آغاز قرن نوزدهم آغاز شده بود تا سال ۱۹۰۷ که قرارداد مصالحه میان روسیه و انگلستان امضاء شد ادامه داشت . به‌موجب این قرارداد تبت منطقه‌ی بی‌طرف اعلام شد ، افغانستان منطقه‌ی تحت نفوذ انگلستان شناخته شد و ایران به دو منطقه‌ی تحت نفوذ روسیه و انگلیس تقسیم شد .
پس از آن هم سازمان‌های جاسوسی روسیه و انگلستان مراقب یکدیگر بودند و ژنرال سایکس نیز یکی از مأموران زبردست اینتلیجنس سرویس بود که در زیر پوشش کنسول در کرمان و سرکنسول در مشهد سال‌های متمادی مراقب فعالیت‌های روس‌ها در ایران و آسیای مرکزی بود .
برخی اعتقاد دارند که "بازی بزرگ" هرگز متوقف نشده و صرفاً پیش‌درآمد جنگ سرد در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم بوده است ، با همان ترس و لرزها ، با همان سوءظن‌ها و سوءتفاهم‌ها . در این بازی ژنرال سایکس یکی از نقش‌آفرینان عمده بود .
ایران در بازی بزرگ ( آنتونی وین )
  • Zed.em
بر خود از غفلت بهشتی را جهنم کرده‌ایم // گر دل از شرم معاصی آب گردد کوثر است
کلیات ( بیدل دهلوی ) 
  • Zed.em

نقد فرصت مده از دست به افسون امل // وهم وهم است چو عقلش منشان بر تارک
رفته‌ها را صلوات است ، تو هم خواهی رفت // می‌خوری بیهده امروز غم باغ فدک
حال مفت است ، چه ماضی و کدام استقبال // گر نیی طفل به افسانه‌ی متن ای مردک

کلیات ( بیدل دهلوی )

  • Zed.em
به هر دیار که باشی به جستجو می‌باش // چه روم و هند و خراسان ، چه زابل و ارکنج
ز خدمت عقلا چون ادب مشو غافل // چو عقل باش گریزان ز مردم خودسنج
مدان رفاقت نادان کم از شکنجه‌ی نزع // به سکته ساز و مکن اختیار این قولنج
کلیات ( بیدل دهلوی )
  • Zed.em
گر جلوه کنی طوری از افسون تماشا است // ور فال تغافل زنی آزادگی انشاء است 
صلح است به هر رنگ که مقدار هوس‌ها است // این کارگه از وضع خیال تو مبرا است 
خواه آیینه شو خواه مشو جنگ ندارد 
از وضع دد و دام به اکراه نگشتی // ناموس دلی داشتی آگاه نگشتی 
خفت اثر عالم افواه نگشتی // آخر خجل از فطرت کوتاه نگشتی 
آدم نشدن هرچه شود ننگ ندارد♧
کلیات ( بیدل دهلوی )

♧البته آدم نشدن ننگ دارد به‌زعم بنده !! به هرحال شاعر در معذورات بوده و ما هم می‌پذیریم :) چون در مجموع مخمس زیبایی است ... (نویسنده‌ی وبلاگ)
  • Zed.em

عمری دراین جنون‌زار ، بی‌پا و سر دویدیم // گرد شکسته دل داشت ، در هر کجا رسیدیم
آخر به ‌ناامیدی از مدعا بریدیم // آیینه در بغل بود ما غافلان ندیدیم
حیف از دلی که با ما است ، آه از کسی که ماییم

کلیات ( بیدل دهلوی )

  • Zed.em
اعتبار حقیقت ازلیم // آب و رنگ بهار لم‌یزلیم
عشق ، هرجا به خون تپَد بالیم // حُسن ، هرجا چمن شود حللیم
شوق ما داشت جلوه‌ها در کار // علم بودیم ، این زمان عملیم
بهر ترتیب نظم امکانی // چون ردیف و قوافی غزلیم
صلح ، درس کتابِ وحدت بود // تا طرف آشکار شد ، جدلیم
مدعا هیچ و اینهمه نیرنگ // عرض اوهام و اینقدر حیلیم
وهم ، کثرت‌نمای یکتایی است // معنی واحدیم و مبتذلیم
با همه اعتبار ساز شکست // به همین نکته ایمن از خللیم
که جهان نیست جز تجلی دوست
این من و ما همان اضافت او است
کلیات ( بیدل دهلوی )
  • Zed.em
بیدلا گر تو صاحبِ رأیی // فهم کن تا چه رنگ پیدایی
از عناصر بنای ظاهر توست // گرچه تو پاک‌تر از اینهایی
لیک هست اختلاط را اثری // که محال است از آن شکیبایی
گاه چون خاک تیره‌ای مجهول // گاه چون شعله فطرت‌آرایی
گاه چون آب در کمند خودی // گاه چون باد بی‌سر و پایی
گاه مکروهی و گَهی مطبوع // مصدر کار زشت و زیبایی
گاه محکوم طبع خویشتنی // گاه برعکس کارفرمایی
گاه مظروف و گاه ظرف خیال // گاه صهبا و گاه مینایی
گاه از امروز نیز بی‌خبری // گاه حیران فکر فردایی
بی‌نیازی است این نه صورت عجز // که به صد رنگ جلوه‌ پیرایی
گر سمیع است گر بصیر تویی // هم تو دانا هم تو بینایی
از تو سر زد صنایع آفاق // فی‌الحقیقت اگرچه تنهایی
صنعتت بی‌نهایت افتاده است // تا چه عالم ز خود بیارایی
چشمی از خود بپوش همچو حباب // تا شود جلوه‌گر که دریایی
یعنی از وهم این آن بگذر // ای سزاوار آنچه می‌شایی°
من‌عرف نفسه دلیلت بس // تا بدانی که ذات یکتایی
خویش را گر شناختی یک‌چند // سر برآور ز جیب دانایی
که محال است جز به سعی جنون // رفع فهم صفات و اسمایی
پس خموشی گزین و فارغ باش // که همین است حد دانایی
شوخی ما و من ز غفلت توست // با که می‌سنجی این من و مایی
که جهان نیست جز تجلی دوست
این من و ما همان اضافت او است
کلیات ( بیدل دهلوی )

°شایستن /šāyestan/ : (مصدر لازم) [پهلوی: šāyistan] ‹شاییدن› [قدیمی] سزاوار بودن؛ لایق و مناسب بودن؛ درخور بودن . [فرهنگ فارسی عمید]
  • Zed.em