... یونانیها میگویند که زئوس در آسمانها همیشه توصیه میکرد مبادا کاری کنید که آدمیزاد بر آتش دست یابد . پرومته که با انسان سر و سِرّی داشت ، اندکی از آتش را در یک نی پنهان کرد (همان کاری که کشیشان در بیرون آوردن تخم کرم ابریشم از چین کردند ؛ تخم را لای شکاف عصای زهد خود پنهان کردند و ابریشم از آسیایمیانه بهغرب راه یافت) پرومته هم آتش را از آسمان به زمین آورد و به انسان سپرد ، البته خودش سزای خلاف را دید ، ولی انسان به آتش دست یافت .
در افسانههای ما روایت کمی طبیعیتر و دیگرگونه است . ما افسانهای داریم که فردوسی گوید : هوشنگ در راه شکار ، آتش را ، که منجی بشر از سرما و یار و مددکار او در جنگ است ، کشف کرد .
فردوسی گوید : هوشنگ با یاران به کوه رفت ، اژدهایی دید ، سنگی بر او زد ، سنگ به اژدها نخورد ولی به سنگ دیگر خورد و جرقه برجست و آتش پدید آمد .
به سنگ اندر آتش ازو شد پدید // کزو روشنی در جهان گسترید
من این داستان را از قدیم بهصورت دیگر شنیده بودم . داستان به اینصورت آمده که هوشنگ سوار بر اسب بود ، اژدهایی در بوتهی خاری لمیده بود ، از زیر سم اسبِ هوشنگ سنگی پرید و چنان قوی بود که به سنگ دیگر خورد و از آن جرقهای جست ، جرقه بر بوتهی خار افتاد ، شعله بلند شد و اژدها سوخت . هوشنگ آتش را بهدست آورده بود ، بهشکرانهی نجات از اژدها آن روز را جشن گرفتند و آتش را ستودند . این جشن همان جشن سده است .
هوشنگ بلافاصله با همان آتش سنگها را گداخت و آهن را از سنگ استخراج کرد .
نخستین یکی گوهر آمد بهچنگ // بهدانش ز آهن جدا کرد سنگ
و این روایت هم هست که متأسفانه یا خوشبختانه ، با آهنی که بهدست آورده بود ، نخستین کاری که کرد همان اسب خود را نعل کرد . ...
نون جو و دوغگَو ( باستانی پاریزی )