aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

هرتغییر واقعی نخست باید تخیل شود . تخیل نخستین گام در تحقق بخشیدن به یک واقعیت نوین است . امروز اغلب ما نمی توانیم همین گام نخست را برداریم . با اینحال تعدادی از هنرمندان تلاش های اولیه ای را صورت داده اند . برخی آثار هنری پسامدرن نشان می دهند که روش تغییر رادیکال ، براندازی سیستم از درون است . ایده ی آن نشان دادن چهره ی حقیقی جامعه به خودش از طریق اغراق کردن آن ، از طریق تبدیل همه چیز به وانموده ها ، با بیشترین سرعت ممکن است و نشان می دهد که تمام نهادهای جامعه چیزی جز وانموده نیستند .
دوزخ اما سرد - تفسیر فردریک جیمسن از پسامدرنیسم - ( ایرا چرنوس )
  • Zed.em
قاعده ی بنیادین دیالکتیک از اینقرار است : هرگاه فهرست ساده ای از زیرگونه های یک گونه ی کلی به ما عرضه می شود ، همواره باید به دنبال استثنای این مجموعه بگردیم .
وحشت از اشک های واقعی ( اسلاوی ژیژک )
  • Zed.em
اگر بخواهیم به زبان هگلی سخن بگوییم ، یک رسوایی کاملا فلسفی وقتی به ظهور می رسد که فلسفه ای خود جوهر هستی جمعی را عملا مشوش کند ، یعنی آنچه را که لاکان 'دیگری بزرگ' می نامید ، یا همان مجموعه ی پنهانی مشترک از باورها و هنجارهایی که کنش و واکنش ما را تنظیم می کنند .
ترفند 'رسوایی' ها عمدتا این نیست که اینها رویدادهای عمومی سخیفی اند ، بلکه بیشتر این است که جنبه ی حقیقی تضاد را جابجا می کنند . مثلا دو 'رسوایی علمی' بزرگ در قرن گذشته را در نظر بگیریم : داروین و فروید . رسوایی کشف داروین این تصور نیست که انسان از طریق فرایند طبیعی تکامل ، از دل سلسله ی حیوانی سر برآورد ؛ بلکه برعکس ، این رسوایی در آن تصور مرموزتر جای دارد که می گوید تکامل نه یک حرکت پیشرونده ی تدریجی ، بلکه عبارت است از ظهور کاملا تصادفی و غیرضروری گونه های جدید بدون هیچ مقیاس عینى ای که با استفاده از آن بتوان آن گونه ها را به ترتیب اولویت و اهمیت مرتب کرد . به همین سان آنچه در انقلاب فرویدی واقعا رسوایی برانگیز است تأکید بر نقش سکسوآلیته یا تمایل جنسی در زندگی انسان نیست ، بلکه برعکس ، تأکید بر این است که سکسوآلیته ی انسان ، به عنوان نقطه ی مقابل جفتگیری حیوانی ، به لحاظ ساختاری از خصلتی مازادین و یا شکست خورده برخوردار است .
و این بیش از همیشه ، در مورد جدیدترین رسوایی 'فلسفی' به اصطلاح ماجرای اسلوتردایک ، که در سال ۱۹۹۹ در آلمان به پا شد صادق است ؛ آن هم وقتی که پیتر اسلوتردایک ، نویسنده ای که بیست سال پیش با کتاب نقد 'خرد کلبی مشرب' مشهور شده بود ، از سوی شمار کثیری از رسانه های لیبرال متهم شد که دستور کار نازی ها در مورد تولید ژنتیکی برای پدید آوردن یک نژاد برتر را در شکل و شمایل امروزین تبلیغ می کند . صرف نظر از هر قضاوتی که درباره ی اسلوتردایک داریم ، ماهیت آنچه او عملا انجام داد حاکی از ناتوانی موضع اخلاقی چپ لیبرال (که بهترین تجسم خود را در اخلاقیات هابرماس در خصوص کنش ارتباطی می یابد) برای مقابله با چالش های جدیدی است که دیجیتالی شدن زندگی روزمره ی ما و چشم انداز دخالت های بیوژنیک در 'جوهر' فرد انسانی در برابرمان قرار داده است . در نهایت ، کل خطوط قرمزی که نباید از آنها گذشت (در توافق تام و تمام با واکنش کلیسای کاتولیک) : ما تا کجا می توانیم پیش برویم ؟ در کجا باید توقف کرد ؟ خلاصه اینکه این دیدگاه ، واکنشی و دفاعی است : مفهوم به ارث رسیده ی 'انسانیت' را می پذیرد ، و سپس در ادامه این پرسش را پیش می کشد : چه مرزها و محدودیت هایی را باید بر تکنولوژی های جدید وضع کنیم تا ذات 'انسانیت' به خطر نیفتد ؟ پرسش واقعی که باید پرسیده شود دقیقا عکس این است : تکنولوژی های جدید چگونه ما را وا می دارند تا خود همین مفهوم به ارث رسیده ی پذیرفته شده درباره ی 'انسانیت' را از نو تعریف کنیم ؟ آیا کسی که ژنوم اش در معرض دستکاری تکنولوژیک قرار گرفته هنوز کاملا 'انسان' است ؟ و اگر پاسخ مثبت است : آزادی او استوار بر چیست ؟ بدین ترتیب باز هم پایگاه واقعی رسوایی ، که عبارت است از نیاز به تجدید نظر درباره ی خود آن تصوری که می گوید انسان چیست ، جابجا شده است .
وحشت از اشک های واقعی ( اسلاوی ژیژک )
  • Zed.em
از نظر جامعه شناختی نیز بنیادگرایان به خوبی با پسامدرنیسم سازگار می شوند . آنها جایگاه خود را به عنوان گروه ها ، جنبش ها و بخش های آشنایی از چشم انداز اجتماعی اشغال می کنند که رسانه ها هر روزه برای ما عرضه می کنند . آنهایی که به تنوع ارج می نهند چنین گروه هایی را به عنوان شواهد تنوع در حال رشد خوشامد می گویند . درست است که برخی مواقع به نظر می رسد بنیادگرایان علیه چندگونگی عمل می کنند ، اما آنها نیز همراه با بقیه ی ما در همین نظام سرمایه داری متأخر به دام افتاده اند که چه بخواهند و چه نخواهند چندگونگی را تحمیل می کند . مبلغین تلوزیونی آنها همانقدر به صورت مؤثر از رسانه بهره می گیرند که هرکس دیگری (در برخی موارد مؤثرتر از بقیه) ، در غرب آنها عموما از نهادهای سیاسی و اقتصادی سرمایه داری متأخر پشتیبانی می کنند . در نتیجه می بایست با توجه به قواعد آن بازی کنند .
حتی بنیادگرایان مسلمان که به نظر می رسد کاملا با فرهنگ غربی مخالف هستند به این فرهنگ گره خورده اند . ایران ، الگوی بنیادگرایان مسلمان ، به دولت به شدت بوروکراتیک صنعتی شده ای تبدیل شده است که از رسانه های پسامدرن به انواع شیوه ها بهره می برد . این کشور شرکت های گرانقیمتی را اجیر می کند تا تصویر بین المللی آن را بیافرینند . این کشور هشت سال علیه عراق تنها با خرید جنگ افزارهای فوق پیشرفته از غرب جنگید . این کشور به طرز ماهرانه ای تبادل بانکی جهانی و برنامه های فروش اسلحه ای را که حامی جنگ کنترا در نیکاراگوئه بود دستکاری و کنترل کرد . گروگان های نگهداری شده در تهران در زمان دولت کارتر دقیقا زمانی آزاد شدند که رونالد ریگان در دفتر کارش سوگند ریاست جمهوری را ادا کرد ، چراکه گروگان گیران آنها آنسوی دنیا از طریق رادیوهای ترانزیستوری به برنامه گوش می دادند .
گروه های بنیادگرا همان مانورهای رسانه ای را اجرا می کنند که تمام دیگر گروه ها می بایست انجام دهند اگر می خواهند زنده بمانند . در نتیجه آنها جایگاه خود را ، حتی اگر به صورت ناخودآگاه ، به عنوان یکی از بسیار در شهر فرنگ اجتماعی همیشه متغیر گروه ها و جنبش ها پذیرفته اند . ادعای آنها درباره ی حقیقت انحصاری ، توسط نظام تکثرگرایی که می بایست در آن فعالیت کنند تحدید می شود . آنها می گویند که به این دلیل مؤمن اند که ایمان آنها تنها ایمان حقیقی است و در نتیجه آنها گزینه ی دیگرى ندارند . اما آنها تصدیق می کنند که در حقیقت آنها یک شیوه زندگی را در میان بدیل های متعدد انتخاب می کنند . آنها حتی ایمان خود را بازاریابی نیز می کنند و به کسانی که بی باورند به عنوان مصرف کنندگانی در بازار معنویات می نگرند . در نتیجه نظام عقاید آنها صرفا به یک رمزگان دیگر در این شهر فرنگ فرهنگی تبدیل می شود .
دوزخ اما سرد - تفسیر فردریک جیمسن از پسامدرنیسم - ( ایرا چرنوس )
  • Zed.em