اگر طبیعت درحال بهپایان رسیدن باشد شاید بتوانیم عقل و توانمان را روی هم بریزیم تا جلوی آن را بگیریم ، اما اگر از قبل به پایان رسیده باشد ما برای چه داریم مبارزه میکنیم ؟ تا قبل از اینکه درخت سکویا همانندسازی شود بهطور واضح قابل فهم بود که مبارزه علیه این سرهمبندیها چه بود . مبارزهی ما علیه چنین ایدهای به اینخاطر بود که درخت سکویا برای ما مقدس بود و هویت اساسی آن باید در ورای کنترل ما میبود ، اما وقتی به یک باره همهی حد و مرزها شکسته شده است ، اکنون مبارزه دیگر برای چیست ؟ این دیگر مثل مخالفت با رآکتورهای هستهای یا مواد سمی زائد نیست که هرکدام از آنها خطرات جدیدی را برای مناطق جدید بهبار میآورد . این تخریب ، تخریب یک ایده است ؛ ایدهی طبیعت و تمام ایدههایی که از آن سرچشمه میگیرد . وندل بری زمانی میگفت : "وقتی ما هیچنوع احساس شیفتگی نسبت به شگفتیهای جهان طبیعی نداشته باشیم برای حفاظت از آن هم هیچ تلاشی نخواهیم کرد ؛ یعنی اینکه باید یکنوع رازگونگی در باران وجود داشته باشد تا ما برای خالص کردن آن تلاش کنیم ."
پایان طبیعت ( بیل مک کیبن )
- ۰ نظر
- ۱۸ آبان ۰۱ ، ۰۸:۲۷