aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

نخستین قوم بزرگ و پایداری که در بین النهرین جنوبی مستقر شدند سومریان بودند که مردمی غیر سامی شناخته شده اند ؛ و به قرائنی چنین برمی آید که از نواحی شرقی تر آسیا (هند یا ایران) وارد آن سرزمین شده بودند . سومریان در اوّل هزارهٔ سوم ق.م خط میخی را اختراع کردند و بوسیلهٔ آن دین و فرهنگ و هنر خود را به نواحی مجاور گسترش دادند (خصوصا به آشوریان و هخامنشیان) . ایشان در انواع هنرهای اصلی چون معماری و پیکرتراشی و نقش برجسته و نقاشی ، و هنرهای فرعی مشتمل بر سفالگری ، مفرغکاری ، عاجکاری ، شیشه گری چندرنگ ، منبتکاری روی چوب ، زرگری ، ترصیع سنگ های قیمتی ، ریخته گری و بافندگی مهارت داشتند .
در آغاز هزارهٔ سوم ، سفالگری و لعابکاری کاشی منقوش در آن ناحیه ، که شامل بخشی از خاک خوزستان امروزی تا کوه های بختیاری بود و کلا عیلام خوانده می شد ، به کمال زیبایی و ظرافت رسید ، و آثار مکشوف در شوش ایران و ارپاچیّه عراق نمایانگر آن است .
در ٢٣٠٠ ق.م اکّدیها که قومی سامی بودند به سرکردگی ساراگون ، که خود یکی از لشکریان فرمانروای کیش از شهرهای عمدهٔ سومر بود ، بر سومریان چیره شدند و عیلام و نواحی شرقی دجله را به تصرف درآوردند ، و شهر بابل را پایتخت دولت نوبنیاد اکّد قرار دادند ، و بعدا تا سوریه و آسیای صغیر پیش تاختند . از آن پس هنر در آن خطّه سومری ماند و حکومت اکّدی ، که آن هم صد و پنجاه سالی بیش دوام نیاورد ، مسخّر قوم گوتی شد که از شمال هجوم آورده بودند .
خلاصهٔ تاریخ هنر ( پرویز مرزبان )
  • Zed.em
هنر مصر هنری است ایستا و ابدیت گرا ؛ هنری کاهنی و جادویی ، مشخص و منفرد که نه بر پایهٔ ملاکها و سنّتهای یونانی و غربی به تجزیه و توجیه درمی آید ،  و نه بر پایهٔ ملاکها و سنتهای اقوام بدوی و خاوری ؛ هنر مصر هنری است غیرتقلیدی و تقلیدنشدنی ؛ هنری که موقوف است به وصف صورتهای حقیقی تغییر ناپذیر ، و مضامین صریح و دور از تصّرف زمان و مکان ، و نیز پدیده های مثبت و واقعی ، و یا پایبند است به این پندار که هرچه به نقش و تجسم درآید واقعیت و اثبات دائمی می یابد ؛ پس هنری است که به جنبه های مثبت و امیدبخش زندگی می پردازد ، و نیایش رمزآمیز خود را وسیله ای برای جلب عنایات ربّ النوع ها قرار می دهد ، و صحنه ی پیروزی در جنگ و شکار ، یا خوشی در بزم و ضیافت را به نقش درمی آورد تا به آنها واقعیت جاودان بخشد ؛ هنر مصری را بایدهنری فخیم و آرمانگر ، انباشته از مفاهیم و ضوابط تمدنی بلند پایه دانست .
مصریان نیز چون یونانیان برای هنر واژه ای خاص نداشتند و هنر را از صناعات دستی ، و هنرمند را از پیشه ور متمایز نمی شمردند . در نظر این قوم که اعتقاد به جادو داشتند و آن را یکی از نیروهای بسیط مکنون در عالم آفرینش می دانستند ، مسلم می نمود که چون صورت چیزی به درستی بازسازی شود امکان آن حاصل است که با اجزای آئینی درخور ، به آن چیز وجود واقعی بخشند ؛ پس ممکن می بود که نه تنها موجودات زنده و اشیاء و وسایل مادی ، بلکه همچنین فعالیت ها و موقعیت ها و نیازمندی های نامختوم را از نو در عرصه ی وجود آورند . پیکره ای که به بازنمایی عینی ربّ النوع یا انسانی ساخته می شد جایگاه بالقوه ای بود شایستهٔ اقامت همیشگی جوهر یا 'کا'ی ربّ النوع یا آن فرد آدمی ، به اعتباری دیگر کالبدی که فرد آدمی می توانست پس از مرگ این دنیایی و انتقال یافتن به 'دنیای مغرب' یا دنیای پس از مرگ ، در آن بزید . بر همین اساس تمثالی که از صاحب قبر در حال کامرانی و برخورداری از خوشی های این جهانی بر دیوار اتاق تدفین متوّفا ، یا از صحنه های پیروزی بر دشمنان یا اجرای مراسم نیایش ، در آرامگاه فرعون کنده کاری یا نقاشی می شد ، ادامه ی همان نعمت ها و کامیابی ها و حصول همان پیروزی ها یا نزول همان عنایات ربّانی را تضمین می کرد ؛ مگر نه این بود که بازنمایی صحنه های مراسم دینی موجب تأمین مسّرت خاطر خدایان و جلب الطاف ایشان می شد ؟ بر اثر انقیاد هنرمندان مصری به همین باور بنیادی بود که از بازنمایی عناصر بدخیم و مضامین ناخوشایند تا مدّتی دراز پس از برقراری نخستین سلسلهٔ پادشاهی و تکوین هنر رسمی و پایدار - یا هنر کلاسیک - مصر اجتناب می شد ، مبادا که به آنچه مکروه یا زیانبخش است موجودیت و بقا داده شود .
خلاصهٔ تاریخ هنر ( پرویز مرزبان )
  • Zed.em
قدیمی ترین متن تاریخی که در آن از قوم عرب یاد شده ، کتیبه ای آشوری است که از زمان شلمنصر سوم (٨٥٩ تا ٨٢٤ ق.م) بر جا مانده است . در تلمود که مجموعهٔ مدّون شریعت شفاهی بنی اسرائیل ، و نیز در تورات که نام پنج کتاب اول شریعت حضرت موسی است ، ذکر جزیرةالعرب و قوم عرب به میان آمده است .
دولت های عمده ای که از دوران باستان در عربستان تشکیل یافته اند به دو دسته ی شمالی چون تدمر ، نبطیان و غسّانیان ؛ و جنوبی مانند معین ، قتبان ، سبا و حضرموت تقسیم شده اند . به موجب کتیبه های مکشوف و پژوهشهای دانشمندان در صد ساله ی اخیر ، یکی از قدیمی ترین دولت های جنوبی معین بوده که از حدود ١٣٠٠ تا ٦٠٠ ق.م دوام و شهرت می داشته ، و دیگر دولت قتبان ؛ و این هر دو به دست دولت سبا منقرض شدند . باز بر طبق کتیبه های بسیار ، و عموما بدون سنهٔ معین ، که درباره ی دولت سبا به دست آمده است ، دولت سبا نام خود را از لقب یعرب ابن قحطان می گرفته است ، که نیای بزرگ بسیاری از شیوخ قبایل جنوبی بوده است ، و شهر سبا و سدّ مأرب را بر پا ساخته است . در قرن دهم قبل از میلاد این دولت با فرمانروایی ملکه سبا به اوج قدرت و توانگری رسید .
مهمترین دولت های تشکیل یافته در شمال جزیرةالعرب ، که تا سرزمین سوریه گسترش یافته بود ، تدمر [پالمیر] بود که نامش در لوحه ای اکّدی متعلق به سده ی نوزدهم ق.م آمده است ، و دیگر دولت نبطیان که از سدهٔ هفتم ق.م قدرت و اعتبار یافت ، و سرزمینی بزرگ از بخش جنوبی فلسطین تا کنارهٔ بحر احمر را به زیر فرمان خود درآورد .
تاریخ قوم عرب از میانهٔ سدهٔ نهم ق.م مضبوط و مشخص می شود و پیش از آن بسیاری مطالب در مرحلهٔ تردید و ابهام باقی می ماند . از دولت های پیش از اسلام عربستان نیز ذکری از ملوک لخمی به میان می آوریم که قلمروشان بخشی از شمال شرقی شبه جزیره ، و دوام دولتشان از اواخر سدهٔ سوم ق.م تا اواخر سدهٔ ششم میلادی بود . آخرین پادشاهان این سلسله تابع ساسانیان بودند ، و دولت ساسانی به یاری آنان از گزند غارتگری های طوایف بادیه نشین عرب مصون می مانده است .
شک نیست که در عربستان میان قبایل بیابانگرد و مردم شهرنشین تفاوت فاحش وجود می داشته است ، و طبعا بدویان چادرنشین عرب نمی توانسته اند صاحب هنر یا فرهنگی قابل ذکر بوده باشند . لیکن در شرایط شهرنشینی پیشرفته ای که بخصوص در دولت های بخش جنوب غربی شبه جزیره بوجود آمد ، تمدنی قومی و شایان توجه پا گرفت که از جهات بسیار قابل مقایسه با تمدنهای مصر و بابل و یونان و ایران بود ، و در طول زمان نیز تأثیراتی از هریک از آنان پذیرفت . ناگفته نگذاریم که علاوه بر بیابانگردان و شهرنشینان ، طوایفی از اعراب نیز در سراسر خاک عربستان پراکنده بودند که در واحه ها یا کنار چشمه های آب دائمی سکونت داشتند ، و به مراحل پیشرفته تری از کشاورزی و دامداری و رفاه اجتماعی دست یافتند . ساکنان عربستان بطور عموم گرچه تشکیل نژاد یا ملتی واحد نمی دادند ، لیکن همه به زبان عربی (با گویشهای متفاوت) سخن می گفتند . موّرخان اسلامی به پیروی از علمای انساب عرب تمامی قبایل عرب را به دو دستهٔ بزرگ ، یعنی جنوبی یا قبایل قحطان (یمنی) و شمالی یا قبایل عدنان تقسیم کرده اند .
در میان ساکنان شبه جزیرهٔ عربسنان پرستش ارواح غیر آدمی چون ملائکه و جن و غول ، و همچنین پرستش اجرام آسمانی و اجداد خانوادگی و اصنام معمول بود . بسیاری از قبایل ، جانورانی چون سگ ، خرس ، سوسمار ، سنگ پشت ، گاو و مانند آنها را بت خاصّ خود قرار می دادند ، و نام آن جانور را بر قبیله یا سران قبیلهٔ خود می نهادند . ایشان صنمهای خویش را از چوب و طلا و نقره ، یا از سنگ می ساختند . گرچه به گفته ی برخی مورخان اسلامی قوم عرب در سایهٔ رهبری حضرت ابراهیم یکتاپرست شده بودند ، لیکن مسلم است که پس از چندی دوباره به شرک گرائیده بودند . علمای ادیان معتقدند که عرب جاهلی به هنگام پرستش اجداد خود مراسمی پر تفصیل بر پا می داشته ، و در سوگ مردگان موی سر را می تراشیده ، و بدن را مجروح می کرده ، و بر بالای گور متوّفا بنایی می ساخته است . همچنین در میان عموم اقوام عرب سامی نژاد ، نسب هر شخص ، اصلی عمده شمرده می شد ، و رعایت تکالیف خویشاوندی (یا همخونی) اهمیت بسزا داشت .
چنانکه قبلا اشاره شد در میان فرهنگ و هنر مردم بادیه نشین و شهرنشین سرزمین عربستان تفاوت چونی و چندی بسیاری وجود می داشته است ، و اینک در توضیح مطلب بطور خلاصه اضافه می شود که اگر طوایف و قبایل بیابانگرد و چادرنشین در شرایط زیستی خود صاحب سابقه و سبکی در هنرهای اصلی نشدند ، و جز به ساختن بت از چوب و سنگ و طلا ، و نساجی و بوریا بافی ، و تهیهٔ آبدان و ظروف و وسایلی با چرم ، و بکارگیری نقوش تزئینی و بدور از شکل و هیئت موجودات و جانداران ، توانایی و توفیقی نیافتند، برعکس ساکنان مراکز تمدنی که پیش از آغاز هزارهٔ اول ق.م و در سده های بعد از آن در بخش هایی از شمال و جنوب و شرق شبه جزیره تکوین یافت ، در هنرهای معماری و پیکرتراشی و نقش برجسته ، و نیز در مفرغکاری و سفالگری و انواع صورتسازی و زینتگری پیشرفت شایان یافتند و هنرهای قومی و متمایز از هنر اقوام مجاور خود بوجود آوردند .
[...]
از بخش شرقی عربستان آثار تاریخی قابل ذکری تاکنون بدست نیامده است . در پایتخت حضرموت (تمدن عمدهٔ جنوبی عربستان) پاره ای مفرغینه های لرستان متعلق به سدهٔ ششم ق.م مکشوف شده است . (نشانه ای از وجود روابط تجاری میان ایران و حضرموت)
در مرکز تمدنی جنوب غربی عربستان ، معماری بخصوص پیشرفت شایان توجه یافت ، طوریکه هنر پیکرتراشی را با فاصلهٔ بسیار پشت سر گذاشت . در جنوب سفالگری در مراحل نخستین ماند ؛ ولی زرگری ، مفرغگری و جواهرسازی رونق گرفت . چنانکه اشاره شد کامیابی های اعراب جنوبی در ساختن استحکامات ، سدّ آبرسانی ، جاده ها و نیز کارهای کشاورزی ، پژوهشگران امروزی را به شگفتی می اندازد . همچنین از ویژگی های شیوهٔ هنری خاصّ ناحیهٔ جنوبی عربستان که از سرایت هنر بیگانگان ، خصوصا یونانیان تا حدّی به دور بود ، حفظ تعادل و تقارن کامل است ؛ و این همان دو ویژگی است که در کتیبه نویسی های مکشوف جلب نظر کارشناسان را کرده است ، و برخی از ایشان را برآن داشته است که خطّ عربی را برای خوشنویسی و کتیبه نویسی مساعدترین خطّ بشمار آورند .
خلاصهٔ تاریخ هنر ( پرویز مرزبان )

  • Zed.em