aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

رویگردانی از متافیزیک ، اعراض از پژوهش در فراسوی انسان و طبیعت ، سرانجام ، گریز از خدا و انسانگرایی را در جهان‌نگری‌های بزرگ ، از ویژگی‌های آئین بودا بویژه شاخه‌ی بودایی 'ذن' می‌دانند . درهرحال تصوف ایران ، چه از تصوف بودایی متأثر شده باشد و چه نشده باشد ، در آن نیز رگه‌ها یا حتی امواجی از خداگریزی ، یا دستکم (اگر نه خداگریزی) به‌طور مسلم اومانیسم ، هوموکراتی یا انسانگرایی و انسان‌سالاری با تأکید دیده می‌شود .
مقام انسان در اسلام مشخص است : عبودیت ، بندگیِ بی‌چون و چرا و تسلیم محض !
عاصی در اسلام اگر فرشته باشد ابلیس می‌شود ، و به‌صورت آدمی اگر ابوالحکم باشد ابوجهل می‌گردد !
بشر پیش از اسلام ، در عصر جاهلی نیز در مقام بندگی بود ، عبد بود ! لیکن عبدالشمس ، عبدمناف ، عبدالعزی ، عبد بت‌ها ، نیرو‌ها و مظاهر قدرت‌های طبیعی بود ! و گه‌گاه نیز عبدالرحمن و عبدالله خوانده می‌شد .
[...]
لکن پس از سپری گشتن عصر طلایی رهبری راستین اسلامی و نفوذ عناصر فاسد در دستگاه خلافت اسلامی ، بزودی این مسائل برای مسلمانان مطرح گشت که :
جانشینان به‌حق خداوند در زمین چه‌کسانی هستند ؟
چگونه آنان را باید شناخت ؟
به‌نام خداوند و جانشین ، یا سایه و نماینده‌ی راستین او در زمین ، تسلیم محض چه‌کس باید بود ؟
و سرانجام عصیان علیه چه‌کسی عصیان علیه خداوند به‌شمار خواهد رفت ؟
بدیهی است که هیأت حاکمه‌ی وقت تمایلی نداشت که هرگز این پرسش‌ها در ذهن کسی مطرح شود . و تردیدی در صحت و اصالت خلافت آنان در دلی راه یابد ! ...
[...]
نخستین و برترین شکاف که تا به امروز نیز ترمیم نیافته است در داخل حوزه‌ی خلافت ، بلافاصله پس از قتل عثمان ، بزرگ‌ترین عصیان علیه تسلیم محض در برابر اراده‌ی خداوند (به‌تعبیر معاویه) یا بزرگ‌ترین قبول دعوت حق علیه غصب جانشینی خداوند در زمین (به‌تعبیر شیعه) روی‌داد : علی و معاویه رو در روی هم صف آراستند . دو تن خویشتن را مظهر اراده‌ی خداوند در زمین می‌دانستند . جهان اسلام با دو خلیفه ، یعنی با این مسأله روبرو شده بود که :
کدام غاصب و کدام برحق باید شمرده شود ؟
فرمان راستین کِراست و مظهر اراده‌ی خداوند کدامیک از آن دو توانند بود ؟
و تسلیم محض در برابر کدامیک از آن دو باید بود ؟
[...]
سوگمندانه ضرورت و زمان طرح و حل این مسأله ، با گذشت زمان سپری نگشته است . بلکه مسأله‌ی تعیین رهبری در اسلام به زبان امروز ، همچنان یک مسأله‌ی ایدئولوژیک ، یک مسأله‌ی اساسی آرمانی برای هر مسلمان در هر لحظه از تاریخ است ! زیرا همچنانکه اشاره رفت مسلمانان باید بدانند که جانشین برحق خداوند در زمین کیست ؟ و او باید تسلیم چه‌کس به‌نام خداوند باشد ؟ عصیان علیه چه‌کس عصیان علیه خداوند به‌شمار می‌رود ؟
[...]
ماهیت نظام اسلامی یک نظام تئوکراتی است ، یک نظام خداسالاری است ! مردمان در آن ، در تحلیل نهایی نقش اطاعت ، نقش اجرایی را دارا هستند . در نظام اسلامی نقش داوری و قانونگذاری از آن خداوند است ، نه از آن انسان ! [...] تاریخ مذاهب اسلام ، درحقیقت به‌یک معنی ، تاریخ ناموفق کوشش انسان برای یافتن راه‌حلی همه‌زمانی و همه‌مکانی ، برای تعیین تکلیف مسأله‌ی جانشینی راستین خداوند در زمین و حق مطلق رهبریِ مردمان و حد تسلیم و عصیان انسان‌ها است ! درحقیقت راز تفرقه‌‌ی مسلمانان به هفتاد دو ملت ، به‌گفته‌ی حافظ ، حقیقت نادیدگان افسانه‌پوی ، بازگوی تلاش همه‌گانی آنها برای یافتن یک راه‌حل نهایی برای مسأله‌ی رهبری و کیفیت تسلیم بشر است . هر فرقه برای خود راه‌حلی اختیار کرده است که دیگر فرقه‌ها آن‌را گمراهی محض می‌پندارند !
[...]
در میان جنبش‌ها ، در خلال تکاپوهای گوناگون برای یافتن یک راه‌حل اساسی ، به‌خاطر مسأله‌ی رهبری و پیروی ، فرماندهی و فرمانبرداری ، حکومت و اطاعت در جهان اسلامی ، از جمله رگه‌های تلاش‌ گه‌گاهی ، از همان آغاز (البته نه همواره منظم و نه همواره منطقی اما پیوسته فزاینده) برای یک تغییر گرانیگاه ، تغییر نقطه‌ی‌ثِقل در نظام خداسالاری اسلامی ، به‌طور آگاه یا ناآگاه دیده می‌شود : یعنی تکاپویی برای انتقال و تغییر پایگاه انسان از قلمرو عبودیت محض به عرصه‌ی خودرهبری ، به خداهمسانی ، به انسان‌سالاری و حتی به انسان‌خدایی !
دریافت عاطفی ، بینش دل‌آگاهی و استنباط خردمندانه‌ی این تحول این بود که : اگر فرد از قید تسلیم محض ، از قید عبودیت مطلق ، از قید لزوم فرمانگیری از فراسوی خویشتن رهایی یابد ، خود رهبر خویشتن و خود حاکم بر سرنوشت خویشتن گردد ، در آنصورت آیا اصولاً از بن‌بست خداسالاری خارج نمی‌شود ؟ و از قید معمای ناگشودنی شناخت جانشین راستین خداوند در زمین رهایی نمی‌یابد ؟
درهرحال این یک‌نوع جستجو و تکاپو در تمدن اسلامی برای پاسخگویی به مسأله‌ی رهبری انسان است ! و جای شگفتی نیست که گه‌گاه نیز به ارتداد ، به عصیان علیه نظام خداسالاری و به ضدیت با اسلام محکوم شده باشد !
تصوف ، البته نه همیشه و نه یکسره و نه همواره آشکارا ، لیکن بیش از هر نهضت دیگری ، به‌ویژه در موج نو و در مکتب عشق خود ، با این تغییر گرانیگاه در نظام خداسالاری اسلامی روی موافق نشان داده است . و حتی برای آن توده‌ای انبوه از شعارها ، تمثیل‌ها ، آیات قرآن ، احادیث ، شعرها و حماسه‌ها با تفسیر و تأویل‌های ویژه فراهم آورده است .
تصوف در انسان‌گرایی خود ، عموماً با ظرافت عمل کرده است . لیکن در تاریخ آن از گزافه‌پویی و افراط نیز مبری نیست . با این وصف از هر قیام دیگری کمتر قربانی داده است .
[...]
تصوف با شهادت حسین‌ابن‌منصورحلاج در ۹۲۲ میلادی به فرمان المقتدر نوزدهمین خلیفه‌ی عباسی ، نخستین قربانی مذهب انسان‌سالاری خویش را تقدیم داشته است . و نظام خلافت نیز دیگر (پس از آن) به‌جای ملاطفت و مدارا ، تندی و خشونت را در برابر انسان‌سالاران درپیش گرفت !
[...]
قتل حلاج یک قتل نمایشی ، یک زهرچشم‌گیری آشکار و تصاعد خشونت است ، تا دیگر کسی یارای آن نکند که در برابر دستگاه خلافت دم از حقانیت بزند . قتل حلاج یک اعدام عادی نبوده است ، بلکه سراپا آکنده از هراس و خشم و کینه‌توزی و انتقامجویی نظام فاسد بغداد بوده است . و این نیز گزارشی کوتاه از فاجعه‌ی قتل کینه‌توزانه‌ی ابر شهید تصوف انسان‌سالاری ایران در برابر دستگاه ستمباره‌ی خلافت عباسی ، از هندوشاه نخجوانی :
"مقتدر بفرمود تا حلاج را هزار تازیانه بزدند تا باشد که بمیرد ، نمرد ! بعد از آن ، مُثله کردند و در آخر سرش ببریدند و تنش را بسوختند !" (تجارب۱۱۹)
حلاج بی‌شک یک انقلابی است . یک انسان‌سالار است . دادسِتان خلق است . یک صوفی عشق است ! احساس تعهد و التزام در برابر خلق می‌کند ، و از همین‌روی نیز خلق ، برخلاف دستگاه خلافت ، دوستش می‌داشته‌اند . به‌هنگام محنت و اسارت نیز مشتاقانه به دیدارش می‌شتافته‌اند . و همچنان از او کسب تکلیف و درخواست راهنمایی می‌کرده‌اند و حماسه‌ها ، ماورای تهمت‌ها و افتراها ، خاطره‌ی وی را به‌عنوان مظهر پایمردی و پایداری برای همیشه زنده داشته‌اند :

منصور وار گر ببرندم به پای دار // مردانه جان دهم که جهان پایدار نیست
خطِ سوم _درباره‌ی شخصیت ، سخنان و اندیشه‌ی شمس تبریزی ( ناصرالدین صاحب زمانی )
  • Zed.em

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی