aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

۸۳۷ مطلب با موضوع «کتاب» ثبت شده است

در یشت ۱۳۱ : ۱۳ درباره‌ی برخی بیماری‌ها که توسط فریدون درمان می‌شده است ، ازجمله 'نَئِزَ'° اشاراتی است :
"فروهر پاک‌دین فریدون از خاندان آبتین را می‌ستاییم ، از برای مقاومت کردن بر ضد جَرَب (گَر) و تب و نئِزَ و واوَرِشا و از برای مقاومت کردن بر ضد مارگزیدگی ..."
واوَرِشا به‌ضبط بارتلومه واوَرِشی ؛ به‌ضبط کانگا نیز نام بیماری می‌باشد که ناشناس است ، هرچند کانگا به بی‌عفتی و ناپرهیزگاری ترجمه کرده که درست نیست . "فروهرِ فریدون از برای دفع بیماری‌ها ستوده شده است ، به این مناسبت که او مؤسس و بنیانگذار دارو و درمان است ." قطعه‌ای به پازند به‌نام 'افسونِ شاه فریدون' باقی است که در برخی از خرده‌اوستاها به چاپ رسیده است و بهدینان بدان اعتقاد و باوری بسیار داشته و دارند که قرائت مکرر و نوشتن و همراه داشتن آن ، آدمی را از بسیاری بیماری‌ها و چشم‌زخم‌ها در امان نگاه می‌دارد .
در تاریخ بلعمی آمده است : "و نخست پادشاهی که در نجوم نگریست فریدون بود و در علم طب نیز رنج ببرد و تریاق او ساخت ."
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )


°نئِزَ Naeza اسم مذکر ، نام نوعی بیماری است . ... بارتلومه این مورد اخیر را با یادکرد وندیداد یکی دانسته و معتقد است نام نوعی بیماری است . در گزارش پهلوی وندیداد نیز به‌همین‌صورت ، بدون هیچ توضیحی نقل کرده است . همین‌مورد را در یشت ۱۳۱ : ۱۳ که بارتلومه همان بیماری دانسته ، کانگا به‌معنی سستی و ناتوانی ترجمه کرده است که هارله و دامستتر نیز به‌همین معنی ترجمه کرده‌اند .

  • Zed.em

هرودوت جایی که از مراسم ویژه‌ی مغان یاد کرده ، آورده است که : "بنابر رسم و شعائر طبقه‌ی روحانی در مصر و هند ، هیچ حیوانی را مگر به‌قصد نذر و قربانی نمی‌کُشند ، اما مغان غیر از سگ و آدم ، حیوانات دیگر را نه‌فقط به‌دست خود می‌کُشند بلکه در کار کُشتن خزندگان ، مورچه (خصوصاً مور دانه‌بر°) مار و پرندگان از هرقبیل بدون تفاوت ، پافشاری دارند و بر یکدیگر سبقت می‌گیرند و وانمود می‌کنند که آن رسم قدیم است ." [تواریخ ، کتاب اول ، هرودوت]
آگاسیاس می‌گوید یکی از جشن‌های بزرگ ایرانیان ، جشنی است که در آن‌روز ، مردم جانوران موذی و خزندگان زیان‌آور را می‌کُشند ، و کُشته‌ها را نزد مغان می‌آورند . هرکس که بیشتر از این جانوران بکشد بیشتر ثواب کرده است و نشانه‌ی تدین او محسوب می‌شود ، که بدین‌کار اهورامزدا را تقویت و اهریمن را تضعیف کرده‌اند .
استاد پورداوود به‌نقل از جمشید سُروشیان نقل کرده است : "درباره‌ی جشنی که از برای کشتن جانوران زیان‌دار به‌جای می‌آوردند از چندتن از سالخوردگان و دستوران زرتشتی کرمان جویا شدم . بیشتر آنان این جشن را تا پنجاه‌ ، شصت سال پیش از این (تاریخ متن سال ۱۳۲۶ است) به‌یاد دارند و چنین گفتند که در آغاز تابستان ، در روز معینی که اکنون به یادشان نیست ، زنان و مردان ، بیشتر از خاندانِ دستوران و موبدان ، جامه‌ی سپید در بر کرده و یک چوبدستی سر سیخ آهنی (مارگن ، مارغَن) گرفته در شهر و بیرون از شهر به خرفستر کشتن می‌پرداختند و آن‌همه را در جای مخصوصی روی هم ریخته ، داروهایی برای از میان بردن و پوسانیدن آن‌ها به‌کار می‌بردند . همچنین در هرجا که جانوری می‌کشتند یک‌قِسم روغن گیاهی ، آمیخته با روغن کرچک و کتیرا دود می‌کردند و سیر و سِداب و سرکه هم به‌کار می‌بردند . مادربزرگِ خودم نام این جشن را به‌یاد دارد که "جشن خرستر" می‌گفتند . امروزه از این جشن خبری نیست ." [پورداوود ، خرده‌اوستا]
[...]
در جلد یکم 'روایات' درباره‌ی خرفستران°° مطالبی آمده است : "از روایت کاووس کامان" در کتاب زند و پازند درباره‌ی کشتن خراستر روایاتی نقل است و خراستران و جز آن شش [؟] بسیاری دیگر هستند چون : پیل ، شیر ، پلنگ°°° ، گرگ ، گربه ، توره (شغال) ، کفتار ، سیه‌گوش ، کرکوزه (مورچه) و گزندگان مثل مار ، کژدم ، زنبور ، ... و مگس سیاه ، کرم‌ریز ، مورِ دانه‌کش ... و دیگر بسیار هستند که کشتن واجب است ، خاصه مور دانه‌کش و سوسک و دیگر خزنده و رونده و گزنده‌ی آبی و زمینی بسیارند و همه در شمار خرستران .
[...]
کشتن بزمجه نیز ثواب بسیار دارد . ... و در آن دنیا جای کسی که بزمجه کشته باشد در گروثمان (بهشت) می‌باشد ، در جوار خداوند و امشاسپندان می‌نشیند .
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )


°به دلیل وجود همچین مراسمی بوده که اول فردوسی و سپس در تأیید ایشان ، سعدی سروده :

چه خوش گفت فردوسی پاک‌زاد // که رحمت بر آن تربت پاک‌باد
میازار موری که دانه‌کِش است // که جان دارد و جان شیرین خوش است
°°درباره‌ی خرفستران یا جانوران موذی (هر موجودی رو که نمی‌تونستن ازش بهره‌برداری کنند در دسته‌ی خرفستر دسته‌بندیش می‌کردن !!) اعتقاد بر این بود که : "آنها را اهریمن آفریده آنهم از طریق لواط با خودش !"
کلاً هرچیزی که با منطقِ حریص ، کوته‌فکر ، تنگ‌نظر و آزمندِ مغان ، بی‌فایده تشخیص داده می‌شده را اهریمنی می‌دانستند ! (وگرنه امروز روشن شده که حشرات چه نقشِ کلیدی در سلامت و تنوعِ گونه‌های حیات در محیط‌زیست ایفا می‌کنند ...) و جالبه که کمر به نابودیش می‌بستند ! و از اونطرف هم هرچیزی که در محدوده‌ی محدودِ زندگیِ روزمره‌شون ، براشون فایده داشته را آفریده‌ی اهورامزدا می‌دانستند ...! قشنگ مصداق این جمله که : دیگی که برای من نجوشه می‌خوام سر سگ توش بجوشه !
°°°و احتمالاً این شعرِ :
ترحم بر پلنگ تیز دندان // ستمکاری بود بر گوسپندان
ریشه در همین‌نوع نگاه و جشن خرفسترکُشون داشته (؟!!)
  • Zed.em

در 'روایات فارسی' ج۱ ص۳۱۴ ، به‌نقل از کتاب 'اوستا و زند' آمده است : "وقتی‌که از خواب برخیزند ، دست و روی به پادیاب (گومیز یا ادرار گاو°) بمالند و این اوستا باید خواندن : 'شکسته ، شکسته شیطان ، اهرمن گجسته کار و کردار نرسد ، گجسته کار و کردار سی‌وسه امشاسپندان .' 

این متل و شعرگونه‌ی عوامانه که باقی است و بیت نخست آن : اسفندِ دانه دانه ، اسفند سی‌وسه دانه ، اشاراتی است به سی‌و‌سه امشاسپندان یا پاکان که سی‌وسه امشاسپندان و ایزدان در دین زرتشتی هستند . 

دادار اورمزد پیروزگر پاک‌اشویی . اَشِم‌وُهو سه‌بار خواندن ، پس واج سروش گرفتن . ..."
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )


°استفاده از ادرار گاو در مراسم پادیابی به این دلیل بوده که به اعتقادِ مغان ، آب مقدس بوده و نباید در تماس با بدنِ دیوزده نجس شود ! چون خواب شباهت به مرگ داشته احتمال داده می‌شده که بعد از هر خواب دیوِ لاشه بدن را نجس کند (؟) ... سن بارتلمی به‌نقل از 'روایات داراب هرمزدیار' مطالبی در تحریم شستشو با آب پاک نقل کرده است : "حتی کسانی که از آب ، برای پاک کردنِ بدن و شئ یا هرچیزی ، به‌ویژه در ناپاکی‌شان استفاده می‌کردند ، مرگ‌ارزان و مستوجب مرگ می‌شدند و هیچ‌گاه نمی‌توانستند پس از مرگ آمرزیده و از پل صراط رد شوند ..." یعنی در این دنیا اعدام می‌شدند و در دنیای بعد نفرین ...
اما دیوهایی که مردم به‌وسیله‌ی نماز صبح و آدابِ طهارت آنها را مغلوب می‌کردند ، به نقل از یک متن پهلوی که دستور موبدان است به بهدینان ، موسوم به 'اندرز دستوران به بهدینان' ، چنین است : "بهدین مردم را پیداست که دستوران گفته‌اند که مردمان را هر روز به اوشبام (بامداد ، پگاه ، سرخی بامدادی) سه‌دیو پیش آید ، چون نسروشت (دیو نسو یا مردار ، دیوِ لاشه) اَشگَهانی (دیو تنبلی که مردم را از نماز بامدادی بازمی‌دارد) ، اَژگَهان و اَنستَوانی (دیو سستی و نااستواری) . به دین گفته شده است که پیش از آنکه خورشید برآید دست به گومیزِ گاو شویید (وضو کنید) و پس به آب شویید (اول با ادرارِ گاو و بعد با آب وضو می‌گرفتند تا نجاست دیو لاشه را اول با ادرار گاو پاک کنند که آب به‌صورت مستقیم آلوده نشود !) ، پس دیو نسروشت زده شود (کشته شود) و به روان آنگونه سودمند بود که گویی به بَرِشنوم (غسل) شسته‌اید . و چون به مان (خانه ، جای) آتش شوید و آتش نیایش کنید پس دیو اَشگهانی زده شود . و چون نیایش خورشید به نیروی یزدان کرده شود ، پس دیو نااستواری (اَنستَوانی) دین زده شود ."

  • Zed.em

درون draona ، در گزارش پهلوی سور sûr آمده است : مهمانی ، جشنِ مذهبی .
در اوستا درَاُنَنگه draonangh ، درَاُنه draona و آن عبارت است از نانِ گرد و کوچکی که بدون خمیرمایه پخته و در مراسم اوستاخوانیِ 'درون‌یَشتَن' آن‌را متبرک کرده و میان مؤمنان تقسیم می‌کردند .
[...]
در مراسم دینی هنگامی که "سروش‌درون" تلاوت می‌گردد ، این نان نیز خورده می‌شود . همچنین مزدیسنان در مراسمِ گوناگون مذهبی از برای امشاسپندان و ایزدان و فروهرهای درگذشتگان ، از این نان مقدس به خیرات می‌دهند .
از طریق آئین مهر ، که بسیاری از رسوم و آدابِ مزدایی اقتباس شد ، این رسم نیز چون زَاُثرَ Zaoøra یا آبِ مقدس (آبزور) و نوشابه‌ای که از افشره‌ی عصاره‌ی هوم به‌دست می‌آمد ، وارد آیین مسیحیت شد و تحت‌عنوان مراسم اُخاریستیا Eukharistia که عبارت از خوردن نان و شراب است به‌عنوان خوردن گوشت و خون مسیح باب شد .
در هنگامی‌که مؤمنان به انجام کارهای مذهبی می‌پرداختند ، مراسم درون‌یشت به‌جا می‌آوردند ، و آن‌چنان بود که در برابر نانِ مقدس 'درون‌یشت' می‌خواندند . ...
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )

  • Zed.em

در بندهای ۵۵-۵۴ که فرگرد چهارم بدان پایان می‌یابد ، اشاره است به مراسم وَر یا وَرَنگه Varangh به معنی 'آزمایش ایزدی' ، در اوستای قدیم و اوستای نوین از این اصطلاح یاد شده است . ...
منظور از وَر ، اجرای مراسم سوگند بوده است . هرگاه در ادعای کسی ، در راستی یا دروغ‌گفتاری و شهادتش شک بود ، طرف برای اثباتِ راستی در ادعا و گفتار ، طی تشریفاتی ، گردن به اجرای وَر می‌نهاد . وَر به‌طور کلی به دو شیوه انجام می‌شد : وَرهای سرد ، وَرهای گرم . اشاره به نوشیدنِ آبِ سوکَنت° و زَرمند ، از وَرهای سرد بوده است . [که‌یعنی] فرد برای اثبات بی‌گناهی یا راستیِ گفتار ، بنابر رأی دادگاه ، آبِ آمیخته به گوگرد یا آب آمیخته به بُراده‌ی زر می‌نوشید و از اثرات حاصله‌ی آن ، داوران قضاوت و داوری می‌کردند . وَرهای سرد با مایعاتی چون روغن و شیره‌ی گیاهان یا سوده‌های گیاهی و بَرسَم نیز ، به‌موجب یشت دوازدهم انجام می‌شد . وَرهای گرم عبارت بوده است از آزمایش به‌وسیله‌ی آتش (انجام آزمایش آتش برای سیاوش به‌موجب شاهنامه°°) و به‌وسیله‌ی آهنِ گداخته و فلز مذاب .
[...]
بی‌گمان در اجرای مراسم ور ، یکی از ایزدانی که حضور داشته و از وی یاری می‌خواسته‌اند ایزدِ رَشن یا رَشنو Rašnu ، ایزدِ عدالت و دادگری بوده است ، همچنین ایزد مهر . اشاراتی که در یشت ۱۲ هست و خطاب به رَشن گفته می‌شود : "ای ایزدی که به گِله‌ها و شکایات رسیدگی می‌کنی ..." حاکی از این امر است .
[...]
رَشنو در اوستا ایزد داد و دادگری است . داد یا داتَه dâta به‌معنی قانون شرع ، و عامل اجرای این قانون می‌باشد ، نه به‌معنی عدالت و دادگری در مفهوم عام . ایزد رَشنو با ایزد مهر و ایزد سروش ، سه‌تَن از ایزدانی هستند که در مسائل مربوط به جهانِ پسین ، هر سه در امور مربوط به اعمال نیک و بد مردم رسیدگی کرده و حصول به بهشت یا دوزخ در مسئولیت و فرمان آنان است . چنانکه در انجام مراسم وَر و سوگند ، یا داوری در امور این‌جهانیِ مردم نیز این ایزدان مقام و جایی داشته و در برگزاری وَرها ، به‌ویژه رَشنو و مهر حضور دارند .
روزهای شانزدهم ، هفدهم و هجدهم هر ماه نیز به‌ترتیب موسوم است به نام‌های این ایزدان ، به‌ترتیب : مهر ، سروش و رَشنو . این ایزد اغلب با جبرئیل در اسلام و میکائیل در مسیحیت و آنوبیس در مصر باستان مقایسه شده .
رَشنو از لحاظ لغوی صفت است به معنی عادل و دادگر ؛ اسم خاص ایزدی است و نام روز هجدهم هر ماه . در مقام اسم خاص با صفتِ رَزیشتَه می‌آید که صفت عالی است به‌معنی راست‌ترین ، درست‌ترین که در پهلوی رَزیستَک شده است .
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )


°در فارسی ترکیبِ 'سوگند خوردن' که به مفهوم یاد کردن سوگند است و تاکنون باقی مانده ، برداشت نادرستی است ، بازمانده از یک رسم کهن . سوکند (سوکنت) خوردن به‌معنی خوردن یا نوشیدن آبِ گوگردمند [یا محلول آب و سوده‌ی گوگرد] بوده است و خوردن [دراینجا] دقیقاً معنی و مفهوم خوردن را ادا می‌کند .
ور یا آزمایش ، عبارت از خوردن و نوشیدن چیزها یا مایعات ویژه‌ای بوده که در خورنده [مصرف‌کننده]علاماتی پدید می‌آورده است و داتوبَر dâtôbar یا داور ، از روی آن نشانه‌ها [صحت ادعای آزمایش‌شونده را] داوری می‌کرد .
°°یا آزمایش ابراهیم با آتش که گفته می‌شود آتش هنگام عبور او گلستان شد !

  • Zed.em

در فقه و احکام شرعی مزدیسنان ، با پای برهنه راه رفتن کرداری ممنوع و حرام است ، چون این عمل بی‌حرمتی نسبت به سپندارمذ ، ایزد موکل بر زمین تلقی می‌شود . در سددرنثر در ۴۴ ص۳۴ نقل است : " اینکه بهدینان تا توانند کردن پای بر زمین نباید نهادن ، چه گناه باشد مر سفندارمذ امشاسفند را رنج می‌رسد و آن‌را گناه 'گشُادِه‌دوارِشنی' خوانند ."
[...]
از روایت شاپور بروجی است که : "دیگر با پای برهنه راه رفتن ، آن‌را ایموک‌دوارِشنی گویند . او را گناه چندان است که تاریخ و زاریخ دیو را یَزِشن کرده و یَشته باشد (عبادت کرده باشد) کسی که او را خوردنی دهد چنان گناه باشد . دیگر آن‌که کسی که پای برهنه رود به یک گام ، صد گاو و گوسفند و اشتر را شیر بکاهد و دیگر گام دوصد چهارپایان را شیر بکاهد و به سه دیگر گام ، سیصد گاوان و گوسپندان را شیر بکاهد و به چهارم گام همه‌ی گاوان و گوسپندان و چهارپایانِ هفت‌کشور زمین را شیر بکاهد ." [آدم یادِ اغراق در مقولاتِ آخوندا می‌افته !]
[...]
این‌چنین عقیده و باور در مذهب تشیع نیز آمده است :
"... هشتم آنکه یک‌کفش یا یک‌نعل پوشیده به‌راه نرود ، مگر آنکه یکی را به دوختن داده باشند ، چه در حدیث آمده که هرکه در یک نعل راه رود اگر شیطان ضرری به او رساند کسی را ملامت نکند مگر نفس خود را ."
بهاالدین محمد عاملی° در جامع عباسی ، چاپ فراهانی ص۱۴-۱۳ آورده است : "در آداب پوشیدن نعل و موزه و کفش ، به سندهای معتبر از حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق (ع) منقول است که چون نعل بپوشی ، ابتدا به‌پای راست به‌کُن ، و در وقتِ کندن ابتدا به‌پای چپ کَن . و فرمودند هرکه با یک تای کفش به‌راه رود (یعنی یک‌پا در کفش و دیگری برهنه) شیطان بر او دست یابد و دیوانه شود ... و منقول است که حضرت رسول نهی فرمود از راه رفتن با یک‌تای نعل ... و ..."
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )


°شیخ بهاءالدین محمد عاملی ، معروف به «شیخ بهائی » ،(متولد ۹۵۳ متوفی ۱۰۳۰ یا ۱۰۳۱ ه.ق) . او نیز از اهل جبل‌عامل است . در کودکی همراه پدرش شیخ حسین‌بن‌عبدالصمد که از شاگردان شهیدثانی بوده به ایران آمد . [حوزه]

  • Zed.em

به‌تعبیری استو-ویذُتو ، دیوی را که قبض‌روح می‌کند و همه‌ی روان‌ها را به‌بند می‌کشد ، می‌توان با عزرائیل (ملک‌الموت) مقایسه کرد . در پهلوی اَستُووهات ، یا اَستُوویداد به‌معنیِ جداکننده‌ی استخوان‌ها است . وی دیوِ مرگ است . در بُندَهِش با 'وایِ بد' [دیوِ وُیو یا بادِ بد] یکی دانسته شده است° که وقتی دست بر مردم زند خواب و وقتی سایه بر آنان افکند تب بر آنان مستولی می‌شود ، و وقتی با چشم به آنان نگاه کند جان را می‌زند . در 'اندرز پوریو تکیشان' بند ۳۱ آمده است که :
"وقتی آدمی از پُشت پدر به شکم مادر می‌رود ، اَستُووهات پنهانی بندی در گردن او افکند و در طولِ زندگی نه به‌وسیله‌ی مینوی خوب و نه به‌وسیله‌ی مینوی بد نمی‌توانند آن بند را از گردن جدا کنند . اما بعد از مرگ ، کردارِ خوبِ مرد نیکوکار سبب می‌شود که آن بند از گردن او جدا شود ؛ ولی مرد بدکار را با آن بند به دوزخ می‌کشند ." [مینوی خرد ، ص۹۷-۹۶]
در روایت پهلوی ، بخش ۲۸ آمده است :
"این نیز پیدا است که هرمزد به زرتشت گفت که هر کارِ ثوابی که بتوانی کردن ، هر روز و همان روز که فرا آمده است بکن ، چه اگر گویی که پس از این بکنم ، باشد که اَستووهات برسد و نتوانی کردن ."
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )


°گاه ملاحظه می‌شود که وای بد را که ازجمله دیوان مرگ است و با استوویذاتو در وندیداد همکار است ، با هم یکی می‌دانند ، خاصه در نوشته‌های متأخر زرتشتی ؛ اما به‌نظر نمی‌رسد چنین چیزی درست باشد ، استوویذاتو مُرده را می‌بندد و وای بد آن بسته را به‌در می‌برد .

  • Zed.em

... چنانکه اشاره شد به‌موجب همین مسائل و پدیده‌های طبیعی [مثل حیض ، سقط‌جنین° و ...] است که اصولاً در شریعت مغان زن هیچگونه عزت و مقامِ حقوقی ندارد ، چون این عوارضِ طبیعی از دیدگاه آنان موجب تسخیر دیو و جن ، زنان را بوده است . حق نماز ، ستایش و نیایش نیز از آنان سلب بود . در روایات پهلوی و فارسی و متن وندیداد و 'سددر' به‌صراحت این‌مورد آمده است . ... به این بیت از دستورِ داراب پالن در 'فرضیات‌نامه' توجه شود :

زنان را فرض یشت و هم نیایش // نفرموده است یزدان با ستایش
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )


°اعتقاد بر این بود ، چون زنی که بچه‌ی مرده به‌دنیا می‌آورد موردِ حلول و تجاوز دروج‌نسو یا دیوِ مرگ قرار گرفته ، بنابراین خودِ وی و آنچه که با آن در تماس بوده است ناپاک و نجس به‌شمار می‌رود و همان احکامی درباره‌ی وی باید اجرا شود که درباره‌ی کسی که به‌طور مستقیم مرده‌ای را لمس کرده . و گناه لمس مرده بسیار عظیم بوده !

  • Zed.em

از آتروپات پندنامه‌ای باقی است که بسیار مشهور می‌باشد . دقت در این پندنامه که موسوم است به 'واژه‌ای چند از آتروپات مهراسپندان' اصلِ اندیشه‌ی مغانه را در آن روشن می‌کند و دوری از آموزش‌ها و مکتب اصیلِ شرقی [زرتشت] و گاثاها را می‌رساند ، در بندِ اول و دوم پارسایی و زهدی را می‌ستاید که اِعراض از زندگی باشد . درویشی و ناداری را می‌ستاید . در بند یازدهم نوعِ ویژه‌ی ازدواج [ازدواج با محارم که 'خیتوک‌‌دَس' عنوان داشت] میان رده‌های بالای مغان را چون کرتیر° می‌ستاید . در بند سیزدهم گوشت‌خواری را مذمت کرده و گناه می‌شمارد . شادی و شادزیوی را چندان خوش ندارد . روش مبارزه با دیو Vi-daeva-dâta (وی- دئِوه-داته) ، 'وندیداد' را تعلیم می‌دهد  . تقابل میان اهورامزدا و اهریمن را چنانکه در فرگرد اولِ وندیداد است بیان می‌کند ، که نوع ثنویت مطلق است . در بند چهل‌وهشت از زنان با بی‌اعتمادی و حقارت یاد می‌کند ، که در وندیداد و بندَهِش و سایر مأثوراتِ پسین نیز چنین است ، اما در گاثاها زن در اوج مقام و بالندگی و بدون هیچ تفاوت با مرد معرفی شده است . در بندهای شصت‌وسه و شصت‌وچهار چنان است که بسیاری از مطالب وندیدادی را مؤجز و خلاصه نقل می‌کند و آن تقدس افراطی درباره‌ی آب ، آتش ، گاو ، گوسپند و سگ است . ...
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )


°یکی از مغان بانفوذ و قدرت‌مند در زمان بهرام دوم بود که باعث ایجاد یک حاکمیتِ خشن مذهبی در دستگاه حکومت شد ، به‌دستور وی مانی را به‌شکل فجیعی به‌قتل رساندند ، همچنین پیروانِ ادیان دیگر در دوران او مورد ایذاء و آزار قرار گرفتند ...

  • Zed.em

... در دوران ساسانیان ، برای دارایی ، از دیدگاه شرع حد و اندازه‌ای وجود داشته است و ثروت‌اندوزی سخت نکوهش می‌شده . اضافه درآمد مردم باید به محاکم شرع و ادارات شاهی تأدیه و پرداخت می‌شد وگرنه مال‌شان حرام ، و گناه‌کار محسوب می‌شدند ، و بی‌گمان در صورت آگاهیِ محاکم ، اموال‌شان مصادره می‌شد . به‌همین‌جهت است که خزائنِ آتشکده‌ها و معابد ، ثروتمندتر و پُرمایه‌تر از خزائن شاهی بوده است . چون مردم علاوه‌بر مالیات‌های دینی و مقرر که باید به محاکم و دیوان شرع می‌پرداختند ، به‌عنوان کمک ، نذورات ، صدقات ‌و ... به اداره‌های مالی موبدان پرداخت‌های فراوان نقدی ، جنسی و نیروی کار داشتند .
[...]
در ترجمه‌ی پهلوی وندیداد ، فرگرد ۷:۴۱ انکلسریا ، ص۱۶۸ و مطالبی که از روایت پهلوی گذشت ، در شایست ناشایست ۸:۳ و در مینوی خرد و همچنین روایات داراب هرمزدیار و سددرنثر و سد در بندهش به مطالبی درباره‌ی میزان مجازِ دارایی طبقات مردم نقل است و مردم بسیار دعوت می‌شوند به اعراض از دنیا و تحریض می‌شوند به صدقه دادن و پرداخت به موبدان و آتشکده‌ها . به‌موجب دو بخش ۲۸ و ۴۲ از روایت پهلوی ، حداقلِ دارایی ۳۰۰ استیر و حداکثر ۳۰۰۰ استیر است . به‌موجب وندیداد ۷:۴۱ ، موبدان عادی ، از این قاعده مستثنی بوده و می‌توانستند تا ۳۰۰۰ استیر نقدینگی داشته باشند . اما مردم عادی از ۳۰۰ استیر به بالا ، لازم بود که هرچه بیشتر دارند به خزانه‌ی معابد و آتشکده‌ها به‌عنوان صدقات و خیرات بپردازند و چنانکه گذشت هرگاه چنین نمی‌کردند ، حق نداشتند آن وجه اضافی را در امور کشاورزی و دامداری سرمایه‌گذاری کنند . به‌جز موبدان ، کسانی که دارایی‌شان به ۳۰۰ استیر نمی‌رسید ، تحت‌شرایطی مجاز بودند از راه شکار تأمین زندگی کنند .
هر استیر برابر با چهار درهم بود ...
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )

  • Zed.em

چنانکه تاکنون ملاحظه شد ، آنچه که از اشارات متن وندیداد برمی‌آید ، تسلط مغان با همکاری ، مشارکت و معاضدت دربار بر مردم بوده است . مالیات و عوایدی که مغان از مردم برای سازمانِ گسترده‌ی خود دریافت می‌کردند بسیار متنوع و با عناوین و دست‌آویزهای گوناگون بود . شبکه‌ی خبرچینی موبدان از درونِ خانواده‌ها ، روستاها و شهرها تا درون خانواده‌ی شاهی و اندرون سلطنتی گسترده بود . این دستگاهِ بسیار وسیع و قدرتمند در دل شاهنشاهی ساسانی بود . خزانه‌ی این سازمان ، خزانه‌ی کشوری را تحت‌الشعاع داشت . هرگاه کسی برای بازخرید کفّاره‌ی گناه یا انجام مراسم تطهیر و آئین‌های دینی ، پرداخت وجه معین شده را نمی‌توانست تکفّل کند ، بر بازماندگان و اعقابش بود که تا نسل‌هایی متوالی دِین وی را بپردازند .
فشرده‌ای از مطالب درباره‌ی اداره‌ی امور مردم ، قدرت مغان و حکومت مذهبی ایرانِ دوران ساسانی که نقل می‌شود ، بر اساس تحقیقات دامنه‌داری است که از منابع زمان ساسانی و مآخذ پس از آن در قرون نخستین اسلامی توسط مورخان نگاشته شده و پژوهش‌هایی که برخی خاورشناسان در این‌زمینه کرده‌اند .
چنانکه از منابع و مآخذ متفاوت و با استناد به‌مآخذ روشن می‌شود ، ساسانیان از نخستین لحظه‌ی حکومت و اقتدار ، یک سلطنت مذهبی را بنیان نهادند و با مغان یا روحانیانی که خود را زرتشتی می‌نامیدند یگانه و متحد بودند و این اتحاد و یگانگی در طول تاریخ این سلسله همچنان حاکم بود و جریان داشت . موبدان جنبه‌ی کار خود را متوجه‌ی حکومت دنیوی کرده بودند و با نفوذ و شبکه‌ای نیرومند که در دوایر دولتی داشتند ، به‌شکلی مستقیم در سرنوشت و احوال یکایک مردم دخالت می‌کردند . چنانکه از منابع همزمان برمی‌آید ، سرنوشت هر فردی ، از هنگام زادن تا مرگ و پس از آن در دست این طبقه بود . آگائیاس می‌گوید : ... در رأس این سازمان بزرگ و قدرتمند مغانه ، موبدان‌موبد قرار داشت که با جدیت ، خشونت و سخت‌گیری ، با هزاران مأمور زیردست ، سازمان خود را اداره می‌کرد و عزل و نصب و تعیین حدود اختیاراتی که به کارگزاران وامی‌گذاشت با او بود ، علی‌الظاهر موبدان‌موبد را شاه تعیین می‌کرد ، اما هرگاه شاه گامی برخلاف منافع ، خواسته‌ها و درجهت محدودیت قدرت این طایفه برمی‌داشت موقعیت خودش درخطر می‌افتاد ، چنانکه نرسی ، قباد ، خسروپرویز ، یزدگرد و دیگران در چنین خطرهایی گرفتار شدند .
[...]
اردشیر پاپکان که خود از موبدان و کاهنان معبد آناهیتا بود و این مقام را به ارث برده بود ، در این اندیشه بود که قدرت روحانیت را از سیاست تفکیک کند و این‌کار را انجام داد . اما مغان یا موبدان که خود را پیروان زرتشت می‌دانستند و دین رسمی کشور را دین زرتشتی اعلام کردند ، مذاهبی داشتند : گروهی به اولویت معابد خدایانی چون ناهید معتقد بودند که خاندان اردشیر از آن‌جمله بود و گروهی به اولویت و تقدم آتش (آذر ، آتر) معتقد بودند . این و اعتقاداتی از اینگونه موجب دسته‌بندی شد و کرتیر موبدان‌موبد ، با قدرت و جسارت و خشونتی فراوان ، موفق شد تا پایه‌های دین رسمی را استوار کند که اصول آن از کتیبه‌هایش که تاکنون برای ما باقی است قابل مطالعه و تحقیق می‌باشد .
به‌همین جهت است که ملاحظه می‌شود نفوذ مغان در همه‌ی دوایر ، اداراتِ دولتی و مراجع عمومی کشور و لاجرم زندگی مردم رسوخ داشت . انجام امر ازدواج ، چگونگی ازدواج ، تأکید بر ازدواج با محارم که بزرگ‌ترین ثواب‌ها را داشت ، انجام امور طلاق ، تأیید بر صحت مشروع بودن نوزادان ، انجام معاملات ، تغییر و تبدیل در مالکیت ، اداره‌ی دادگاه‌ها ، دادگستری ، اخذ مالیات‌های مذهبی ، رسیدگی به احوال بی‌دینان یا کسانی که در دین شک کرده بودند و یا از سازمان مغان انتقاد کرده بودند ، اجرای حدود مذهبی ، شلاق‌زدن ، شکنجه ، اعدام ، پرداخت دیون دینی ، پرداخت جرایم و کفاره‌ها و بسا امور دیگر دامنه‌ی قدرت‌شان را بی‌نهایت کرده بود .
اعتقاد اینان بر اساس یک جامعه‌ی طبقاتی و عدم امکان جابجایی افراد در طبقات ، نهایتی نداشت . کهانت خود یک میراث بود که در طبقه‌ی مغان انحصاری بود . در طبقات ممتاز مغان حتمی‌الاجرا بود که این توارث ازطریق ازدواج‌های هم‌خون و صلبی منتقل شود ، چنانکه در خاندان شاهی نیز این امر برقرار بود ؛ اما مغان می‌کوشیدند تا این مسأله ، یعنی ازدواج با محارم را میان همه‌ی مردم تعمیم دهند .
[...]
اما آنچه که بیش‌ از پیش موجب قدرت مغان می‌شد ، قدرت مالی بسیار فراوانی بود که در اختیار داشتند . این منابع‌ مالی فراوان بود . ازطریق اجرای بسیاری از امور مردم ، چون انجام معاملات ، نوشتن و رسمی کردن یا شرعی نمودن امور تجاری و فلاحتی ، فیصله‌ی مرافعات در دادگاه‌ها ، نوشتن اسناد ملکی و اخذ حقوق شرعی و کتابت ، ... برگزاری شعائر و جشن‌خوانی ، برگزاری مراسم مرگ و پرسه‌ی مؤمنان ، خواندن ادعیه و اذکار ، تسخیر جن و درمان جن‌زدگان و حق‌العلاج بیماران ‌. یکی از منابع قابل‌توجه عواید مغان انجام مراسم تطهیر پیروان بود . به‌موجب عقاید آنان فضای اطراف همگان را جن و ارواح شریر و خبیث و دیوان بدکار و بدخواه انباشته‌اند که در بدن مردم حلول می‌کنند و سبب ناپاکی می‌شوند ، مغان باید با دقت و کاردانی که دارند ، این عناصر شریر را از بدن بیرون آورند و حق‌الزحمه‌ی خود را تمام و کمال دریافت کنند و اگر کسی توان پرداخت نداشت و یا نتوانست موبد کارگزار را راضی کند همچنان آلوده و ناپاک و لاجرم بی‌دین خواهد ماند ...
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )

  • Zed.em

مسأله‌ی مبارزه با روزه و روزه‌داری باید از اواسط زمان ساسانیان و دوران‌های مانی و مزدک پدید آمده باشد . در فرگرد بعدی ، این مسأله روشن خواهد شد و این اشارات و مبارزات با عدم نخوردن و روزه ، مبارزه‌ی مغان است با جریان‌های دینی که مانی و مزدک به‌وجود آوردند و هر دو به‌وضع فجیعی کشته شدند ، و مغان ، عاملِ قتلِ‌عامِ مانویان و مزدکیان بودند و در آثارِ خود در نوشته‌های پهلوی بسی آنان را لعن و نفرین کردند .
داستانی از بهارستان اثر مولانا عبدالرحمن جامی در این باب نقل می‌شود : "حکیمی را گفتند آدمی به‌خوردن کی شتابد ؟ گفت توانگر هرگاه که گرسنه باشد و درویش هرگاه که بیابد .
حکیمی با پسر خود گفت : باید که بامداد از خانه بیرون نیایی تا نخست لب به طعام نگشایی ؛ زیرا که سیری ، تخم حِلم و بردباری است و گرسنگی مایه‌ی خشک‌مغزی و سبک‌ساری .
پنج چیز است که به هرکس دادند زمام زندگانی خویش در دستش نهادند : اول صحت بدن ، دوم ایمنی ، سوم وسعت رزق ، چهارم رفیق شفیق و پنجم فراغت . هرکس را از این چیزها محروم کردند ، درِ زندگانی خوش بر رویِ وی برآورند ."
روزه داشتن به‌موجب احکام دین مزداپرستی گناه است . در 'سددرنثر' آمده است : "اینکه از روزه داشتن بباید پرهیز کردن ، چه در دین ما نشاید که همه‌روز چیزی نخورند چه گناه بُود .
ما را از روزه داشتن این است که بر چشم و زبان و گوش و دست و پای روزه داریم از گناه کردن . قومی در آن می‌کوشند که در همه‌روز چیزی نخورند (اشاره به مزدکیان و مانویان است) و از چیزی خوردن پرهیز کنند . ما را نیز جهد باید کردن تا هیچ گناه نه‌اندیشیم و نه‌گوییم و نه‌کنیم . باید که از دست و زبان و گوش و پای ما هیچ‌کاری نرود که از آن گناه بود .
چون چنین‌کردیم ، روزه‌ی هفت‌اندام به‌جای آورده باشیم . آنچه از دیگر دین‌ها از ناخوردن روزه است ، در دین ما از گناه‌ناکردن روزه است ." [سددرنثر (سددربندَهِش)ص۵۹-۵۸]
اشاراتی از اینگونه ، بی‌گمان در قبال دین‌های مانوی و مزدکی و پیروان آنان در آثار پهلوی پیدا شده است ، به‌ویژه در برابر اعتقادات مانی و رسوم مانویان در روزه و امساک در خوردن و پوشاک و معاشرت و مباشرت با زنان . کسانی که به گمان موبدان روزه‌داری کنند و از معاشرت و نزدیکی با زنان بپرهیزند و در پوشاک نیز چنین کنند ، بیرون از دین بوده و در دوزخ عذاب می‌شوند . در فرگرد ۸۹ 'ارداویراف‌نامه' نقل است :
"آنگاه دیدم روانِ آنان‌که در دوزخ به سبب نزاری ، پهلوبه‌پهلو به‌هم افتاده و از تشنگی و گرسنگی و سرما و گرما بانگ همی کردند و خَستَران پشت و پای و دیگر اندام آنها همی دریدند ...
پرسیدم که این روانان چه‌گناه کردند که روان اینگونه باد اَفرَه بَرَد ؟
سروش پاک و ایزد آذر گفتند که این روانِ آن بدکاران است که به گیتی خورش و بستر از خویش دریغ کرده‌اند ..."
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )

  • Zed.em

فرگرد سیزدهم : این فرگرد را می‌توان سگ‌نامه عنوان کرد . مطالب آن با ۵۶ بند درباره‌ی کیفر و مجازاتِ قتل انواع سگ‌ها و ایذاء و آزار آنها است . به‌موجب اخبار یونان قدیم و مورخان ، کسانی چون استرابون ، هرودوت و دیگران ، میان کاسپی‌ها سگ از احترام و تقدس فوق‌العاده‌ای برخوردار بوده و مقام حقوقی چون انسان داشته است . اینان در آغاز از اقوام غیرآریایی بودند . از منبعی پیش از مادها (۱۱۷۱-۱۲۴۶ پیش از میلاد) از سلسله‌شان در بابل آگاهی داریم .
[...]
به‌موجب احکام موبدان ، کیفر قتل انسان و سگ در یک ردیف است .
[...]
در بخش نخست از این فرگرد ، بیان می‌شود که از میان آفریده‌های اهورامزدا ، سگ بسیار محترم است چون از سپیده‌ی کاذب تا فجر صادق با اهریمن مقابله می‌کند و پاسبان آفرینش نیک است .
[...]
... حقوق سگ برابر با انسان و برتر و بالاتر از انسان نیز شمرده و تعیین شده [سونی ، سپا] هرگاه کسی سگ گله ، سگ پاسبان خانه ، سگ ولگرد یا بی‌صاحب (وُهونَزگه) سگ شکاری یا سگ دست‌آموز را بکشد ، در جهان دیگر آن سگ به دادخواهی پرداخته و ناله و خروش خواهد کرد . چنین کسی در جهان دیگر از هرنوع یاری محروم خواهد شد و دو سگ که پاسبان پُلِ چینوَت° (پل صراط) هستند نیز یاری‌اش نمی‌کنند . [پِشوپانه]
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )


°پل چینوَت Činvat-pereto : ... گردنه ، قله یا دهانه‌ی اَرِزورَ Arezura ، محل پناه و اجتماع دیوان و به اشاره‌ی بندَهِش مدخل دوزخ است که به‌وسیله‌ی گودالی ژرف از قله ، به دوزخ که پایگاه دیوان است راه دارد و پُلِ چینوَت (صراط) در بالای آن کوه واقع است که زمین را به آسمانِ برین مربوط می‌سازد . از دهانه‌ی این کوه است که دیوان بیرون آمده و آفرینش نیک را مورد حمله قرار می‌دهند .

  • Zed.em

به‌موجب کتیبه‌های هخامنشی ، اهورامزدا شادی را برای آدمی آفرید . به موجب بند نهم از فرگرد نخستِ وندیداد ، سوگواری ، شیون ، گریه و زاری آفریده‌ی اهریمن است . در بندِ نهم آمده :
"ششمین سرزمینی که اهورامزدا آفرید ، هرات (هَرَئیوَه) Haraiva است ، که در آن تَرک کردن خانه‌ها 'به هنگام مرگ' رواج دارد . آفتی که اهریمنِ پُرمرگ در این سرزمین آفرید سرشک (سَرَسکَه) saraska و شیون و زاری (دری‌ویکهَ) driwika بود ."
در هرات رسم بر آن جاری بود که چون در خانه‌ای کسی می‌مرد ، سرنشینان و خویشان ، آن خانه را ترک می‌کردند . شاید از ترس مرده یا دیوِ نسو ، یعنی دیوِ لاشه‌ی مردگان و یا ایذاء روح مرده ؛ و برای مردگانِ خود به‌غایت و گزاف سوگواری ، شیون و مویه می‌کردند . از دیدگاه و معتقدات مغان سوگواری ، گریه و شیون و زاری عمل و کرداری اهریمنی است . مغان این اعتقاد را در اوستای متأخر نیز به‌وضوح وارد کردند ، چنانکه در یسنا ، هات ۷۱ بند ۱۷ شیون و مویه ، کرداری اهریمنی معرفی شده که در مقابل آن باید مقاومت کرد .
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )

  • Zed.em

در کتابِ 'مینوی خرد' بخش چهارم ، درباره‌ی زمین‌های شاد آمده است : "پرسید دانا از مینوی خرد که کدام زمین شادتر است ؟ مینوی خرد پاسخ داد که آن زمین شادتر است که مردِ پارسایِ راست‌گفتار در آن اقامت کند . دوم زمینی که آتشکده‌ها در آن سازند . سوم آنجا که گاوان و گوسفندان در آن خوابند . چهارم زمینِ کشت نشده و ناآبادان هنگامی که آن‌را باز به کِشت و آبادانی آورند . پنجم زمینی که لانه‌ی حیوانات موذی (خرَفَستَر) را از آن بکَنند . ششم زمینی که پرستش و آمد و شد ایزدان و نشست نیکان در آن باشد . هفتم وقتی که از بر و حاصلی که از آن به‌دست می‌آید به ایزدان و نیکان و ارزانیان (مستمندان) بهره رسانند . دهم زمینی که زوهر Zuhr (آبزور ، زَاُثرَ Zaoøra ، نثار به آب) و یَزِش Yazesh ، مراسمِ به‌جا آوردن تلاوت ادعیه و مراسمِ یَسنُه Yasna در آن کنند ."
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )

  • Zed.em

... این نقش [نقش فرَوَهر] را به‌غلط نقش اهورامزدا معرفی کرده‌اند . رأی ناصوابِ مشهور از آن‌جهت است که این نقش که در زمان هخامنشیان معمول و رایج بود ، فقط یک نقشِ خاندان شاهی به‌شمار می‌رفت . هرگاه نقش اهورامزدا بود ، می‌بایست در جاهای دیگر ، به‌ویژه در معابد و آتشکده‌ها یا هرجای دیگر نیز به‌نظر می‌رسید ، اما فقط در بناهای شاهی و مُهرهای شاهی دیده می‌شود . دلیل روشنِ دیگر آنکه ، هرودوت به‌صراحت می‌گوید هخامنشی‌ها (پارس‌ها) نه نقش و تصویری از خدا دارند و نه تندیس و مجسمه‌ای ؛ درحالیکه اگر این نقشِ بال‌گسترده ، نقش اهورامزدا در زمان پارس‌ها بود ، بی‌گمان با صراحتِ نقوش در بزرگ‌ترین بناهای هخامنشی ، این امر از نظر یونانیان پنهان نمی‌ماند .
نقش فرَوَهر ، توتم Tutem خاندان هخامنشی بوده است که عقابِ بال‌گسترده می‌باشد و شکل اولیه‌ی این نقوش نیز در تأیید این امر است . هخامنشیان نقش توتم خود را که عقاب بال‌گسترده بود ، به‌روی درفش‌شان نیز داشتند ... اما کم‌کم مفهوم رمزآمیز و توتمیک عقاب از یادها رفت و به‌صورت مردی کامل در حال پرواز درآمد . از دیدگاه 'نقش‌شناسی دینی' این یک نظر است .
یا آنکه نقش فروهر Fravashi (فرَه‌وَشی) آرم و نشان‌واره‌ی ویژه‌ی خاندان هخامنشی بوده است که از نظر فوق جدا نیست ، چون فقط به روی مُهرِ شاهان هخامنشی و بر پیشانی و سر درِ بناهای شاهی و آرام‌گاه‌های آنان به‌نظر می‌رسد . دیگر آنکه این یک نقش شایع در مصر ، شام ، بین‌النهرین ، سومر ، بابل ، آشور و ایران بود . چه‌بسا که این نقش ازطریق مصر به شام وارد شده و دارای معنا و مفهومی بوده که از طریق بابل و آشور به هخامنشیان رسیده باشد . البته درباره‌ی دانش نقش‌شناسی دینی و مقایسه‌ی نقوشی از این‌گونه در سرزمین‌های گوناگون ، بسا از مسائل درباره‌ی نقش فروهر روشن می‌شود .
دیگر آنکه ، این نقش نماد خودِ فرَه‌وَشی و مفهوم آن است . با توجه به مطالب فروردین‌یَشت ، و اینکه یکی از آیین‌های ریشه‌دار در شرق ایران ، اعتقادِ خدایگانی ، به فرَه‌وَشی و ستایش روانِ بزرگانِ درگذشته‌ی خانواده ، طایفه و تیره بوده است ، این نقش روح و روان است ، در هنگام و حال پرواز به آسمان و رسیدن به گَرُنمانَه Garo-nmana یا عرشِ برین . بنابر معتقدات ، فره‌وشی‌ها یا روان درگذشتگان ، حامی و حافظ و ناظر بر اعمالِ اَعقاب خود می‌باشند .
دیگر آنکه فره‌وشی یا نقش فروهر ، فَرِّ شاهی Kavaem-Xvarena (کَوَئِم-خُوَرِنَه) می‌باشد . یعنی آن نیروی خدایی ، که شکوه و جلال و بزرگی و قدرت می‌بخشد ، به‌ویژه برای شاهان ، پهلوانان ، پارسایان و برگزیدگان ‌. در یشت نوزدهم ملاحظه می‌شود که هرآنکس که از راه صواب و درستی و نیکی برگردد ، فرّ از وی متنزع شده و به‌صورت مرغ شاهین (عقاب) Vareyan (وارِغَن) پرواز می‌کند ، چنانکه هنگامی‌که جمشید از راه صواب بِگردید ، فرّ به‌صورت مرغ وارِغَن یا شاهین از او پرواز کرد .
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )

  • Zed.em

اَئیرْیَنِم وَئِجَه Airyanem-Vaedja سرزمین زرتشت و زادگاه دین گاثائی است . این سرزمین به‌طوری‌که تحقیق شده در پشت رودخانه‌ی جیحون ، در خوارزم ، شمالِ سُگدیانه و مرگیانه قرار داشت . زرتشت دین خود را در همین سرزمین ظاهر ساخت . فشار فوق‌العاده به‌روی دینِ تازه ، از جانب آئین میترایی بود . پیروان زرتشت جهت تبلیغ و انتشار دین ، راه را به‌سوی جنوب رود جیحون انتخاب کرده بودند و می‌کوشیدند تا فرمان‌روایان محلی ، یعنی کَوی‌ها را با خود همراه کنند . زرتشت از جایگاه خود ، زیر فشار کَوی‌ها و کرپان‌ها که روحانیان و مغان میترایی بودند ، به‌سوی جنوب رهسپار شد . در این مهاجرت ، به‌کنار رود سیحون ، تیره‌ی‌ فریانه Fryâna که از تورانیان بودند ، وی را پذیرفتند . کَوی ویَشْتاسپه ، از امیران بانفوذ محلی نیز با بسیاری از رجال خود ، زرتشت و دین او را پذیرفت و پایگاهی نیرومند و انجمنی دینی در آن‌جا فراهم آمد . به‌این‌ترتیب دین زرتشت از راهِ تبلیغاتی که موفقیت‌آمیز بودند به‌سوی سُگدیانه ، باکتریه ، نیسایه و آریه گسترده شد و در سراسر منطقه‌ی نفوذِ آئین میترایی جای‌گزید . هنگامی‌که فَرْگَردِ نخستِ وندیداد نوشته و تنظیم می‌شد ، دین به رَگَه (ری) رسید و به غرب نفوذ کرد . ری مرکز دینی مادها و نشست‌گاه مَس‌مغان ، موبدان موبد و محل قدرت مغان مادی بود . از این‌جا است که دفتر گاثائی بسته می‌شود . دوران اولیه‌ی دین زرتشتی به‌سر می‌آید و این دین در دست مغان مادی و مغان آئین‌های دیگر ، وسیله می‌شود تا قدرتی را که از دست می‌دادند ، در لِوای این دیانت تازه‌نفس و نیرومند اعاده نمایند . به‌این‌طریق دین زرتشتی غربی ، با کارکرد مغان مادی° ، کاملاً متمایز از شیوه‌ی اصیل و شرقیِ اولیه‌ی دین ، گسترش پیدا می‌کند .
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )


°مغان مادی چه کسانی بودند ؟
... هرودوت در تاریخ خود گزارشی از مادها آورده و از شش خانواده یا تیره‌ی مادها گفت‌وگو کرده . تیره‌ی ششم 'مَگُوی یا مغ' نامیده شده است . ... اینان همان مغانی هستند که از روزگار باستان درباره‌شان بسیار بحث شده . از مورخان و نویسندگان یونان و رُم باستان تا به امروز ، از اینان کتاب‌ها و درباره‌شان تحقیقات فراوان شده و اغلب به خوبی و نیکی یاد نشده‌اند . اینان همان کسانی‌اند که به کهانت ، شَمَنی ، جادو ، جادو-پزشکی ، سیاست ، نجوم و ستاره‌شناسی ، تفأل و پیشگویی ، وسواس‌ها و تابوهای فراوان در آدابِ تطهیر ، رعایت قوانین بسیار سخت و طاقت‌فرسا ، در انزوای مطلق خانواده یا تیره‌ی خود زیستن و ... در جهان باستان شهره بودند ، و بسا از این ممیزات تا به امروز مشهود است و بدان‌ها مشهورند .
درباره‌ی اینکه آیا مغان مادی آریایی بودند یا نه نیز جای بحث بسیار است . شاید تیره‌هایی از مادها آریایی بوده باشند ، اما درباره‌ی مغان شک بسیار است . از نام اشخاص و نام جاها چنین فهم می‌شود که سرزمین مادها ، پیش از هخامنشیان و در زمان آسوری‌ها از اقوام و ملت‌های غیرآریایی انباشته بود .
آریایی‌ها محدود به یک رده‌ی بالا در جامعه محسوب می‌شدند . ملت‌ها و اقوامی چون : خورّی‌ها ، خالدی‌ها ، کاسی‌ها ، گوتی‌ها ، لولوها و بسیاری دیگر در این سرزمین پهناور می‌زیستند ، چنانکه در سرزمین وسیع ایرانِ هخامنشی نیز چنین بود . خوی توحش ، سختی و ستم‌پیشگی در این مردم بسیار بود . این روحیه در مغان به‌شکل بسیار خشن و سختی متمرکز بود ، که وندیداد نشانه‌ی بارز آن است . قانون‌نامه‌ای که اصولاً برای زرتشتیان اولیه در ایران شرقی و انجمن‌های گاثایی بیگانه بود و تصورِ سهل‌ترین و ساده‌ترینِ چنین قوانین ، مجازات‌ها ، مراسم و آدابی را حتا نمی‌توانستند به‌تصور درآورند .
از مغان مادی ، اینجا منظور ، آن مغان و روحانیون شَمَن‌مآب هستند که به‌تدریج باری از رسوم ، آداب و معتقداتِ بین‌النهرین را جذب کردند و در داخل ایران ، به‌ویژه ادامه‌دهندگان [آن‌نوع] آئین مَزدَیَسنی و بهدینی بودند که با زرتشت ارتباطی نداشت ، و گرانبار از جذب آموزه‌ها و مراسم زروانی-میترایی شدند و همیشه در داخل ایران در همه‌ی ادوار به‌صورت کاست و طبقه‌ای محدود و دربسته باقی ماندند و در اوخر دوران ساسانی ، با قدرتی که کسب کرده بودند ، تنها در رسائل و به‌صورت احکام و قوانین تحمیلی‌شان ، دوام آوردند و متأسفانه پس از سقوط ساسانیان به‌نامِ نگاهبانان میراث زرتشتی باقی ماندند .

  • Zed.em

همه‌چیز در زمان ساسانیان ملعبه و آلتِ دست مغان شده بود . دو قطب و دو طایفه از این تیره ، یکی مسند شاهی را قبضه کرده بود و یکی مسند دین را ، و هر دو در قلمرو هم مداخله می‌کردند و درصدد برانداختن هم ، یکدیگر را تضعیف می‌نمودند ، و هر دو با ادعای پیروی از اندیشه و طریقتِ زرتشتی این‌چنین می‌کردند .
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )

  • Zed.em

... هر عملی که درست انجام نشود ، در هر کرداری که مطابق دستور مغان نباشد ، دیوان و شیاطین مترصد حمله کردن و ضربه زدن می‌باشند . آدمی همیشه باید مجهز باشد ؛ ادعیه و اوراد و اذکار لازم را بخواند . ابزار لازم را در دسترس داشته باشد . سراسر لحظات زندگی باید با آداب پیچیده و درست و با وسواس و دقت ، صرف دیوزدایی ، مبارزه با شیاطین ، تسخیر جن ، خواندن اوراد ، کشتن جانوران موذی و دادن نفقات و صدقات به مغان و کارگزاران آنها شود .
هنگامی که در چنین جامعه‌ی وندیدادی ، کسی موی سر می‌پیراید ، ناخن می‌گیرد و یا چیزی از بدن می‌زداید ، باید آن زائده‌ها را با خواندن ورد و ذکر در خاک پنهان کند و با یک ابزار فلزیِ ویژه ، سه یا شِش یا نُه شیار گِردِ آن بکشد . بریده‌های ناخن و مو باید وقفِ پرنده‌ی محبوب رْتَه (اَشَه) یعنی بوم شود تا آنها را به‌صورت نیزه ، کارد ، کمان و پیکان آراسته به پَر عقاب و سنگ و فلاخن علیه دیوان مازانی به‌کار برد ، و هرگاه چنین نکنند نتیجه معکوس خواهد شد و دیوان از آن‌ها به‌صورت سلاح برعلیه مردم استفاده خواهند کرد [فرگرد ۱۷ ، بند ۷-۱۰] در بندهای مقدم همین فرگرد ، اهورامزدا از سرِ مهر و مآل‌اندیشی و خیرخواهی به زرتشت دستور می‌دهد که :
"ای زرتشت ، تو نیز هرگاه خواستی موهایت را شانه بزنی یا بِبُری ، این دستورها را اجرا کن . به مکانی برو که از مرداَشَه و آب و از آتش و از بَرسَم ، ده تا پنجاه گام فاصله داشته باشی . پس زمین را هرگاه نرم باشد به‌عمقی که اندازه‌ی آن را تعیین می‌کند و اگر سخت باشد نیز به اندازه‌ی معین گود کرده و زائده‌ها را با خواندن اورادی که یاد می‌شود ، دفن کرده و گِرد آن سه تا نُه شیار با ابزارِ فلزی بکش و ..‌."
چنین است گوشه‌هایی از دنیای وندیداد ، جهانی اسرارآمیز و ترسناک که آدمی در همه‌ی لحظات عمر ، در مبارزه با دیوان و شیاطین است . مطالعه‌ی این دیوان با نام و نشان ، بسیاری از گوشه‌های مبهمِ معتقدات مغان را آشکار می‌کند . این دیوها بی‌گمان روزگاری مورد احترام و پرستش خود مغان بوده‌اند ، پیش از آنکه به دین زرتشتی اعتناء داشته باشند . اما پس از قبول و گرایش به دین زرتشتی ، دیوهای خود را مردود و مطرود شمردند و بنابر رسم و سنت زرتشتی ، ارباب انواع و خدایان طبیعت را نفی کردند . اما این نفی و طرد ، با رسم و شیوه‌ی خودشان بود . ...
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )

  • Zed.em

در اینجا قوانین ضدّدیو مطرح است . اما معنی و مفهوم دیو ، به آن معنی و مفهومی نیست که در گاثاها با آن مواجه می‌باشیم . میان هند و ایرانیان ، دو گروه از خدایان مورد پرستش بودند : آسورَها و دَئِوَها . دئِوَها خدایان طبیعت و ارباب انواع بودند . در اصطلاحات زرتشت ، اسوره‌ها مورد موافقت قرار گرفتند . از سنسکریت که نقل به اوستا شود ، حرف 's' تبدیل به 'h' می‌شود : زرتشت خداوند یکتا و نادیدنی را اَسورَه (اهورَه) ، با صفت مزدا به‌معنی "دانا" یا "بزرگ" معرفی کرد و گفت دئوه (دیو) ، دیوان قابل پرستش نیستند ، مطرودند ، خدایان باطل می‌باشند و پرستش آنان نشانه‌ی زوالِ خرد و دانش و نیروی تعقل می‌باشد . به‌همین‌جهت دیو و دیوان در گاثاها و از دیدگاه زرتشت چنین‌اند . پرستندگان مزدا هستند که مَزدَیَسنَه Mazdayasn و پرستندگان دیوانند که دَئِوَیَسنَه daevayasna نامیده می‌شوند .
در وندیداد ، مفهوم دیو و دیوان از شکل اولیه بسیار دور افتاده و مفهومِ جنّ و پری و غول‌های اهریمنی یافته‌اند ، که گروه‌گروه ، هزارهزار به آدمی و آدمیان حمله می‌کنند و باید با اذکار و اوراد و تعویذهای مغانه و آداب و مراسمی بسیار پیچیده که دانشِ آن تنها نزد کاهنان و موبدان است ، آنان را دور راند و آزار و صدمات‌شان را خنثا ساخت .
وندیداد چنین جهانی را برابر ما می‌گسترد که یکسره با جهانی که در گاثاها و یشت‌ها است ، متفاوت می‌باشد . جهان گاثاها ، جهان کار و کوشش ، راستی ، نظم ، شادمانی ، خداپرستی ، اصالت خِرد و عقل و شادی و خوش زیستن و رفاه و آرامش و سازندگی است . غایت پرستش و عبادت در اندیشه ، گفتار و کردار نیک است . از دیو ، پری ، افسون ، اوراد ، اذکار و عبودیت و سلطه‌ی کاهنان هیچ اثری نیست . جهان یشت‌ها ، گستره‌ی داستان‌های حماسی ، پهلوانی ، نبرد در مقابل بدی و سلحشوری و رزم‌آوری ، زندگی پُرنعمت و برکت و ستایش خوشی و شادمانی است . اما جهان وندیدادی یکسره جهانی تاریک ، عبوس ، پُر از ترس و بیم و وحشت است . همه‌ی وقت مؤمنان به‌این‌طریق مصروف نیرنگ‌های پادیابی و طهارت [قوانین و شریعت مغانی] می‌شود . هر کار و عملی که از آنان سر بزند ، نجس ، پلید و آلوده می‌شوند که برای برطرف کردن این پلیدی و آلودگی ، باید ماه‌ها و بلکه سال‌ها به اجرای اعمالی سخت و پُر وسواس و طولانی و مشمئز کننده بپردازند که تحت‌نظر مغان باشد و مقادیری غیرقابل حساب به آنان بپردازند . جهانی تاریک و پُر وحشت است که فضای آن‌را هزاران‌هزار دیو و جن و پری انباشته‌اند و برای دور ماندن از آزار و صدمات این دیوان باید هر فردی شرایع و قانون ضدّ دیو (وندیداد) را با وسواسی کامل به‌مرحله‌ی اجرا درآورد .
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )

  • Zed.em