گناهِ روزهداری در دینِ مغان
مسألهی مبارزه با روزه و روزهداری باید از اواسط زمان ساسانیان و دورانهای مانی و مزدک پدید آمده باشد . در فرگرد بعدی ، این مسأله روشن خواهد شد و این اشارات و مبارزات با عدم نخوردن و روزه ، مبارزهی مغان است با جریانهای دینی که مانی و مزدک بهوجود آوردند و هر دو بهوضع فجیعی کشته شدند ، و مغان ، عاملِ قتلِعامِ مانویان و مزدکیان بودند و در آثارِ خود در نوشتههای پهلوی بسی آنان را لعن و نفرین کردند .
داستانی از بهارستان اثر مولانا عبدالرحمن جامی در این باب نقل میشود : "حکیمی را گفتند آدمی بهخوردن کی شتابد ؟ گفت توانگر هرگاه که گرسنه باشد و درویش هرگاه که بیابد .
حکیمی با پسر خود گفت : باید که بامداد از خانه بیرون نیایی تا نخست لب به طعام نگشایی ؛ زیرا که سیری ، تخم حِلم و بردباری است و گرسنگی مایهی خشکمغزی و سبکساری .
پنج چیز است که به هرکس دادند زمام زندگانی خویش در دستش نهادند : اول صحت بدن ، دوم ایمنی ، سوم وسعت رزق ، چهارم رفیق شفیق و پنجم فراغت . هرکس را از این چیزها محروم کردند ، درِ زندگانی خوش بر رویِ وی برآورند ."
روزه داشتن بهموجب احکام دین مزداپرستی گناه است . در 'سددرنثر' آمده است : "اینکه از روزه داشتن بباید پرهیز کردن ، چه در دین ما نشاید که همهروز چیزی نخورند چه گناه بُود .
ما را از روزه داشتن این است که بر چشم و زبان و گوش و دست و پای روزه داریم از گناه کردن . قومی در آن میکوشند که در همهروز چیزی نخورند (اشاره به مزدکیان و مانویان است) و از چیزی خوردن پرهیز کنند . ما را نیز جهد باید کردن تا هیچ گناه نهاندیشیم و نهگوییم و نهکنیم . باید که از دست و زبان و گوش و پای ما هیچکاری نرود که از آن گناه بود .
چون چنینکردیم ، روزهی هفتاندام بهجای آورده باشیم . آنچه از دیگر دینها از ناخوردن روزه است ، در دین ما از گناهناکردن روزه است ." [سددرنثر (سددربندَهِش)ص۵۹-۵۸]
اشاراتی از اینگونه ، بیگمان در قبال دینهای مانوی و مزدکی و پیروان آنان در آثار پهلوی پیدا شده است ، بهویژه در برابر اعتقادات مانی و رسوم مانویان در روزه و امساک در خوردن و پوشاک و معاشرت و مباشرت با زنان . کسانی که به گمان موبدان روزهداری کنند و از معاشرت و نزدیکی با زنان بپرهیزند و در پوشاک نیز چنین کنند ، بیرون از دین بوده و در دوزخ عذاب میشوند . در فرگرد ۸۹ 'ارداویرافنامه' نقل است :
"آنگاه دیدم روانِ آنانکه در دوزخ به سبب نزاری ، پهلوبهپهلو بههم افتاده و از تشنگی و گرسنگی و سرما و گرما بانگ همی کردند و خَستَران پشت و پای و دیگر اندام آنها همی دریدند ...
پرسیدم که این روانان چهگناه کردند که روان اینگونه باد اَفرَه بَرَد ؟
سروش پاک و ایزد آذر گفتند که این روانِ آن بدکاران است که به گیتی خورش و بستر از خویش دریغ کردهاند ..."
وندیداد ؛ ترجمه ، واژهنامه ، یادداشتها ( هاشم رضی )
- ۰۰/۰۶/۱۲
ممنونم