aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه
در گذشته حاکمیتِ یک گفتار مسلط ، سبب می‌شد که صورت‌های کهنِ آگاهی پس‌روند و از نظر نهان مانند . ذهن بشر تابع بی‌چون و چرای الزامات ایدوئولوژی حاکم بود . تروریسمِ فکری مارکسیسم را به‌یاد بیاوریم که چندین دهه قالب‌های فکری ما را پیشاپیش شکل می‌داد ، به‌طوریکه گویی بشر برای شناخت واقعیتِ متغیر جهان یک جعبه‌ابزار بیشتر در اختیار ندارد که لوازم آن عبارتند از : تاریخ‌انگاری ، جبر زمانه ، مبارزه‌ی طبقاتی ، زیربنا و روبنا . این ابزارها برای ما در حکم سلاح نظری ناب و مطلق بودند . اما با ظهور گفتارهای تازه‌ای که ناگهان از پستوهای تاریخ سر برون آوردند ، طیف رنگ‌های شناخت ما به‌طرزی شگفت‌آمیز متنوع و گسترده شد . فرهنگ جهان به صندوق‌خانه‌ای تبدیل شد که بقایای همه‌چیز ، حتی آنچه به‌شکل بارز کهنه و از رواج افتاده بود ، در آن دوباره به‌کار آمد . درنتیجه با فوران ناگهانی بینش‌ها و ادراک‌های گوناگون مواجه شدیم . همه‌ی تکه‌های رنگارنگِ فضای روح از زیر خاکستر هزاران‌ساله‌ی خود دوباره جان گرفتند و رنگ‌هایی خیره‌کننده در برابرمان عرضه کردند . باورنکردنی‌ترین افکار و مفاهیم صدای خود را در همهمه‌ای کر کننده به گوش می‌رساندند .
بدین‌ترتیب اصول و ضوابط تعبیر و قرائت معکوس شد و هنجارها و قواعدِ رفتار کاملاً تغییر یافت . خرَد کلاسیک و حاکم درمواجهه با این کثرتِ بی‌سابقه در تاریخ بشریت ، از عمل عاجز بود . هویت‌ها به هم برخورد و یکدیگر را نفی می‌کردند و با ضرباهنگ تند تبادل‌ها ، درهم می‌آمیختند . انسان متعدد و متکثر شد ، هم شمن بود و هم لیبرال ، هم تکنوکرات و هم جادوگر ، هم یوگی و هم کمیسر . در چنین جوششی ، توانایی ذهن بشر در ترکیب و بینش هماهنگ او از چیزها به چه سرنوشتی دچار شد ؟ تصورات بشر از تلوّن واقعیت ، آنچنان گونه‌گون بود و به حیطه‌هایی آنچنان مختلف تعلق داشت که او را دچار سرگشتگی کرد ، دیگر نمی‌دانست به کدام حقیقت تکیه کند . در برابر کثرت مهارناپذیر ذرات پراکنده‌ی وجود ما ، تنوع شیوه‌های انکشاف جهان قرار داشت . همه‌ی فضاهای نامتجانس هستیِ ما طالب بیان حق بودند و می‌خواستند که بینش آنها به جهان مورد توجه قرار بگیرد و در نظم و نسق قوه‌های شناخت جایی برای آنها درنظر گرفته شود . خلاصه همه‌ی آنها می‌خواستند که انسان به ندای بی‌وقفه‌شان پاسخ گوید .
بدین‌ترتیب تفکر در نیمه‌ی دوم قرن بیستم عَلَم مبارزه در دست گرفت . نه با مهیا کردن فضاهای برخورد که دیگر امری اجتناب ناپذیر شده بود ، بلکه با حمله به خودِ خِرَد . به‌جای غلبه بر ادعاهای نامعقولِ خرد ، که قرن‌ها هرچه خواست کرد و همه‌ی حقوق را از آن خود خواست ، به‌جای آنکه در مکانی که از آنِ خود او بود فضایی برایش فراهم شود که از آن‌سو بتواند همچنان افسارگسیختگی خیال و هذیان را مهار کند ، آن‌را از پای‌بست ویران کردند . عقل روشنگری را به‌زیر چاقوی جراحی بردند ، با چکش قطعه‌قطعه کردند ، همه‌ی چرخ‌دنده‌های آن‌را از هم سوا کردند و آن‌را حتی از علت وجودی‌اش نیز بی‌بهره ساختند . نقد ویرانگر شالوده‌شکنان ، در صورت‌های گوناگون خود ، مرگ قریب‌الوقوع عقل را اعلام کرد . از آن‌پس آرای تندرو و سر از لاک برآورده به‌سوگ تراژیک خرد نشستند و انحطاط و غروب آن‌را رسماً اعلام کردند و فعالیتی گسترده در جهت افشاگری و بی‌اعتبار کردن عقل به‌راه افتاد : دو رویی آن ، مکر و حیله‌هایش ، قدرت بی‌همتایش که در نهادهای دانش رخنه کرده بود ، گفتارمداری خودشیفته‌اش و ساز و کارهای نهانِ استیلای آن ، همه و همه برملا شدند .
هنگامی که عقل به‌طور قطعی منکوب شد ، از میراث آن به‌جز صورت‌های فسیلی و ابزاری شده چیزی به‌جا نماند . درِ شیشه‌ی جادویی باز شد و غولِ پلید از آن به‌در آمد ، اما برای جانشینی آن هیچ تمهیدی اندیشیده نشد . پس شیاطین آزاد شده تخیل انسان را جولانگاه خویش ساختند ، اوهام با صدایی گوشخراش نعره کشیدند و با لایه‌های کهن تفکر که آنها نیز بر سر این خوان نعمت گرد آمده بودند و در این ضیافتِ خدایانِ سرگردان شرکت داشتند ، پیوند یافتند تا نوعی مشروعیت تاریخی برای خود دست و پا کنند . هیچ چیز بی‌معناتر از این عقاید بی‌پایه نیست ، این فرزندان یتیم مدرنیته‌ی مثله شده ، که اکنون از قِبَل اعتقادات مقدس کهن به حیات خود ادامه می‌دهند .
وظیفه‌ی انسان امروز تلاشی قهرمانانه برای غلبه بر آزمایش‌های گوناگون است . زیرا اکنون هیچ‌چیز دیگر به‌شکل نخستین خود نیست . عقل کلاسیک که شدت انتقادها آن‌را فلج کرده ، اگر نگوییم از کار افتاده است ، دست‌کم باید گفت فاقد کارآیی پیشین است . هویت‌های کهن بیدار شده‌اند و پراکنده گشته‌اند ، اما چهارچوبی وجود ندارد که آنها را در خود جای دهد . آنها به گوشه و کنار پراکنده می‌شوند و بازار مکاره‌ی عظیمی به‌پا می‌کنند که در آن همه‌چیز در مرحله‌ی طرح باقی می‌ماند . فرهنگ‌ها در هم تداخل می‌یابند ، اما نادرند آنهایی که سره را از ناسره تشخیص دهند . این اغتشاش بعضی را برآن داشته تا از جنگ تمدن‌ها سخن بگویند .
افسون‌زدگی جدید ( داریوش شایگان )
  • Zed.em
همدستی فلسفه و دستگاه دولت نخستین‌بار در قرن نوزدهم میلادی با تأسیس دانشگاه برلن محقق گشت . این دانشگاه ازآن‌پس الگوی آموزش عالی در اروپا و ایالات‌متحده شد . ویلهلم فون‌هومبولت ، بنیانگذار معنوی آن ، با عنایت به نظرات فیشته و شلایر ماخر ، هدف آن‌را تدوین کرد . این هدف عبارت بود از تعلیم معنوی و اخلاقی ملت با الهام از یک اصل اولیه (حقیقت) و نحوه‌ی عملی که بر مبنای آن همه‌چیز تابع آرمانِ عدالت گردد و آنگاه این اصل و آرمان در مفهومی واحد یعنی دولت تجسم یابد . بدین‌ترتیب روح هر فرد ، دولت صغیری می‌شود که به‌نحوی تنگاتنگ و منظم با روح فراگیر دولت در پیوند است .
دولوز و گاتاری در 'هزار سطح' این الگو را در معرض انتقاد قرار دادند . به‌زعم آنان تفکر غرب قرن‌ها در استیلای الگوی درخت‌وار بوده است . همه‌ی رشته‌های مطالعاتی اعم از گیاه‌شناسی ، زیست‌شناسی ، کالبدشناسی ، معرفت‌شناسی ، الهیات و هستی‌شناسی از این الگو تأثیر پذیرفته‌اند . فلاسفه همواره در جستجوی بنیاد و ریشه بوده‌اند . آنها نظام‌هایی رده‌بندی شده ایجاد کردند "که شامل مراکز تولید معانی و مفهوم‌سازی و دستگاه‌های خودکار مرکزی ، همچون حافظه‌های سازمان‌یافته ، بوده است ." زیرا این تفکر در کنه خود ، همواره طالب یک فرماندهی عالی ، یک راهبر ، سردسته‌ای با قدرت مستبدانه بوده است . روانکاوی شاهدی بر این ادعا است . روانکاوی نیز ناخودآگاه را تابع ساختارهای درخت‌وارِ حافظه‌ی متذکر می‌کند . "[روانکاوی] حکومت مستبدانه‌ی خود را بر پایه‌ی ادراکی خاص از ناخودآگاه بنیاد نهاده است ." میدان عمل روانکاوی محدود است زیرا همه‌ی عناصر آن تابع یک فرمانده‌ی کل است . دولوز و گاتاری این بحث را در 'ضد ادیپ' نیز به‌نحوی گسترده مطرح کرده بودند . آن‌دو در این کتاب روانکاوی را با توجه به نمایشی بودن و صحنه‌پردازی که مشخصه‌ی این رشته است ، مورد مطالعه قرار دادند . به‌نظر آنان روانکاوی ارزش‌های تصوری و شخصی‌شده (فرامن ، من ، نهاد) را جایگزین نیروهای مولد حقیقی می‌کند . به اعتقاد دولوز انسان درباره‌ی پدر ، مادر و خانواده دچار هذیان نمی‌شود ، بلکه موضوع واقعی هذیان او کیهان ، کائنات و تاریخ است .
افسون‌زدگی جدید ( داریوش شایگان )
  • Zed.em
... این تصاویر گونه‌گون شبکه‌ای از ارتباطاتِ ظریف می‌تنند و پارچه‌ی هزار رنگِ لباس چهل‌تکه‌ی ما را مانند آرلکن° می‌سازند . بی‌شک چندگانگی فرهنگی و آمیزش اقوام ، اختلاط افکار و دورگه‌گی ما را برای تصاحب یک هویت مرکب آماده می‌کند . ادوارد گلیسان که به پدیده‌ی آمیختگی زبانی و نژادی توجه بسیار دارد و آن را آمیزشی گسترده در مقاطع زمانی طولانی می‌داند ، معتقد است که هر هویت یکدست ضرورتاً مانع و نافی 'دیگری' است . "چنین نگاهی به هویت ، در تقابل با هویتی قرار دارد که امروزه هویت 'واقعی' فرهنگ‌های مرکب است . در این فرهنگ‌ها هویت عامل و نتیجه‌ی گونه‌ای آمیختگی زبانی و نژادی ، یعنی ریزوم‌وار°° است ." هویت ریزوم‌وار ، ریشه‌ای است که به استقبال دیگر ریشه‌ها می‌رود . "در چنین احوالی آنچه مهم است مطلق و مستقل بودن یک ریشه نیست ، بلکه شیوه‌ی نزدیک شدن آن به دیگر ریشه‌ها یعنی 'ارتباط' است که مهم است . به نظر من امروز نقد و شناختِ ارتباط ، بدیهی‌تر و جذاب‌تر از نقد و شناختِ هستی است ." می‌دانیم که مفهوم ریزوم و تفکر سیار را ژیل دلوز در کتاب 'هزار سطح' که به‌اتفاق فلیکس گاتاری نوشت ، مطرح کرد . ...
'تفکر ارتباطی' به‌نوعی بیانگر مفهوم همزمانی است که پیش‌تر به آن اشاره کردم ، اما در اندیشه‌ی گلیسان با مجموعه‌ای از مفاهیم کلیدی نیز در پیوند است که چندنوایی آن را شدت می‌بخشند . بدین‌ترتیب در نقطه‌ی مقابلِ بینش انحصارطلب به هستی ، که به فرقه‌بازی و بنیادگرایی منجر می‌شود ، مفهوم تنوع در معنای موردنظر سگالن°°° قرار دارد که متضمن توجه به 'دیگری' ، به امر شگفت و تعدد چیزها ، مراسم ، عادات و موجودات خاص است .
افسون‌زدگی جدید ( داریوش شایگان )

°آرلکن به ایتالیایی Arlecchino ، شخصیت معروف تئاتر ایتالیایی (Commedia dell'arte) است که لباس چهل‌تکه و رنگارنگ بر تن دارد .
°°ریزوم (Rhizome) ساقه‌ی زیرزمینی بعضی از گیاهان که عامل تکثیر آنها است . ریزوم هرساله در جهت افقی رشد می‌کند و بخش‌های تازه‌ای در آن به‌وجود می‌آید . به همین‌جهت ریزوم حتی اگر با آلات کشاورزی بریده شود ، برخلاف ریشه ، نمی‌میرد بلکه چند گیاه از آن می‌روید .
°°°شاعر و رمان‌نویس فرانسوی (۱۹۱۹ - ۱۸۷۸) Victor Ségalen که به شناختِ فرهنگ‌های دیگر بسیار علاقه‌مند بود . کتابی درباره‌ی چین دارد و در سال ۱۹۰۳ در تاهیتی آخرین اثر گوگن را کشف کرد .
  • Zed.em
این امر که در طی انقلاب ایران ، طبقات پیشرفته‌ی جامعه به‌طور گسترده اقدام به مهاجرت کردند ، صرفاً ناشی از دلایل سیاسی نیست ، زیرا در نظام پیشین نیز آزادی‌های سیاسی وجود نداشت . این مهاجرت به دلایل دیگری روی داد . استقرار یک رژیم دینی اقتدارطلب و مبتنی بر هویت ، ساختار احساسی و عاطفی خاصی ایجاد کرد ، که همانطور که در جایی دیگر نیز گفته‌ام ، به‌دلیل آنکه جامعه را به‌سوی سطوحِ آگاهی نامأنوس می‌کشاند ، در انسانی که خود را به‌عصر حاضر متعلق می‌دانست ، نوعی احساس غربت تحمل‌ناپذیر ایجاد می‌کرد . درعرض چندماه شیوه‌های زندگی قبیله‌ای حاکم شدند : اعدام‌های صحرایی ، سنگسار زِناکارانِ متأهل ، شلاق‌زنی به خاطیان و مصادره‌ی اموال ، امری معمول شد و آنچنان جَوّ وحشت ایجاد کرد که بسیاری احساس می‌کردند در دنیایی غیرواقعی می‌زیند که در آن همه‌چیز بی‌دلیل است و ممکن . با مشاهده‌ی زنده شدن باورهایی که درعهد عتیق به‌خاک سپرده شده بودند و احیای عاداتی که قرن‌ها منسوخ گشته بودند ، احساس می‌کردیم در زمان به‌عقب می‌رویم .
بخش عظیمی از جمعیت ایران هویتی مدرن کسب کرده بود که به‌روی لایه‌های قومی-دینی شخصیتش جای می‌گرفت . وضعیت جدید حساسیت‌انسانی را که با ضرورت‌های مدرن خو کرده بود ، آزار می‌داد . بخش بزرگی از جمعیت ، به‌قول نوبرت الیاس سوائق حیاتی خود را به‌صورت 'ترمزهای درونی' و مطابق با سلیقه و عادات انسان امروز سانسور کرده بود و از همین‌رو است که با واکنش طردجمعی (دست‌کم برای طبقات مدرن) در همه‌ی سطوح فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی مواجه بودیم .
آنهایی که خواهان تقسیم قدرت‌اند شاید در ابراز این خواسته محق باشند ، زیرا مطابق الزامات شعارِ "از لحاظ سیاسی مجاز" ، عمل می‌کنند . اما پرسش این است که چه چیز را باید تقسیم کرد ، با که و برای که ؟ اگر هدف تأکید بیش از حد بر هویت‌های قومی و درگیر شدن در منازعات بومی و تنگ‌نظرانه و بی‌توجه به گفتار جهانی مدرنیته است ، آیا چنین‌کاری به هذیان‌های قوم‌مدارانه ، به مکتب کینه‌توزی ، به جمود و تحجر هویت منجر نمی‌شود ؟ به اعتقاد من باید به‌غایت ساده‌لوح بود تا به چنین فرورفتی در لاک خود تن در داد .
افسون‌زدگی جدید ( داریوش شایگان )
  • Zed.em
انسان به‌واسطه‌ی ریشه‌ای که در جهان دارد شبیه همنوعان خود است ، اما درنتیجه‌ی شناخت‌های علمی و انسانی‌ای که تدریجاً کسب می‌کند به‌شیوه‌ای که از آنِ خود اوست تکامل می‌یابد . درست است که بعضی از این شناخت‌ها از لحاظ فرهنگی رنگ و لعاب بیشتری دارند ، ولی اغلب آنها میراث مشترک بشریت‌اند . آنهایی که خود را مغبون و از نظر فرهنگی ستم‌دیده احساس می‌کنند ، بهتر است به‌جای طغیان و قدعلم کردن برای انهدام ضوابط‌فرهنگیِ حاکم ، از گنجینه‌ی معارف بشری توشه بردارند . هرجا لازم باشد عادات را واژگونه کنند ، ساختار شخصیت‌شان را تغییر دهند ، خود را از بار خلقیات کهنه خلاص کنند ، محدوده‌ی هویت‌های تحمیلی را درهم شکنند و برای جبران عقب‌ماندگی خود شتاب ورزند . همه‌ی دانش‌ها به همه‌ی نژادها ، رنگ‌ها و اقوام قابل انتقالند . به‌علاوه تأثیر کیفی و جوهری این معارف بر شکل‌گیری معنوی ما بسی بیشتر از تأثیر عقاید موروثی و مبتنی بر هویت ذاتی است .
افسون‌زدگی جدید ( داریوش شایگان )
  • Zed.em
موانع منتج از ارزش‌های 'آسیایی' مشخصاً به‌هنگام بحران‌های بزرگ ظاهر می‌شوند (و احتمالاً تعدادشان نیز زیاد خواهد بود) و دلیل آن عدم انعطاف و ناتوانی در بروز سریع و فوری واکنش در برابر بحران است ؛ برخلاف مثلاً آمریکا که سریعاً خود را به بادِ انتقاد می‌گیرد ، ساختار خود را اغلب با رنج و سختی تجدید می‌کند و با اوضاع و احوال جدید تطبیق می‌یابد . زیرا هرچند انضباط آمرانه و اخلاقیات جمعی برای تشویق و بسیج افراد درجهتی معین مفید است ، ابتکار فردی ، نهادهای لیبرالی و سازمان‌های دموکراتیکِ ضد قدرت برای ارزیابی جدید موقعیت ، به شیوه‌ای نقادانه و حل بحران‌های گوناگون از آن هم مفیدتر است . آنچه این جوامع فاقد آنند : توان بررسی خطاهای خود ، روحیه‌ی نقد ، جسارت و استقلال نهادی و فردی است که در صورت بروز بحران آنها را قادر می‌سازد برای از میان بردن بیماری‌های اجتماع ، عمل جراحی لازم را انجام دهند .
گی سورمان دراینباره می‌گوید : "اگر قرار بود از میان عناصر سازنده‌ی قدرت غرب یکی را انتخاب کنم ، توانایی نقد را برمی‌گزیدم . تا هنگامی که ما این توانایی را حفظ کنیم ، جوامعی که از لحاظ فرهنگی فاقد چنین توانی هستند نخواهند توانست ما را عقب بزنند . انتقاد و انتقاد از خود که مفاهیمی اروپایی‌اند ، به سختی در آسیا جا می‌افتند . تمدن‌های آسیایی به‌جای آنکه از گذشته بگسلند تا بتوانند نوآوری کنند ، خود را تکرار می‌کنند تا به کمال برسند ."
افسون‌زدگی جدید ( داریوش شایگان )
  • Zed.em
... جهانی‌شدن حرکتی درعین‌حال مقاومت‌ناپذیر و برگشت‌ناپذیر است . رابرت رایش در کتابی با عنوان 'کار ملل' چنین می‌گوید : "ما تحولی را تجربه می‌کنیم که اقتصاد و سیاستِ قرن آینده را ساختاری تازه خواهد داد . دیگر نه تکنولوژی ملی وجود خواهد داشت ، نه مؤسسه‌ی ملی و نه صنعت ملی . اقتصاد ملی نیز دست‌ِکم با برداشتی که ما از این مفهوم داریم از میان خواهد رفت . آنچه در داخلِ محدوده‌ی مرزهای ملی باقی خواهد ماند جمعیتی است که در آن زندگی می‌کنند . برگ‌های برنده‌ی آن‌ [آنها] ، توانایی تولید و روحیه‌ی ابداعش [ابداعشان] خواهد بود ."
جهانی‌شدن در یکدست شدن شیوه‌های رفتار متبلور می‌شود ، اما درضمن تکثر هویت نیز هست که در جلوه‌های گوناگون ظاهر می‌شود : هویت ملی ، هویت قومی ، هویت دینی . به‌قول برتران بدی جهانی‌‌شدن ، سرسپردگی‌های مدنی و ملی را از میان می‌برد ولی خود از روابطی فراملی مایه می‌گیرد ؛ این روابط زمینه‌ساز همبستگی‌های گوناگونی است که حامل هویت‌های جانشین‌اند . این‌چنین است که نیروهای معترض (هویت‌های جدید) علیه این نظم جدید جهانی که قادر به تسلط بر چم و خم آن نیستند ، می‌شورند و حس ناکامی و رنجش نیز دست به دست آنها می‌دهد تا ارواح گذشته را دربرابر این حرکتِ برگشت‌ناپذیر احضار کنند . درنتیجه ، به‌یُمن این شورِ هموار کننده و تعادل‌بخش ، پدیده‌ی معکوسِ بازگشت به قبیله رخ می‌نماید .
افسون‌زدگی جدید ( داریوش شایگان )
  • Zed.em
کاستوریادیس می‌پرسد : "این جوامع سرمایه‌داری چه 'الگویی' برای دیگر بخش‌های جهان دارند ؟ اول از همه الگوی ثروت و قدرتِ تکنولوژیک و نظامی . اما برخلاف اعتقادات جزمی مارکسیستی و لیبرالی ، چنین دستاوردهایی فی‌نفسه بی‌حاصلند و در پیدایش فرآیندی رهایی‌بخش مؤثر نیستند . این جوامع در برابر جهان تصویری کراهت‌بار عرضه می‌کنند ، تصویر جامعه‌ای که در آن خلاء کامل معنا حاکم است و در آنجا تنها ارزش : پول ، شهرتِ جنجالی و قدرت ، به مبتذل‌ترین و مضحک‌ترین معنای کلمه است . در این کشورها جوامع محلی نابود می‌شوند و همبستگی به سطح تمهیدات اداری تنزل می‌یابد . در تقابل با چنین خلأیی است که معانی مذهبی ماندگار می‌شوند و حتی دوباره قدرت می‌گیرند ."
افسون‌زدگی جدید ( داریوش شایگان )
  • Zed.em
... مدرنیته از بسیاری لحاظ بی‌جان است . مدرنیته فاقد روح است ، فاقد آن عواطف قوی است که قلب را به لرزش درمی‌آورند . هرچند ضروری ، منفک‌ناشدنی و اجتناب‌ناپذیر است ، خلأها و حفره‌های بسیار دارد . مثلاً جای تمثیل‌های عرفانیِ شاعران و عارفان ، جای آن احساسِ خویشی و یگانگی که عالم صغیر را به عالم کبیر پیوند می‌دهد ، جای غایتِ آخرت‌نگر که در تقابل با آگاهی تحلیلی ، شیوه‌ی سلبی شناخت عرفانی را ممکن می‌کند در این گفتار کجاست ؟ ژرف‌بینی روح را که به حیات درونی ما جان می‌دهد و آن‌را با جوهر جادویی خویش غنا می‌بخشد ، در کجای این هیأت مدرن می‌توان یافت ؟
مدرنیته صرفاً به چهارچوبِ حقوقی ، سیاسی و اقتصادی انسان می‌پردازد ، جنبه‌های درونی حیات از حیطه‌ی نفوذ آن خارج است . مدرنیته این جنبه‌های درونی را ، به‌درستی ، اموری خصوصی تلقی می‌کند که هرکس باید مطابق توانایی‌های شخصی‌اش ، خود به آنها بپردازد . اما در روزگار ما قلمرو خصوصی به‌نحوی فزاینده مورد تعرض قلمرو عمومی است . موفقیت مذاهب هم ازهمین‌رو است . به‌دیگر سخن ، مدرنیته که به کل عالم گسترش یافته و تأمین رفاه انسان و نیازِ به‌همان‌حد ضروریِ به‌رسمیت شناخته شدنش را به‌عهده گرفته است ، مناطق وسیعی از قلمرو حساسیت بشری را متروک گذاشته و زمینه‌ای فراهم کرده که ادبیات و هنر از این مناطق بهره گیرند ؛ که مذاهب آنها را از آنِ خود سازند ، مذاهبی که در ضیافت مدرنیته جایی نداشتند و اکنون شتابان آمده‌اند تا در جشن انحطاط اخلاقی بشر پایکوبی کنند . حتی در فرانسه که لائی‌سیسم در آن سنتی دیرینه و پابرجاست ، مقامی مسیحی چنین اظهار کرده است : "غرق شدن در زندگی خصوصی و توانایی پذیرش همه‌ی نظام‌های ارزشیِ ممکن با خواسته‌ی ایمان که در نفس خود خواسته‌ای عمومی است ، تعارض دارد ." راه یافتن امور خصوصی انسان به قلمرو عمومی کم و بیش گواه آن است که گفتار جهانشمول مدرنیته ، که جهانی سرد و فاقد احساس است ، پاسخگوی نیازهای معنوی نیست و نمی‌تواند انسان مدرن را که در مرز جهش‌های عظیم روحی قرار دارد با وعده‌ای دلخوش کند . دراین‌صورت دیگر جای شگفتی نیست که مذهب ناگهان در صحنه‌ی نمایش جهان ظاهر می‌شود و ما شاهد 'تلافی خداوند' باشیم . زیرا درمیان همه‌ی آیین‌های نوخاسته ، جهان‌بینی دینی با فاصله‌ی بسیار ، پرشورترین ، رنج‌مندترین و تواناترین راه درمان در آرامش بخشیدن به انسانی است که تمدن مدرن او را از خود بیگانه کرده است .
افسون‌زدگی جدید ( داریوش شایگان )
  • Zed.em
زمانیکه عصر پترودلار پایان پذیرد ، آیا این پایان پُر سر و صدا خواهد بود یا اینکه با آه و ناله همراه خواهد بود ؟ تاریخ مطلب خاصی را برای ارائه در این‌باره ندارد . همانطور که در فصل قبل بیان شد ، زوال پوند انگلیس° سی‌سال و دو جنگ‌جهانی طول کشید و جمع شدن یک امپراطوری حتی می‌تواند بیشتر نیز طول بکشد . آیا داستان مشابهی برای ایالات‌متحده وجود دارد ؟ شاید ، اما سه عامل به‌نحو مجاب کننده‌ای نشان می‌دهد که برداشتن دلار نسبتاً سریع و نگران‌کننده خواهد بود :
  • نخست اینکه بریتانیا در دوران شکوفایی خود بر جهانی بسیار متفاوت حکومت می‌کرد . بسیاری از مناطق پر جمعیت ، از لحاظ اقتصادی در سده‌های نسبتاً تیره‌ی خود به‌سر می‌بردند و تهدیدی برای هژمونی بریتانیا محسوب نمی‌شدند ؛ اما امروزه چند مرکز قدرت مالی ازجمله روسیه ، چین و برزیل با توانایی فنی برای ساخت سیستم‌های مستقل از دلار وجود دارند که دارای قدرت کافی برای جذب مشارکت گسترده‌ی بین‌المللی هستند .
  • دوم اینکه ، امروزه به‌دلیل افزایش ظرفیت محاسباتی در هرجا ، تَرک دلار آسان‌تر خواهد بود . در عصر خودکار و دفترکل ، نگه‌داشتن حساب‌ها به‌صورت چند ارز ، جز برای مؤسسات بازرگانی برای هیچکس عملی نبود . امروزه به‌لطف مدیریت مدرن داده‌ها ، هر مؤسسه‌ی تجاری که خواهان این امر باشد می‌تواند یک حساب بانکی چند ارزی داشته باشد و سیستم حسابداری چند ارزی خود را به‌راه بیاندازد ؛ بنابراین نیاز به یک ارز ذخیره که به‌عنوان یک زبان مشترک مالی برای تجارت بین‌الملل عمل کند دیگر احساس نمی‌شود ؛ پس خداحافظی کردن از دلار در این عصر بسیار از آسان‌تر از ترک پوند در قرن گذشته خواهد بود .
  • سوم اینکه حجم دارایی‌هایی که از آنها اجتناب می‌شود بی‌سابقه خواهد بود . به‌دلیل قابلیت بازخرید پوند به‌جای طلا ، بریتانیا هرگز به افراطی که ایالات‌متحده در سوءاستفاده از موقعیت خود به‌عنوان صادر کننده ارز ذخیره‌ی جهانی انجام داد نزدیک نشد . ایالات‌متحده در سال ۱۹۷۱ ، زمانیکه رئیس‌جمهور نیکسون سفره‌ی طلا را جمع کرد ، از نظم طلا دور شد . از آن‌زمان صادر کردن دلار و سندهای بدهکاری بر پایه‌ی دلار یک صنعت روبه‌رشد بوده است که البته چنین موردی در رابطه با پوند وجود نداشت ؛ بنابراین حجم دارایی‌های دلاری که خارجی‌ها از آن دوری می‌کنند بسیار بزرگ‌تر خواهد بود .
جنگ سردتر ؛ چگونه تجارتِ جهانیِ انرژی از دست آمریکا خارج می‌شود ؟ ( مارین کاتوسا )

°قبل از جنگ جهانی اول ، پوند استرلینگ بریتانیا ارز حاکم دنیا بود . البته نه دقیق مثل دلار امروز ، بلکه چیزی شبیه به آن . این موفقیتی برای کارگزاران بریتانیایی بود که این نقشِ خوب را به پوند داده بودند . سیستم تولیدی که آنها ایجاد کرده بودند بسیار کارآمدتر از کارگاه‌های هنرهای دستی بود که بعدها ایجاد کردند ، چراکه این سیستمِ تولید در بازارهای صادراتی بود . دیگر کشورها مواد خام را به بریتانیا می‌فروختند و بریتانیا با ایجاد ارزش افزوده آنها را به محصولات صنعتی که عمدتاً پارچه و مواد فلزی بود تبدیل می‌کرد .
بریتانیا به کارگاه دنیا تبدیل شده بود و محصولات نسبتاً کم‌هزینه را در حجم فراوان پخش می‌کرد ، جهان نیز خواستار آن محصولات بود ؛ اما برای خرید آنها نیاز به پوندهای بریتانیایی بود . ازاین‌رو تقاضای پوند هم‌زمان با آن بالا رفت . بریتانیا همچنین یک نیروی نظامی قوی را برای خود ایجاد کرده بود ، مخصوصاً نیروی دریایی این کشور ، و همچنین مستعمره‌های بسیاری را تحت‌کنترل درآورده بود . این مستعمره‌ها که برخی از آنها دارای منابع سرشار بودند برتری پوند را تقویت می‌کردند .
بین سال‌های ۱۷۸۰ و ۱۸۱۵ مرکز اقتصاد جهان لندن بود و در ۱۹۲۹ این مرکز به آنسوی اقیانوس اطلس ، یعنی نیویورک منتقل شد .
  • Zed.em
آنچه که قابل پیشبینی است این است که دولت ایالات‌متحده برای حفظ هژمونی دلار دست به هر کاری می‌زند . در فصل گذشته سخنی را مطرح کردیم مبنی براینکه تهاجم سال ۲۰۰۳ به عراق بیشتر از هرچیز دیگر ناشی از خطری بود که سیستم پترودلار را تهدید می‌کرد ، چراکه صدام‌حسین سیستم دلار را از برنامه‌ی تجاری خود حذف کرده بود . بدین‌صورت که در ازای فروش نفت ، لیست غذایی دریافت می‌کرد یا اینکه به‌جای دلار از یورو استفاده می‌کرد .
مورد مشابهی را می‌توان درمورد خیزش مردم در لیبی بیان کرد . نظام رژیم معمر قذافی ضعیف شده بود ، اما پایان آن می‌تواند آموزنده باشد . چراکه قذافی جهان عرب و آفریقا را تشویق کرده بود که ارزهای دلار و یورو را کنار گذاشته و به‌جای آن از یک ارز جدید که دینار طلا باشد استفاده کنند . دیری نپایید که قذافی به‌وسیله‌ی شورشیان و با کمک ایالات‌متحده و ناتو عقب رانده شد و به تاریخ پیوست . این امر همچنین گویای این حقیقت است که این جنگ پوشش شرعی را به واشنگتن داد که ۳۰میلیارد دلار از دارایی‌های مشکل‌دار لیبی را بلوکه کند . این دارایی از طرف کشور لیبی برای اعضای یک اتحادیه‌ی اقتصادی آفریقایی تخصیص داده شده بود : بانک سرمایه‌گذاری آفریقا در لیبی ، صندوق پول آفریقا در کامرون و بانک مرکزی آفریقا در نیجریه که در آستانه‌ی چاپ ارز جدید و جایگزین دلار برای آفریقا قرار داشت .
جنگ سردتر ؛ چگونه تجارتِ جهانیِ انرژی از دست آمریکا خارج می‌شود ؟ ( مارین کاتوسا )
  • Zed.em
... اگر به هر دلیلی حکومت لرزان آل‌سعود واقعاً متلاشی شود چه اتفاقی رخ خواهد داد ؟ سَوای پادشاهی ، دین تنها منبع ساختار اجتماعی عربستان است چراکه احزاب سیاسی در این کشور وجود ندارند و اتحادیه‌ها و سازمان‌های اجتماعی به‌غیر از سازمان‌های خیریه ، همه توسط اعضای خاندان سلطنتی اداره می‌شود . درصورت سقوط آل‌سعود تنها بازیگران آماده که می‌توانند در خلأ موجود پا پیش بگذارند اسلام‌گرایان خواهند بود . تغییر موضع در رابطه با اخوان‌المسلمین در مصر برای بسیاری ناراحت کننده بود اما این مطلب در مقایسه با آنچه در عربستان اتفاق می‌افتد ناچیز است . رهبری اسلامی در شبه‌جزیره‌ی عربستان به سردی آنچه در مصر روی کار آمد نخواهد بود . اسلام‌گرایان سعودی که تحت مُسّمای مسلمانان وهابی شناخته می‌شوند ، سخت‌ترین و ارتجاعی‌ترین گونه‌ی دینی هستند . در یک کلمه می‌توان گفت آن‌ها هم‌کیشان اسامه بن‌لادن هستند . سعودی‌ها ظاهراً وهابی هستند و مجموعه‌ی قوانین سفت و سخت خود را به مردم تحمیل می‌کنند ، اما موضوع این است که آنها هشت‌دهه در تجملات زندگی کرده و علی‌رغم حمایت از شورشیان سوری و دخالتی که در بحرین داشتند ، نسبت به برادران رادیکال‌ترشان افراط‌گرایی کمتری دارند .
زمانیکه آل‌سعود سقوط کند و اسلام‌گرایان رادیکال روی کار آیند ، صلح با جمهوری اسلامی شیعه غیرمحتمل خواهد بود . می‌توان گفت که هرکجا این دو فرقه به هم برسند ، می‌تواند شروع یک جنگ باشد . هر دو فرقه اعتقاد دارند که طرف دیگر بسیار از صراط مستقیم فاصله گرفته ، به‌نحوی که پیروان آنها کافر هستند . زمانیکه اسلام‌گرایان بر ریاض حاکم شوند احتمال جنگ بین عربستان سعودی و ایران بسیار بالا خواهد گرفت و این امر پیامدهای وحشتناک و آشکاری برای منطقه دربرخواهد داشت ، سراسر جهان را با کاهش فاجعه‌آمیز منابع نفتی روبرو می‌کند و بدتر از آن یک عربستان اسلام‌گرای وهابی می‌تواند به‌وسیله‌ی متوقف کردن کامل چاه‌های نفت به شیطان بزرگ یعنی غرب حمله کند و این امر مشابه بحران نفت در سال ۱۹۷۳ خواهد بود ، اما با این تفاوت که جهان امروز بیشتر به نفت وابسته است . قیمت نفت در سال ۱۹۷۳ سیصد درصد افزایش یافت ، می‌توانید تصور کنید که امروز اگر چنین اتفاقی بیافتد قیمت‌ها به چه نحوی خواهد بود .
[...]
... اما فاجعه‌ی واقعی ، نابودی سیستم پترودلار خواهد بود . اگر عربستان از غرب روی برگرداند به چه کشور دیگری رو می‌کند ؟ یک خواهان احتمالی روسیه‌ی پوتین است که محتملاً با تأسیس یک سیستم تجاری روبل-ریال پاپیش می‌گذارد . چین هم می‌تواند با پیشنهادی مشابه و به‌کارگیری یوآن خود را مطرح کند و معلوم نیست ، چه بسا دیگرانی هم بیایند . چه دوست داشته باشیم چه نه ، سیستم پترودلار در حال افول است .
جنگ سردتر ؛ چگونه تجارتِ جهانیِ انرژی از دست آمریکا خارج می‌شود ؟ ( مارین کاتوسا )
  • Zed.em
اسرائیل نزدیک‌ترین متحد ایالات‌متحده در خاورمیانه است . این رژیم اولین کشوری است که از کمک خارجی آمریکا برخوردار است و هیچ کمپین ریاست‌جمهوری در آمریکا ، تعهد محکم خود به این کشور را مورد غفلت قرار نمی‌دهد .
[...]
پوتین دو بار در آنجا بوده است و از اسرائیل به‌عنوان یک کشور روس‌زبان یاد کرده ؛ چراکه حدود نیمی از اراضی اشغالی ، مهاجران یهودی هستند که از روسیه و اروپای شرقی به آنجا مهاجرت کرده‌اند .
علی‌رغم حمایت پوتین از ایران ، حماس و اسد در سوریه ، اسرائیل کنار آمدن با روسیه را کاملاً مثبت تلقی می‌کند . زیرا چند نقطه‌ی همبستگی بین آنها وجود دارد . یک بلوک فعال سیاسی از روس‌زبانان ، ۲۰٪ جمعیت اسرائیل را تشکیل داده و هر سال ۱۰هزار یهودی روس به اراضی اشغالی مهاجرت می‌کنند . به‌علاوه روابط اقتصادی بین آنها درحال رشد است و تجارت دوطرفه بین آنها سالانه سه‌میلیارد دلار برآورد می‌شود و یک موافقت‌نامه‌ی تجارت آزاد پیشنهادی می‌تواند بر این مقدار بیافزاید . روسیه با بیش از ۶۰۰هزار نفر در سال ، یک منبع درآمد بزرگ توریستی برای اسرائیل است و بعد از ایالات‌متحده مقام دوم را به‌خود اختصاص می‌دهد .
وزیر امور خارجه‌ی اسرائیل آویگدور لیبرمن متولد روسیه بوده و روابط نزدیکی را با روسیه ایجاد کرده است . شاید مهمتر از آن این باشد که دو کشور تهدید دائمی را از طرف اسلام حس می‌کنند و دارای سیاست‌های هم‌سو در رابطه با تروریسم هستند .
[...]
... در منطقه‌ای که سیاست‌های آن حول منابع انرژی می‌چرخد ، اسرائیل مدت زیادی در یک وضعیت نابرابر قرار دارد ؛ و برای تأمین منابع نفت و گاز مورد نیاز خود دست و پا می‌زند ؛ اما این شرایط دیگر وجود ندارد . ثروت گاز طبیعی یافت شده در اسرائیل یک دگرگونی بنیادین را نه تنها برای اسرائیل بلکه برای سرتاسر خاورمیانه و تمام کشورهایی که در این امور دخالت دارند به‌بار می‌آورد . نفوذ اسرائیل درحال بیشتر شدن است و روسیه ممکن است درحال تغییر دادن دیدگاه خود باشد و ایران آسیب را احساس می‌کند . مصر در حال ازدست دادن یک مشتری بزرگ است . تعهدات منطقه‌ای و جهانی درحال تغییر است .
جنگ سردتر ؛ چگونه تجارتِ جهانیِ انرژی از دست آمریکا خارج می‌شود ؟ ( مارین کاتوسا )
  • Zed.em
سوریه از آن‌جهت برای ایالات‌متحده اهمیت دارد که این کشور مستقیم یا غیرمستقیم تقریباً در تمام منازعات در خاورمیانه دخیل است . سوریه مرکزی برای منازعات خاورمیانه (نزاع بین شیعه و سنی ، عرب‌ها و اسرائیل ، ایران و اسرائیل و ایران و اعراب) است .
حتی مسیحیان به‌عنوان متحدان علوی‌ها مشارکت کرده‌اند . هر بازیگری در خاورمیانه یک نماینده یا متحد طبیعی و یا دشمن طبیعی در سوریه دارد ؛ بنابراین هرچه در سوریه رخ دهد بر امنیت تمام کشورهای منطقه ازجمله رژیم صهیونیستی ، عربستان سعودی و همتایان تولید کننده‌ی نفت خلیج‌فارس تأثیر می‌گذارد .
اولین و مهمترین مسأله این است که سوریه سومین ضلع از مثلث ایران ، حزب‌الله و سوریه است . کنسرسیومی از رژیم‌های شیعی که دارای خصومت مشترک با عربستان سعودی و دیگر قدرت‌های سنی مذهب است و به دلایل مختلف با اسرائیل و غرب مشکل دارد .
این اتحاد بسیار فعال است ، چراکه با پول و سلاح از حماس در غزه و حزب‌الله در لبنان حمایت می‌کنند .
[...]
روسیه دلایل خاص خود را برای حمایت از سوریه دارد . یکی از آنها 'طرطوس' است . روسیه متعهد به حمایت از رژیم علوی اسد شده است ، چراکه این رژیم به روسیه اجازه‌ی استفاده از پایگاه دریایی طرطوس را می‌دهد ، پایگاهی که تنها بندر نظامی در دسترس روسیه خارج از مرزهای شوروی سابق است . روسیه همچنین سالانه ۱۵۰ میلیون دلار تسلیحات به سوریه می‌فروشد و مشاوره‌های فنی و تکنیکی را برای تعمیر و نگهداری این جنگ‌افزارها قرار می‌دهد و آموزش استفاده از آنها را به سربازان سوری می‌دهد .
[...]
و البته ارتباطات انرژی نیز برای روسیه وجود دارد . در دسامبر سال ۲۰۱۳ یک شرکت نفت و گاز روسی به نام 'سویوزنفت‌گاز' قراردادی ۹۰ میلیون دلاری را با وزارت نفت سوریه جهت اکتشاف و تولید در یک میدان ۸۴۵ مایل‌مربعی در سواحل سوریِ آب‌های مدیترانه امضاء کرد ؛ آن چیزی که بسیار اهمیت دارد موقعیت سوریه به‌عنوان تقاطع قاره‌ای بین غنای انرژی اوراسیا و خاورمیانه و بازارهای نیازمند انرژی اروپا است . اگر اسد کنترل کشور را از دست دهد رژیم جدید اجازه می‌دهد که گاز ارزان قطر ازطریق خاک سوریه به مدیترانه برود که این امر باعث تضعیف تسلط گازپروم بر بازارهای گاز اروپا می‌شود .
و مهمتر از آن برای روسیه ، دخالت [نقش] سوریه در خاورمیانه است . پوتین شطرنج بازی می‌کند و می‌داند که با حرکت مهره‌ی دُرست در سوریه می‌تواند بر بازی در هر کشور تولیدکننده‌ی انرژی در منطقه اثر بگذارد .
علاوه‌براین برای روسیه اسلام سرچشمه‌ی جنگ داخلی و تروریسم است . مسکو مستعد این است که به یک ضداسلام تبدیل شود و این باعث وجود یک چشم مراقب بر روی رشد گرایش‌های اسلامی در ترکیه است . چشم‌انداز یک اتحاد اسلامی بین سوریه بعد از اسد و ترکیه برای روسیه نگران کننده است . ...
روس‌ها نمی‌خواهند که اسد بازنده‌ی این جنگ داخلی باشد و همچنین عجله‌ای برای پایان دادن به این جنگ ندارند . هرچقدر که این جنگ طول بکشد به همان مدت نیز ساخت خط‌لوله از داخل کشور سوریه به تعویق می‌افتد . از این‌رو با این امتیاز اولیه پوتین ساخت خط‌لوله‌ی جدیدی را برای افزایش وابستگی اروپا به گاز طبیعی روسیه شروع می‌کند و هرچه جنگ داخلی بیشتر ادامه یابد روسیه می‌تواند جنگ‌افزار بیشتری را به اسد بفروشد . و این مثال دیگری است که متوجه شویم روسیه چگونه از هر مشکلی در خاورمیانه به‌نفع خود استفاده می‌کند .°
جنگ سردتر ؛ چگونه تجارتِ جهانیِ انرژی از دست آمریکا خارج می‌شود ؟ ( مارین کاتوسا )

°طرح ولادیمیر پوتین باطل کردن سیستم پترودلار و طرد کردن ایالات‌متحده از امور جهانی است که متکی به منابع انرژی خاورمیانه است . نابه‌سامانی در خاورمیانه یک امتیاز خوب برای پوتین به‌حساب می‌آید و می‌تواند بهانه‌ی خوبی باشد تا به تاریخ اخیر سه کشور بزرگ تولید کننده‌ی نفت (که ۲۰٪ نفت دنیا را صادر می‌کنند) نگاه دقیقی بیاندازیم .
دین یک عامل تقسیم‌کننده است که البته می‌تواند مردم خاورمیانه را که تحت حا‌کمیت دولت‌های مختلف زندگی می‌کنند در حمله به هم‌میهنان خود متحد کند . اختلاف بین شیعه و سنی در یک کشور باعث برانگیخته شدن اختلاف بین این دو گروه در کشورهای دیگر نیز می‌شود و به دلیل اینکه تفاوت‌های بین این دو عقیده مانند اختلاف بین بابتیست‌ها جزئی نیست ، چنین امری به‌سادگی می‌تواند اتفاق بیافتد . اختلاف بین این دو گروه نامحدود است . هیچکس تابه‌حال نتوانسته است اصولاً اتاق مشترکی برای آشتی آنها پیدا کند . ...
اختلاف بین شیعه و سنی در رابطه با مسئله‌ی خلافت است که در سال ۶۳۲ م. و بعد از فوت پیامبر اسلام به‌وجود آمد . کسانی که پدرزن پیامبر یعنی ابوبکر را به‌عنوان خلیفه‌ی برحق انتخاب کردند سنی نام دارند و آنهایی که معتقد بودند علی ، داماد پیامبر ، شایسته‌ی خلافت است شیعه نام گرفتند . آنها از آن‌زمان تاکنون درحال جنگ هستند . حدود ۸۵٪ مسلمانان جهان سنی مذهب هستند . با این‌حال دو کشور از سه کشور بزرگ تولیدکننده‌ی نفت ، ایران و عراق هستند که در آنها جمعیت شیعه بیشتر است . کشور ثالث یعنی عربستان‌سعودی به‌طور فراگیری سنی مذهب است ، ولی با این‌وجود ، اقلیت شیعه‌ی ناراضیِ آن در قسمتِ شرقی و نفت‌خیز کشور ، به‌طور نامنظم تمرکز یافته‌اند .
  • Zed.em
فرضیه‌های کمی در رابطه با اینکه چرا دولت بوش در مارس ۲۰۰۳ برای دومین‌بار تصمیم گرفت وارد جنگ با عراق شود وجود دارد که ازآن‌جمله می‌توان به موارد فوق اشاره نمود :
  • به دلیل نقض توافق آتش‌بس ، چراکه صدام در حال پیشبرد سلاح‌های هسته‌ای بود .
  • در انتقامی برای ترور پدر بوش جوان‌تر چراکه اسرائیل خواستار این امر بود .
  • ترویج دموکراسی ، برای به اتمام رساندن کاری که در جنگ اول خلیج شروع شده بود و به دلایل انسان‌دوستانه (دادن کنترل حکومت دست مردمی که به‌وسیله‌ی یک رهبر واقعاً وحشی سرکوب شده بودند) موارد فوق معمولاً به‌وسیله‌ی مخالفان تهاجم که شعار عدم ریختن خون برای قراردادهای نفتی را سر می‌دادند حمایت می‌شد .
  • و اینکه ایالات‌متحده نفت عراق را بنا به درخواست بیگ‌اویل بقاپد .
ممکن است تاحدودی حقیقت در بیشتر این فرضیات وجود داشته باشد . با این‌حال یک دلیل مخفی و بسیار مهم وجود دارد که به‌ندرت ذکر شده است . این دلیل به‌خودی خود مسأله‌ی نفت نبود ، اما چیزی بود که تحت کنترل درآوردن آن ازطرفی منفعت به‌حساب می‌آید . درواقع موضوع تحت‌کنترل نگه داشتن ارزی بود که تجارت نفت به‌وسیله‌ی آن انجام می‌گرفت . تا نوامبر سال ۲۰۰۰ هیچ کشورِ عضو اوپک جرئت نکرده بود که قانون قیمت‌گذاری دلار آمریکا برای نفت را نقض کند و درحالیکه دلار آمریکا هنوز ارز ذخیره‌ی جهان بود موقعیت آن به‌وسیله‌ی افت سهام ایالات‌متحده و همچنین به‌وسیله‌ی نارضایتی عمیق در رابطه با فشار ایالات‌متحده بر اقتصاد جهانی و مسائل سیاسی به‌خطر افتاده بود . درحالیکه تصور می‌شد تجارت بین‌الملل بدون دلار کاملاً عملی نخواهد بود برای بسیاری از مردم دنیا این مسأله در حال تبدیل شدن به یک دیدگاه قابلِ‌قبول بود . درواقع این خود ایالات‌متحده بود که به‌طور طعنه‌آمیزی در را برای این ایده باز کرد . انتقاد صریح از اینکه تحریم اقتصادی نفت عراق به رهبری آمریکا به مردم بی‌گناه عراق ضربه زده ، باعث شد دولت کلینتون با فروش نفت جهت تأمین برنامه‌ی غذایی موافقت کند و به‌این‌صورت به عراق اجازه داده شد تا نفت خود را به فروش برساند ، اما فقط می‌توانست به‌وسیله‌ی آن غذا ، دارو و سایر مایحتاج ضروری مردم را خریداری کند .
در اواخر سال ۲۰۰۰ فرانسه ، آلمان و چندین عضو اتحادیه‌ی اروپا با صدام درجهت به چالش طلبیدن سیستم پترودلار همگام شدند . آنها نفت می‌خریدند و عراق غذا می‌خرید ، معاملات با یورو انجام می‌گرفت نه دلار . شش ماه بعد چند کشور دیگر به‌طور غیرمستقیم علاقه‌ی خود را به تجارت نفتی غیروابسته به دلار نشان دادند . ازجمله‌ی این کشورها می‌توان به روسیه ، اندونزی و ونزوئلا اشاره کرد . در همان‌زمان ایران درحال پیدا کردن راهی برای خارج شدن از سیستم پترودلار بود .
در مارس سال ۲۰۰۳ نیروهای آمریکایی به عراق حمله کردند . کمتر از دو ماه بعد دولت جدید عراق اعلام کرد که نفت بارِ دیگر تنها با استفاده از ارز دلار به‌فروش می‌رسد .
جنگ سردتر ؛ چگونه تجارتِ جهانیِ انرژی از دست آمریکا خارج می‌شود ؟ ( مارین کاتوسا )
  • Zed.em
مصدق بین مردم ایران محبوبیت پیدا ‌کرد ، او را به‌عنوان یک نجات‌دهنده می‌دانستند . در سال ۱۹۵۱ مجلس او را به نخست‌وزیری انتخاب کرد . او فوراً استعفا داد و دلیل این امر را مخالفت شاه با دادن حق انتصاب وزیر جنگ و دیگر پست‌های بالاتر برشمرد . اعتراضات مردمی به‌دنبال آن شروع شد و شاه سریعاً مصدق را ابقاء کرد و اختیاراتی را که مصدق خواسته بود را به او اعطاء کرد . مصدق درحال ملی کردن صنعت نفت بود تا درآمد مردم ایران را از بریتانیا و آمریکا پس بگیرد . شاه با او مخالفت کرد زیرا که می‌ترسید غرب از طریق تحریم اقتصادی نفت به این امر واکنش نشان دهد و باعث فلاکت اقتصادی ایران شود .
اما مصدق ‌که تقریباً اتفاق آرای مجلس را پشت‌سر خود داشت به این امر پافشاری کرد . زمانیکه شاه سعی داشت او را جابه‌جا کند بیشتر مردم که دست بیگانگان را در سیاست‌های خود می‌دیدند ، دست به شورش زدند . به دلیل ترس از شورش طبقات پایین‌تر شاه از دستور به ارتش برای سرکوب اغتشاشات خودداری کرد و از کشور فرار کرد ، اما او نه تاج و تختش را رها کرده بود و نه اعتماد خود را نسبت به بریتانیایی‌ها و آمریکایی‌ها از دست داده بود ؛ او می‌دانست آنها برای حفاظت از منافع نفتی خود هم که شده در کنار شاه خواهند ایستاد . وقایع نشان داد که حق با شاه بود . دولت بریتانیا پالایشگاه آبادان را تعطیل کرد ، یعنی جایی که نفت تمامِ میادین ایران فرآوری می‌شد . متعاقباً بریتانیا و ایالات‌متحده نفت ایران را بایکوت کردند و به متحدان خود برای مشارکت در بایکوت اعمال فشار کردند . بدون هیچ خریداری تولید نفت متوقف شد و همین امر در مورد جریان نقدینگی به‌وقوع پیوست ، درست مثل آنکه کافی نباشد دولت بریتانیا و آمریکا تنگه‌ی هرمز را بستند . این امر مانع تجارت دریایی با ایران شد ؛ و دست آخر اقتصاد مملکت فلج شد .
دولت ایالات‌متحده بیشتر از دلارها به نفت علاقه‌مند بود و این اوج جنگ سرد بود . برنامه‌ی ملی‌سازی مصدق و دخالت در بازارها و تلاش‌هایش برای حکومت مشروطه ، تصویر یک‌ شبه‌ی کمونیست را یادآور می‌شد که ممکن بود با دم‌ شیر بازی کند . بریتانیا و ایالات‌متحده نقشه‌ی چگونگی به‌دست آوردن آنچه را که می‌خواستند ، از کشوری که در مجاورت شوروی قرار دارد ، بدون اینکه جنگ جهانی سوم را شروع کنند ، کشیده بودند . آنها بیشتر از تهاجم به فکر یک کودتای نظامی بودند و این به چند دلیل بهترین روش بود .
اول اینکه اگر انگلستان به ایران حمله می‌کرد ممکن بود شوروی با اشغال استان‌های شمالی ایران به این امر واکنش نشان دهد ، درنتیجه می‌توانست منجر به شروع جنگی شود که در آن شوروی برتری‌های بزرگ لجستیکی می‌داشت . آنها ممکن بود انگلیس و آمریکا را به سمت جنوب عقب برانند و احتمالاً از ایران بیرون کنند و این امر ارتش سرخ را دقیقاً در موقعیتی قرار می‌داد که باعث تهدید دولت همسایه یعنی ترکیه شود . شوروی همچنین دسترسی مستقیم به خلیج‌فارس پیدا می‌کرد و این همان چیزی بود که روس‌ها از زمان پطرکبیر رؤیای آن‌را در سر می پروراندند ، از این‌طریق ناوگان شوروی می‌توانست وارد اقیانوس هند شود . با این‌حال کودتایی که باعث برگرداندن شاه به تختش شود خیلی کمتر باعث تحریک روس‌ها می‌شد و این لطف به شاه می‌توانست باعث تسلیم کنسرسیوم‌های بیشتری به شرکت‌های نفتی آمریکایی گردد .
درنهایت اگرچه قدرت‌های غربی هرگونه دخالت در کودتا را رد کردند ، دولت‌های دیگر خاورمیانه می‌دانستند داستان از چه قرار است . نمایش قدرت و هوش ایالات‌متحده باعث نگه‌داشتن سمت و سوی این دولت‌ها به سمت غرب شد .
با تضمین امنیتی 'سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا' (CIA) شاه به ایران بازگشت و ایالات‌متحده سازمان‌دهی و تأمین مالی تظاهراتِ به‌ظاهر خودجوشِ ضد مصدق را شروع کرد . آنها به روحانیت ، سیاستمداران ، افسران ارتش و حتی چماق‌به‌دستانِ خیابانی پول دادند تا در کمپین اعتراض مشارکت کنند . به‌دلیل خستگی‌های ناشی از انزوای اقتصادی ایران اعتراضات سریعاً به شورش تبدیل شد . این کودتا در اوت سال ۱۹۵۳ به‌وقوع پیوست اما علی‌رغم تمام برنامه‌ریزی‌ها ، این کودتا به آرامی صورت نپذیرفت . شاه نیروهای نظامی را به محل اقامت نخست‌وزیر فرستاد تا مصدق را دستگیر کنند اما سرهنگ گارد شاهنشاهی مسئول دستگیری مصدق ، خودش توسط حامیان مصدق دستگیر شد . با اینحال سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا از پیش دسته‌ای از چماق‌به‌دست‌ها را برای انگیختن مردم به شورش‌های حمایت از شاه اجاره کرده بود . دیگر مزدوران سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا به وسیله‌ی اتوبوس‌ها و کامیون‌ها به تهران آورده شده و به تهران ریختند . بین ۳۰۰ تا ۸۰۰ نفر در اثر درگیری بین آنها و طرفداران مصدق کشته شدند . یک‌دسته اوباشِ طرفدار شاه که توسط سیا تأمین مالی شده بودند به محل اقامت مصدق ریختند و موفق به دستگیری او شدند . مصدق دادگاهی شد و به‌وسیله‌ی دادگاه نظامی شاه به خیانت به کشور محکوم شد و در دسامبر سال ۱۹۵۳ به سه سال زندان محکوم شد و بعد از آن در حصر خانگی قرار گرفت جایی که ۱۴ سال بعد در سال ۱۹۶۷ فوت کرد . دیگر حامیان مصدق به زندان محکوم شدند و چندین نفر هم اعدام شدند . برای دهه‌ها ، هم سیا و هم سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا دخالت خود را در ماجرا انکار کردند .
جنگ سردتر ؛ چگونه تجارتِ جهانیِ انرژی از دست آمریکا خارج می‌شود ؟ ( مارین کاتوسا )
  • Zed.em
در دهه‌ی گذشته ، روسیه آرام آرام اکتشاف گاز طبیعی و تولید در نیجریه ، مصر ، موزامبیک و علی‌الخصوص الجزایر را افزایش داده است .
تاریخ روابط نزدیک روسیه و الجزایر بسیار طولانی است . روسیه اولین کشوری بود که استقلال الجزایر از فرانسه در سال ۱۹۶۰ را به‌رسمیت شناخت و الجزایر یکی از نزدیک‌ترین متحدان روسیه در جنگ سرد بود . تجارت تسلیحاتی بین آن‌ها گرم مانده است . از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۲ الجزایر ۵۴ میلیارد دلار روی حمایت‌های نظامی سرمایه‌گذاری کرده است ، که از این مقدار سرمایه ۹۰٪ آن به روسیه رفته است . این خریدها ۱۰٪ کل صادرات نظامی روسیه را شامل شده و بعد از چین و هند ، الجزایر را به سومین مشتری بزرگ روسیه تبدیل کرده است .
چه قبول کنیم یا نه گازپروم اولین شرکت خارجی بود که در سال ۲۰۰۶ جهت شرکت در صنعت نفت الجزایر دعوت شد . این قرارداد ، اخیراً تا سال ۲۰۳۹ تمدید شده است . مشارکت اقتصادی آنها شامل اکتشاف و توسعه‌ی بیش از ۳۰ ذخیره‌ی هیدروکربنی محتمل است که روی ۲۰٪ خاک الجزایر پخش شده است ؛ بنابراین اینجا چه‌خبر است ؟
ساده است ، آفریقا سومین تأمین کننده‌ی بزرگ گاز طبیعی اتحادیه‌ی اروپا است و تا سال ۲۰۱۵ روسیه تقریباً نصف تولید آفریقا را کنترل می کند و این امر دست مسکو را بر روی تقریباً ۴۰٪ تأمین گاز اروپا قرار می‌دهد (؟)
علاوه بر این ، کشورهای جنوب اروپا مثل ایتالیا و اسپانیا که به خطوط لوله‌ی روسیه وابسته نیستند و بیشتر گاز طبیعی خود را از شمال آفریقا تأمین می‌کنند ، به کشورهای تحت نفوذ پوتین تبدیل می‌شوند .
بارِ دیگر پوتین به دوردست‌ها فکر می‌کند . زمانیکه زیرساختِ پروسه‌ی خروجی آفریقا در کار است ، تقریباً کل اروپا به سمتِ وابستگی مطلق به گازِ تحت‌کنترل روسیه درمی‌آیند . بودن روسیه در شرق و همچنین آفریقا در جنوب ، اتحادیه‌ی اروپا را بر روی یک گازانبر انرژی قرار می‌دهد که پوتین می‌تواند در هر زمانی و به هر دلیلی آن را فشار دهد .
در جهانی که اقتصادهای اروپا بی‌تحرک و اقتصاد آسیا در حال ترقی است ، پوتین می‌داند که برای نفر اول بودن تنها اول بودن در اروپا کافی نیست ؛ بنابراین با توجه به اینکه گازپروم دنبال بیشتر کردن نفوذ خود در اروپا است ولی همچنان درحال حرکت برای گسترش حضور خود در شرق دور نیز هست . فرصت بزرگ شرق دور یعنی بازار انرژی سیری‌ناپذیر چین ؛ جز روسیه منبع بهتری برای تأمین نیازهای گاز چین یافت نمی‌شود . شاید به دلیل قرن‌ها بی‌اعتمادی بین چین و روسیه و شاید هم به دلیل اندازه‌ی سود متقابلی که انتظار می‌رود برای دو کشور دست بیاورند ، رسیدن به قرارداد ، یک فرآیند آزاردهنده خواهد بود .
نکته‌ی اصلی ساختار هزینه است که باید هر دو طرف را برای یک‌دوره‌ی سه ماهه در مقابل مجهولات بازار حفظ کند . دو طرف به مدت یازده‌سال در این‌باره با هم به چانه‌زنی پرداختند . توافقی که در نهایت به انجام رسید و سرانجام در می ۲۰۱۴ ، هزینه‌ها را ازطریق رابطه‌ی به‌دست آمده از قیمت‌های بازار نفت و محصولات نفتی برآورد کردند . آن چیزی که در نهایت دو طرف را به توافق رساند شاید اثبات این امر باشد که مشارکت آمریکا در مسائل بزرگِ روز دیگر مورد نیاز نیست . از این گذشته چین می‌خواست که هوای آلوده‌ی شهرهای ساحلی خود را پاک کند و از یک پایان در حال نزدیک شدن جلوگیری کند ، جایگزینی گاز با زغال‌سنگ جهت تأمین سوخت تأسیسات تولید برق به این امر کمک می‌کرد . پوتین خواستار باز کردن بازارهای آسیایی بود که برای میادین گاز سیبری مشتریان طبیعی پیدا کند و این پیوندی بود که در اوراسیا شکل گرفت .
[...]
سؤالی که اینجا مطرح است این است که این انتقالات گازی با چه ارزی صورت می‌گیرد . اگر همه‌ی آنها با روبل و یوآن انجام بگیرد این ضربه‌ای کاری به تسلط دلار در بخش انرژی خواهد بود .
جنگ سردتر ؛ چگونه تجارتِ جهانیِ انرژی از دست آمریکا خارج می‌شود ؟ ( مارین کاتوسا ) 
  • Zed.em
منابع عظیم روسیه و حساب بانکی کلان چین می‌تواند ائتلاف جدیدی را شکل دهد که کشورهای شوروی سابق و کشورهای امتداد حدِفاصل اوراسیا و خاور دور را شامل شود این ائتلاف ممکن است کشورهایی از قاره‌ی آفریقا و آمریکای لاتین را نیز جذب کند ، کشورهایی که استکبار ایالات‌متحده در صحنه‌ی جهانی را دوست نداشتند .
ولادیمیر پوتین خود را رهبر این بلوک موجود قرار داده‌ است . در رابطه با سیاست خارجی ، ولادیمیر پوتین از نقش خودگماشته‌ی ایالات‌متحده ، به‌عنوان پلیس جهانی متنفر بود و اروپا را نیز به دلیل همسویی با سیاست خارجی آمریکا مقصر می‌دانست . در رابطه با رئیس‌جمهورهای آمریکا که در صحنه‌های جهانی همدوره با پوتین بودند ، ذکر نام بوش و اوباما برای این رسوایی کافی خواهد بود . پوتین اعتقاد داشت که یک رهبر باید بسته به شرایط ، قدرتمند و انعطاف‌پذیر باشد ، دو رئیس‌جمهورِ سابق آمریکا خصیصه‌های فوق را نداشتند . به نظر پوتین بوش یک مرد کم‌ذکاوت و کله‌شق بود که زیر نفوذ مشاوران نئومحافظه‌کار و کوبندگان بر طبل جنگ قرار داشت . اوباما هم اصلاً برای این کار مناسب نبود چراکه به‌دلیل عدم مهارت ژئوپولتیکی ، به‌راحتی در ایران و سوریه غافلگیر شد .
به نظر پوتین استفاده از نیروی نظامی زمانیکه کاملاً نیاز به آن احساس شود ، باید سریع و با صلابت انجام گیرد ؛ همانطور که او در چچنستان این امر را اثبات کرد . اما یک تهاجم بی‌برنامه و بی‌جهت ، شکست تلقی می‌شود . چرا تا زمانیکه می‌توان روابط سازنده‌ای را با ملت‌های دیگر ساخت ، که متضمن منافع شما در درازمدت باشد ، با جنگ و نیروی نظامی در پی مواجهه برآمد ، آنچه که اهمیت دارد منافع درازمدت کشور است°. استخفاف پوتین در رابطه با روند سیاسی در آمریکا و بی‌تفاوتی آمریکا نسبت به هرچیز جز انتخابات آینده‌ در آن کشور ، حد و مرزی ندارد .
جنگ سردتر ؛ چگونه تجارتِ جهانیِ انرژی از دست آمریکا خارج می‌شود ؟ ( مارین کاتوسا )

°اگرچه پوتین به‌جای جنگ‌افروزی بر سر منابع ، ترجیح می‌دهد که این‌کار ناپسند را دیگران انجام دهند و سپس برای به‌دست آوردن سهمی از دستاورد جنگی مثل عراق پا پیش بگذارد ، اما چنین رویه‌ای را با جنگ‌افزار اقتصادی ندارد .
  • Zed.em
در جریان نبرد بین روسیه و اوکراین تحت حکومت استالین ، مردم اوکراین سرسختانه مورد شکنجه قرار گرفتند . قسمت وحشتناک این امر "هولودومور" یا قحطی بزرگ اوکراین در سال ۱۹۳۲ تا سال ۱۹۳۳ بود . یک فاجعه‌ی از قبل طراحی شده که به نابودی مردم از طریق گرسنه نگه داشتن آنها انجامید . بسیاری ادعا می‌کنند که استالین این قحطی بزرگ را برای وادار کردن کشاورزان به مالکیت اشتراکی طراحی کرده بود .
هرچند درباره‌ی اینکه چگونه هولودومور اتفاق افتاد بحث‌هایی وجود دارد اما شکی نیست که این اتفاق یک فاجعه‌ی عظیم انسانی بوده است . با هدف ایجاد یک قحطی سربازان غلات را از کشاورزان مصادره می‌کردند ، و به‌طبع روسیه در راستای کاستن قحطی اقدام به انجام کاری نکرد . تلفات ناشی از گرسنگی حداقل ۲/۵ میلیون و شاید هم ۷ میلیون نفر بود . عده‌ی اندکی از طریق خوردن گوشت انسان‌ها زنده ماندند .
جنگ سردتر ؛ چگونه تجارتِ جهانیِ انرژی از دست آمریکا خارج می‌شود ؟ ( مارین کاتوسا )
  • Zed.em
... در این میان در اثر زخمی که شوروی به خود زده بود برای باختن در جنگ سرد آماده می‌شد . اینکه شوروی تا حد زیادی به‌وسیله‌ی رونالد ریگان به زمین افتاد بیشتر شبیه به یک افسانه است ؛ چیزی که رقیب پیشین آمریکا را به‌زانو درآورد مدیریت بسیار ضعیف شوروی بر منابع عظیم نفت خود بود .
[...]
وابستگی دولت شوروی به نفت ، با ناکامی آن در رابطه با حفظ زیرساخت‌های انرژی ، این کشور را بسیار شکننده کرده بود . سقوط قیمت نفت پس از تحریم ، این دولت را متلاشی نمود و این دلیل اصلی باختِ شوروی در جنگ سرد بود نه قدرت‌نمایی ریگان !
در سال ۱۹۸۹ شوروی فروپاشید و در نتیجه جنگ سرد هم تمام شد . با فراهم آوردن انرژی ارزان و کنترلِ بخش اقتصادی و مجهز شدن به سرمایه‌ی فکر و اندیشه که محصول آزادی است ، ایالات‌متحده به تنها ابرقدرت دنیا تبدیل شد .
جنگ سردتر ؛ چگونه تجارتِ جهانیِ انرژی از دست آمریکا خارج می‌شود ؟ ( مارین کاتوسا )
  • Zed.em