aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه
امروزه محال است که بتوان جنگی را بدون نفت شروع کرد . نتیجه‌ی جنگ جهانی دوم عمدتاً توسط کشورهایی که توانایی دستیابی به این ماده را داشتند تعیین می‌شد .
ایالات‌متحده قادر بود که وارد جنگ شده و نتیجه را به‌سود خود پایان دهد ، زیرا که به وفور دارای فرآورده‌های نفتی داخلی برای سوخت هواپیماها ، کشتی‌ها و تانک‌ها بود .
آلمان و ژاپن دارای فرآورده‌های داخلی اندکی بودند و بیشترِ فعالیت‌های نظامی آنها بر روی به‌غنیمت بردن منابع خارجی متمرکز بود . هیتلر روسیه را آماج حملات خود قرار داد چراکه آلمان به نفت روسیه نیاز داشت و مجبور بود بی‌توجه به ریسک احتمالیِ کار این عمل را به انجام برساند . زمانی که ژاپن بندر پرل‌هاربر را بمباران کرد ، این امر به‌خاطرِ تصرف اماکن موج‌سواری زمستانی نبود ، بلکه ژاپن می‌خواست که از دخالت آمریکا و گرفتن منابع نفتی هند‌شرقی هلند جلوگیری کند . در پایانِ جنگ ، تنها کشور پابرجا ایالات‌متحده بود زیرا‌که دارای نفت بسیار بود . زیرساخت‌های آمریکا دست‌نخورده باقی مانده بود درحالیکه مراکز صنعتی اروپا و آسیا تخریب شده بود . اقتصاد آمریکا برای رشد سریع با برگشتن میلیون‌ها سرباز و شروع به کارشان در حال استراحت بود .
جنگ سردتر ؛ چگونه تجارتِ جهانیِ انرژی از دست آمریکا خارج می‌شود ؟ ( مارین کاتوسا )
  • Zed.em
در ذیل ده اصل پوتین را خواهیم دید :
  • روسیه باید در مقابل حمله و تهدید امن باقی بماند .
  • کشور ایالات‌متحده با بیشترین توانایی مادی برای تهدید یا حمله به روسیه است .
  • به‌خاطرِ کشور [روسیه] ، کشورهای مجاور روسیه باید به‌عنوان مانعی بین روسیه و غرب باشند ، بدین معنی که نمی‌توانند با ایالات‌متحده در یک خط قرار بگیرند .
  • روسیه باید شکوفا باشد ، چراکه شکوفایی می‌تواند عامل اساسی در به‌وجود آمدن امنیت و بقای سیاسی شخص پوتین باشد .
  • توسعه‌ی منابع طبیعی ، مخصوصاً انرژی ، آشکارترین مسیرِ رسیدن به شکوفایی در روسیه است .
  • علاوه بر پرداخت صورت‌حساب‌های امنیتی (مخصوصاً مصارف نظامی) صادرات انرژی در جهت وابسته کردن کشورهای مشتری و ترغیب آنها به تمکین از روسیه در امور بین‌المللی ؛ و این وابستگی در کشورهایی مطلوب است که در همسایگی روسیه قرار دارند .
  • تسلط روسیه بر صنایع مربوط به انرژی ، پالایش ، فرآوری ، کشتیرانی ، تقویت حداقل چند کشور وابسته ؛ این امر قدرت لازم را به روسیه می‌دهد تا از دریافت کمک‌های لازم از کشور هدف یا از دیگر کشورهای هدف تأمین‌کننده‌ی نفت ، بنزین و اورانیوم خودداری کند .
  • توسعه‌ی سریع منابع انرژی نیازمند سرمایه‌ی خارجی و فناوری است ، بنابراین از شرکت‌کنندگان خارجی استقبال می‌شود ، اما به‌دلیل اینکه تولید انرژی بخشی از استراتژی امنیت است صنایع انرژی باید تحت کنترل دولت روسیه باقی بماند .
  • موقعیت روسیه به‌عنوان یک صادر کننده‌ی انرژی به این امر اشاره دارد که اختلال در تولید انرژی هر جا خارج از فعالیت‌های روسیه ، به نفع روسیه خواهد بود ؛ علی‌الخصوص ناآرامی در خاورمیانه همیشه به نفع روسیه بوده یا می‌تواند به نفع آن باشد .
  • به‌دلیل اینکه ایالات‌متحده کشوری با قابلیت بالا جهت تهدید و حمله به روسیه است ، هر چیزی که باعث تضعیف ایالات‌متحده شود امنیت بیشتر روسیه را به دنبال خواهد داشت . بنا بر این اصل ، روسیه باید موقعیت دلار را به‌عنوان ارز رایج جهانی دگرگون کند . بدین‌منظور باید سیستم 'پترودلار' (دلارهای نفتی°) را دگرگون کند .
این برنامه‌ای است که تاکنون نتایجی را به‌همراه داشته است و پوتین مردی باهوش ، بااراده و سنگدل است . در نگاه بسیاری از روس‌ها سنگدلی برای پوتین نه‌تنها یک عیب نیست بلکه یک نقطه‌ی قوت نیز می‌باشد . درحالیکه رسانه‌های غربی او را به‌صورت دیکتاتوری خونسرد به‌تصویر می‌کشند ، روس‌ها او را به مانند یک ابرمرد می‌دانند که غرور کشور ، اقتصاد و موقعیت آن‌را بعد از یک دوره‌ی شرم‌آور دوباره به‌دست آورده است . ...
جنگ سردتر ؛ چگونه تجارتِ جهانیِ انرژی از دست آمریکا خارج می‌شود ؟ ( مارین کاتوسا )

°حذف طلا از سیستم ، کاری بود که باید انجام می‌گرفت تا برتری دلار به‌عنوان ارز ذخیره‌ی جهانی حفظ شود .
[...]
فرصتی برای حفظ موقعیت دلار ایجاد شده بود و این فرصت توسط کالایی به‌وجود آمده بود که اهمیت بسیار بیشتری از طلا برای اقتصاد جهان داشت ؛ این کالا نفت بود . ریچارد نیکسون که به دلیل اکثر کارهایی که انجام داده بود منفور بود ، برتری کشور خود را برای دهه‌ها از طریق ابداع سیستم پترودلار تضمین کرد .
بعد از جمع کردن سفره‌ی طلا ، نیکسون وزیر امور خارجه‌ ، هنری کیسینجر را به عربستان سعودی فرستاد که قراردادی چهارجانبه را به آل‌سعود پیشنهاد دهد . دولت ایالات‌متحده حمایت نظامی را برای عربستان سعودی و میدان‌های نفتی آن فراهم می‌آورد . این دولت هرگونه سلاح مورد نیاز را به آل‌سعود می‌فروشد و از این دولت در برابر اسرائیل و دیگر دولت‌های خاورمیانه مثل ایران که ممکن است در جهت بی‌ثبات کردن این پادشاهی فعالیت کنند ، حمایت می‌کند . از این گذشته ایالات‌متحده از موقعیت آل‌سعود به‌عنوان حاکمان همیشگی این کشور تا ابد حفاظت می‌کند . این مورد آخر ، سرنخ ماجرا است . در عوض سعودی‌ها دو کار انجام می‌دهند : آنها مبادلات نفتی را تنها با دلارِ آمریکا انجام می‌دهند و مازاد درآمد نفت خود را در خزانه‌داری آمریکا سرمایه‌گذاری می‌کنند .
[...]
عربستان سعودی در ۱۹۷۴ این قرارداد را امضاء کرد و همانطور که نیکسون پیشبینی کرده بود دیگر اعضای اوپک نیز سریعاً با این‌کار موافقت کردند . در سال ۱۹۷۵ همه‌ی آنها سیستم پترودلار را پذیرفته بودند .
این یک تدبیر استادانه بود . تقاضای جهان برای دلارهای آمریکا با افزایش تقاضای جهانی برای نفت ، افزایش پیدا می‌کرد . برای ایالات‌متحده سیستم "دلار برای نفت" از سیستم "دلار برای طلا"ی برتون وودز بهتر بود دیگر آنکه تعهدات (مبادله‌ی اوراق بهادار با پول) بازخرید آزاردهنده وجود نداشت ، از این‌رو محدودیتی برای تولید دلارهای بیشتر و بیشتر برای واردات نبود .
  • Zed.em
برای یک رهبر ملی که می‌خواهد مهار قدرت را محکم در دست بگیرد (مخصوصاً یک مستبد خودکامه) چیزی بهتر از جنگ نمی‌تواند وجود داشته باشد . تبدیل کردن مردم عادی به سرباز و فرستادن آنها به جنگ با یک دشمن ترسناک یا نفرت‌انگیز ، شاید باعث اتحاد این مردم در حمایت از هر شخصِ متصدی باشد ؛ و مهم نیست دلیل اصلی برای جنگیدن چه باشد . این امر در هر کشوری مؤثر است .
بنابراین مسأله ، پوتین و چچنستان بود . اگرچه این جمهوری تازه جدا شده دقیقاً یک کشور خارجی محسوب نمی شد اما برای بیشتر روس‌‌ها ممکن است بوده باشد ! بنابراین آنها درست پشت سر رئیس‌جمهورِ جدیدِ ستیزه‌جو ، و جنگ او با چچنستان ایستادند .
[...]
همانطور که پیش‌بینی می‌شد پوتین با حداکثر قدرت وارد جنگ با چچنی‌ها شد و با کمترین خسارت جانی آن‌ها را شکست داد . بعد از آن مشکلات دائمی روسیه با این جمهوری ، کم اهمیت شد . جنگ سریعاً پایان یافته و به پیروزی ختم شده بود ؛ نمایشی از قدرتِ پوتین که همه می‌توانستند ببینند . دیگر رهبرانِ بی‌اراده در کرملین جای نداشتند .
[...]
در گام بعدی او مجبور بود با رقبای سیاسی خود دسته‌پنجه نرم کند . شناسایی برخی از آن‌ها کار ساده‌ای بود ، سیاست‌های بی‌ثبات سال‌های حکومت یلستین طبقه‌ی کوچکی از میلیاردرهای فریبکار و قلچماق را پرورش داده بود ، دسته‌ای که الیگارش‌ها نام داشتند .
به‌قول رئیس پیشین بانک مرکزی روسیه ، همه‌ی الیگارش‌های روسی به‌شکلِ موذیانه‌ای باهوش ، قوی ، کینه‌توز و طمع‌کار بودند . مشتری‌هایی که سخت می‌شد با آنها معامله کرد .
[...]
در خلال سال ۱۹۹۰ م. کشور در تلاش برای اتخاذ راه‌هایی به‌منظورِ دستیابی به جامعه‌ای با بازار آزاد بود . بعد از هفتاد سال مالکیت اشتراکی اجباری ، اختناق به‌وسیله‌ی برنامه‌ریزی مرکزی و نقضِ ابتکارعملِ شخصی ، دوره‌ی انتقالِ روسیه به‌طور یکدست پیش نمی‌رفت .
[...]
بهترین چیزی که در رابطه با الیگارش‌ها می‌توان گفت این است که زمانی آن‌ها خود را برای آزادیِ اقتصادی آماده می‌کردند که در آن زمان هیچ‌کسِ دیگری خود را برای این‌کار آماده نمی‌کرد ‌. مطمئناً آنها به امرِ انتقال به یک اقتصادِ بازاری کمک کردند ؛ اما در جامعه‌ای که پارتی‌بازی ، رشوه‌گیری ، اخاذی و مزدوری امری طبیعی است ، غیر قابل باور است که بپذیریم این میلیاردرهای تازه‌کار صادقانه وارد عمل شوند .
آن‌ها واقعاً سنگدل هستند . اما خیلی زود فهمیدند که شخص دیگری وجود دارد که می‌تواند سنگدل‌تر از آنها باشد و او کسی نیست جز ولادیمیر پوتین .
جنگ سردتر ؛ چگونه تجارتِ جهانیِ انرژی از دست آمریکا خارج می‌شود ؟ ( مارین کاتوسا )
  • Zed.em
برای سال‌ها بازیگران قدرت سیاسی در ایالات‌متحده همگام با رسانه‌های خود سعی داشتند که ولادیمیر پوتین را به‌عنوان یک قلچماق بی‌نزاکت ، ته‌مانده‌ی KGB ، یک جنایتکار بی‌رحم و هموفوبیک نشان دهند که به خیالِ خود یک ناپلئون جدید است که مردانِ عمل (مخصوصاً خودش) را ستایش می‌کند . حتی هیلاری کلینتون که باید بهتر بداند ، او را به هیتلر تشبیه کرده است .
قسمت بی‌رحم بودن پوتین کاملاً درست است ، اما هنوز با حقیقت فاصله داریم . من از زمانی که مشغول تحلیل بازارهای غرق در انرژی جهان هستم ، حرکات پوتین را مورد مطالعه قرار داده‌ام . پوتین مردی پیچیده است که آمریکایی‌ها او را از پشتِ عینک‌هایی که رهبرانشان بر چشمان‌شان قرار داده‌اند می‌بینند . او کمتر از یک عفریت است اما بسیار ترسناک‌تر از آن چیزی است که سیاستمداران و رسانه‌ها می‌خواهند باور کنید .
[...]
هرگز نباید به او مانند یک بازمانده‌ی جنگ سرد نگاه کرد و در رابطه با روسیه نیز نباید مانند کشوری که روزی شیر بوده و امروز تبدیل به بز شده است نگریست . نگرشی که در رابطه با پوتین باید داشت این است که او دارای یک برنامه‌ی بلندمدت برای روسیه است (نقشه‌ای که برخلاف دوره‌های چهارساله‌ی انتخاباتِ مورد توجه سیاستمداران آمریکایی ، دهه‌های آینده را دربرمی‌گیرد) و نیز دارای بصیرت کافی و منابع مورد نیاز برای دُرست اجرا کردنِ این برنامه است . ۱۵ سال است که پوتین درحال طراحی ، پشتیبانی مالی و هدایت جنگی است که دوست دارم اسمش را 'جنگ سردتر' بگذارم .
و پوتین آماده‌ی برنده شدن در این جنگ است . مسیری که برای برنده شدن برنامه‌ریزی کرده است نه از طریق شمشیر که از طریق کنترل منابع انرژی جهان است .
[...]
مسأله مسأله‌ی انرژی است ؛ مسأله‌ی نفت ، بنزین ، زغال‌سنگ ، اورانیوم و نیروی برق‌-آبی است . امروز وقتی درباره‌ی انرژی صحبت می‌کنیم ، درواقع در رابطه با پوتین صحبت می‌کنیم و البته عکس این مورد نیز صادق است .
انرژی چیزی است که پاشنه‌ی دنیا روی آن می‌چرخد . در ۶۰ سال اخیر ، ایالات‌متحده بازار انرژی دنیا را در دست دارد و نیز ارزی را منتشر می‌کند که انرژی و دیگر منابع جهان با آن تجارت می‌شود . انحصاری مطلوب که یک کشور می‌تواند از آن بهره‌مند باشد . ایالات‌متحده برای سال‌ها قدرت برتر جهان بوده است ، اما اینکه چگونه همه‌چیز می‌تواند تغییر کند شوک‌آور است .
به‌آرامی اما با اطمینان ، درحالیکه قدرت آمریکا رو به افول گذاشته است ، پوتین درحال تثبیتِ موقعیت خودش برای ضربه‌ی نهایی است . درحالیکه ایالات‌متحده در رابطه با گسترش انرژیِ سبز مردد است ، روسیه شخصی به نام ولادیمیر پوتین را به‌عنوان رئیس‌جمهور در چنته دارد . 
جنگ سردتر ؛ چگونه تجارتِ جهانیِ انرژی از دست آمریکا خارج می‌شود ؟ ( مارین کاتوسا )
  • Zed.em
واضح است که گردش جهان بر روی انرژی است ، اما تعداد اندکی بی‌رحمیِ این حقیقت را برای یک جهانِ صنعتی شده ارزیابی می‌کنند . به‌زبانِ ساده انرژی از ملزوماتِ تمدن صنعتی است . بدونِ داشتن مقدارِ زیادِ آن ، بیشتر ما با گرسنگی دست و پنجه نرم خواهیم کرد و این اتفاق درحالی خواهد افتاد که در تاریکی درحالِ یخ زدن هستیم .
غذای شما نیازمند مقدار زیادی سوخت فسیلی برای تولید ، بسته‌بندی ، انتقال ، فریز شدن و سپس پختن است . این وابستگی شاید ایده‌آل نباشد اما حقیقتی برای حداقل چند نسل‌ِ بعدی بشر است . حرکت اتوموبیل‌ها ، کامیون‌ها ، قطارها و پرواز هواپیماها برای تحویل کالاها نیازمند مصرف زیادی سوخت فسیلی در سال‌های آتی است . سوخت‌های فسیلی ماده‌ی خامِ بسیاری از موادی هستند که ما استفاده می‌کنیم ؛ از پلاستیک گرفته تا پوشاک . بدون جریانِ انرژی می‌بایست ارتباطات [الکترونیکی] ، تلوزیون ، رایانه‌ها و اینترنت را فراموش کنید . بدون نفت ، گازِ طبیعی ، زغال‌سنگ و نیروی هسته‌ای تمدن جدید ظرف چند روز به پایانِ خود می‌رسد .
این توصیفی از چگونگی مسائل در جهان امروز است . علی‌رغم محیطِ‌زیست‌گرایی و اشتیاق فراوان به محافظه‌کاری ، انرژی اهمیت خود را از دست نداده است چه‌بسا اهمیت بیشتری پیدا کرده است [به‌واسطه‌ی رشد جمعیت] . دومین قانون ترمودینامیک اساساً بیان می‌کند که بدون ورودی دائم انرژی ، تمام سیستم‌ها دچار نقصان می‌شوند . آنتروپی مانند جاذبه بر همه غلبه می‌کند ؛ تنها ورودی انرژی می‌تواند این پروسه را متوقف نگاه دارد .
[...]
منابع انرژیِ بشر به تکامل خود ادامه خواهند داد . اما در چند دهه‌ی آتی دارای همان اهمیتی برای حفظ تمدن خواهند بود که امروز هستند و میل به فرارِ قابل انتظار مردم از فقر ، نیاز آن‌را حتی بیشتر می‌کند . قانون دوم همیشه وجود خواهد داشت و به کار خود ادامه خواهد داد . در نسل‌های آینده ، شرکت‌ها و کشورهایی که کنترل سوخت‌های فسیلی را در اختیار دارند نسبت به آنهایی که قبلاً آن‌را در اختیار داشتند ، تأثیر بیشتری را بر سایر جهان می‌گذارند . این امر در بهترین حالت آنچه خواهد شد که مارین از آن به‌عنوان 'جنگ سردتر' یاد کرده است .
جنگ سردتر ؛ چگونه تجارتِ جهانیِ انرژی از دست آمریکا خارج می‌شود ؟ ( مارین کاتوسا )
  • Zed.em
سعد در برابرِ ایوانِ کسری اردو زد و خزائن و گنج‌هایی را که یزدگرد نتوانسته بود ببرد در یدِ اختیارِ خود یافت . از اشیایی که یافتند سبدهای مهر شده پر از آلات زرینه و سیمینه ، جامه‌ها ، گوهرها ، اسلحه ، ادویات و عطریات خوشبو بود . فوجی از عرب در دنبال گریخته‌گان تا پلِ نهروان پیش رفتند و چند رأس دواب به غنیمت گرفتند که گنج‌ها و نشان‌ها بسیار گرانبهای سلطنتی را می‌بردند .
در صندوقی که بر شتری بسته بود چیزهای بسیار نفیس یافتند ؛ منجمله جامه‌های زربفت و تاج خسروپرویز و قبای او که از پارچه‌ی مرصع زربفت ، مرصع به جواهر و مزین به مروارید بود . در صندوق‌های دیگر زره ، خود ، ران‌بند ، بازوبند و شمشیر خسروپرویز که همه از طلا بود به‌دست آمد . پس آنگاه زره و شمشیرهایی که از هراکلیوس قیصر روم و خاقان ترک و داهر پادشاه هند و وهرام چوبین غنیمت گرفته بودند با اسلحه‌ی پیروز و قبادِ اول و هرمز چهارم و نعمان به‌دست عرب افتاد .
شمشیرهای خسرو و نعمان را با تاج خسروپرویز نزد خلیفه عمر فرستادند . عمر تاج را در کعبه آویخت ؛ فرش معروف بهارکسری یا بهارستان هم جزو غنائمی بود که نزد عمر فرستادند ؛ عمر گفت آن‌را قطعه‌قطعه کرده میان اصحاب رسول تقسیم کردند . علی (ع) سهم خود را به بیست‌هزار درهم فروخت . پس خمس غنائم را که به خلیفه تعلق داشت جدا کرده باقی را در بین شصت‌هزار تَن سپاهیان سعد تقسیم نمودند ؛ گویند به هر تَن دوازده‌هزار درهم رسید .
ایران در عهد باستان ( جواد مشکور )
  • Zed.em
طفل بودم ، بزرگی را پرسیدم از بلوغ ، گفت در مسطور کتب آمده است که سه نشان دارد ، یکی پانزده‌سالگی و دوم احتلام ، سوم برآمدن موی زِهار را ، اما در حقیقت یک نشان دارد که در بند رضای حق جلّ و علا ، بیش از آن باشد که در بند حظّ نفس ، هرکه در او این صفت موجود نیست محققان بالغ نشمارندش .
به‌صورت آدمی شد قطره‌ی آب // که چهل‌ روزش قرار اندر رحم ماند
وگر چهل‌ساله را عقل و ادب نیست // به‌تحقیقش نشاید آدمی خواند
جوانمردی و لطف آدمیت // همین نقش هیولایی مپندار
هنر باید که صورت می‌توان ساخت // به‌ایوان‌ها در از شنگرف و زنگار
چو انسان را نباشد فضل و احسان // چه فرق از آدمی با نقش دیوار
به‌دست آوردن دنیا هنر نیست // یکی را گر توانی دل به‌دست آر
گلستان ( مصلح‌الدین سعدی شیرازی )
  • Zed.em
یونان دلهره‌آورترین چالشی که از این بحران بیرون زد را نشان داد . اما روابط اقتصادی چین و آمریکا نیز صدمه دید ، که عمدتاً به‌خاطر بحران ، باعث تغییر مسیر آشکار به‌سمت شرایط بدتر شد ، با سرریزهای بالقوه به سایر حوزه‌هایی که در آن همکاری ضروری است ، نظیر بلندپروازی‌های هسته‌ای ایران .
[...]
در اعصار گذشته ، قدرت‌های اروپایی برای تأمین امنیت مسیرهای تجاری خود و دسترسی به منابع اقتصادی از نیروی نظامی استفاده می‌کردند ؛ در قرن حاضر چین از قدرت اقتصادی خود استفاده می‌کند . این کشور روی ذخایر ۲/۴ تریلیون دلاری نشسته که می‌تواند از آن برداشت کند . ازطریق آنچه ممکن است اقتصاددانان آن را "مبادلات سودمند برای هر دو طرف" بنامند ، چین می‌تواند قسمتی از پول نقدی که به‌سختی به‌دست می‌آورد را در ازای بنادر ، معادن ، نفت (هرآنچه این کشور برای تداوم‌بخشیدن به‌کار موتور صنعتی مدرن خود مورد استفاده قرار می‌دهد) پرداخت کند . (در سال ۲۰۰۸ شرکت کوسکوپاسیفیکِ چین برای اداره‌ی بندر یونانی پیرائوسِ یونان یک قرارداد ۴ میلیارد دلاری امضاء کرد) با توجه به اینکه آمریکا درگیر جنگ‌های بی‌حاصل افغانستان و عراق و نیز مدیریت دوران پس از رکود مالی خود شده است ، چین بخش زیادی از دنیا را از آنِ خود کرده است .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )
  • Zed.em
ریسک‌های بیشتری وجود دارد ، که آینده‌ی یورو ازجمله‌ی آنها است . گرفتاری ایسلند° نشان داده بود که تصور اروپایی‌ها از اینکه نهادهای مالی ، تا زمانی که توسط یک دولت "خوب" کنترل می‌شدند ، باید بتوانند آزادانه در هرکجای اروپا فعالیت کنند ، بی‌معنی بود . اما تراژدی یونان مشکل به‌مراتب بنیادی‌تری را آشکار کرد : بدون همکاری (ازجمله کمک مالی دولتی) بیشتر از سطحی که در حال حاضر وجود دارد ، یک پول واحد نمی‌تواند موفق باشد .
همانطور که بعداً توضیح می‌دهم ، ایالات‌متحده درمورد مازاد (تجاری) حساب دارایی چین ابراز نارضایتی کرده است . اما با در نظر گرفتن تولید ناخالص داخلی ، مازاد تجاری آلمان به‌مراتب بیشتر است . اگر کل اروپا را به‌صورت یک حساب ناهمگون درنظر بگیریم ، این حقیقت که آلمان مازاد تراز تجاری دارد به این معنی است که بقیه‌ی اروپا کسری تجاری دارند . و این حقیقت که به‌غیر از آلمان صادرات سایر کشورها کمتر از واردات آنها است باعث تضعیف اقتصادهای آنها می‌شود ‌. ایالات‌متحده همچنین نسبت به خودداری چین از افزایش نرخ برابری پول خود در برابر دلار ابراز نگرانی کرده است ، اما سیستم یورو به این معنی است که نرخ برابری ارز آلمان نمی‌تواند نسبت به نرخ برابری ارز سایر پول‌ها در منطقه‌ی یورو تغییر کند . اگر نرخ برابری ارز افزایش پیدا می‌کرد ، صادرات برای آلمان دشوارتر می‌شد ، مازاد تجاری از بین می‌رفت و مدل اقتصادی این کشور که مبتنی بر صادرات قوی است ، با چالش روبرو می‌شد .
برخی‌ها در آلمان (و تندروها در سایر کشورها) اینگونه واکنش نشان داده‌اند که چهارچوب اصلی یورو هیچ اشکالی ندارد ، مشکل فقط سستی در اعمال قواعد مربوط به اصول مالی دولت‌ها است . اگر فقط اروپا سخت‌گیرتر بود ، کشورها مجبور می‌شدند کسری بودجه‌ها و بدهی‌های خود را کاهش دهند . خلاصه این افراد از پذیرش هرچه بیشتر سیاست‌های هووری°°[سیاست ریاضت اقتصادی] حمایت می‌کنند .
به نظر من چنین رویکردی حماقت محض است . اسپانیا پیش از بحران دارای مازاد بود ، و اگر مجبور می‌شد به‌سرعت کسری بودجه‌ی خود را کاهش دهد بیکاری در آن کشور به‌شدت افزایش پیدا می‌کرد و حتی می‌توانست کسری بودجه‌های آن افزایش پیدا کند . عدم اعمال قواعد بودجه‌ای در دوره‌ی پیش از بحران علت مشکلات اسپانیا نبود ، اما پس از بحران با اعمال این قواعد مشکلات بدتر شد . جهان‌بینی‌های مبتنی بر بنیادگرایی بازار که می‌گفت دولت‌ها باید دست روی دست بگذارند تا حباب شکل بگیرد ، حتی حبابی که کل اقتصاد را با خطر مواجه می‌کند ، علت مشکل اسپانیا بود .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )

°در جریان شکست کامل ایسلند که واکنش ناکافی اروپا در آن برجسته شد : بریتانیا و هلند پول سپرده‌گذاران را به این کشور قرض داده بودند ، که بعداً از ایسلند خواستند آن‌را بازگرداند . ایسلند فکر نمی‌کرد که به‌لحاظ قانونی ملزم به انجام این‌کار باشد ، اما می‌خواست راه‌حلی پیدا کند که برای طرفین ، منصفانه و معقول باشد ، اما بریتانیا می‌خواست از ایسلند نرخ بهره‌ای را بگیرد که به‌شکل قابل‌توجهی بالاتر از نرخی بود که این کشور می‌توانست در آن دست به استقراض منابع مالی بزند (درحقیقت بریتانیا می‌خواست بیشتر از قرارداد سود کند) این مسأله برای مردم ایسلند قابل‌قبول نبود ، مردمی که این بدهی‌ها برای یک‌نسل بر آن‌ها تحمیل شده است ، نتیجه‌ی این مسأله نه تنها ورشکستی بانک‌های ایسلند ، بلکه ناکامی مقامات نظارتی بریتانیا و هلند بود . تعجبی نداشت که مردم ایسلند بار دیگر با دادن رأی منفی بیش از ۹۰ درصدی ، این قرارداد را رد کردند .
°°هربرت هوور : برای یک‌قرن بین 'دیدگاه کینزی' و 'دیدگاه هووری' (Hooverite view) درگیری و نزاع وجود داشته است . اندیشه‌های هووری بر این باور است که برای بازگرداندن قدرت اقتصادی باید اعتماد را بازگرداند ، باید کسری بودجه را کاهش داد ؛ و برای کاهش کسری بودجه‌ها ، باید مخارج کاهش و مالیات‌ها افزایش پیدا کند . (برنامه‌های صندوق بین‌المللی پول در شرق آسیا ، آمریکای لاتین و روسیه طی دهه‌ی گذشته شواهد قانع‌کننده‌ای ارائه می‌کنند که نشان می‌دهد رویکرد هووری معمولاً اثربخش نیست . کاهش مخارج سبب تضعیف قدرت اقتصادی می‌شد ، و اقتصادِ ضعیف‌تر باعث کاهش درآمد مالیاتی می‌شد ، بنابراین تأثیر کاهش کسری بودجه از آنچه انتظار می‌رود کمتر است ؛ نه اعتماد به وضعیت سابق برمی‌گردد و نه مصرف و سرمایه‌گذاری . بسیار محتمل است که "فرشته‌ی اعتماد" با سیاست‌های کینزی که باعث بازگشت رشد می‌شود رخ بنماید تا با اقدامات ریاضتی که رشد اقتصادی را از بین می‌برد) 
  • Zed.em
تجربه‌ی یونان در سال ۲۰۱۰ ، زمانی که مورد حمله‌ی بازارهای مالی قرار گرفت ، مشابه تجربه‌ی بسیاری از کشورهای درحال توسعه بود . آنچه جای تعجب داشت این بود که چنین اتفاقی در یک کشور پیشرفته‌ی صنعتی رخ می‌داد . بخشِ مالی که در سراسر جهان به‌وسیله‌ی دولت‌ها (ازجمله دولت یونان) نجات داده شده بود ، به‌کسانی که نجاتش داده بودند حمله کرد .
در ایالات‌متحده ، عصبانیت از بانک‌ها ، که اکنون دولت‌ها را در مورد بدهی‌هایی که به‌دلیل رفتارهای نامناسب آنها افزایش پیدا کرده است موعظه می‌کنند ، افزایش یافته است ؛ در اروپا بانک‌ها تصمیم گرفتند دست کسانی که به آنها محبت کرده بودند را گاز بگیرند . بخش مالی با مشاهده‌ی کسری بودجه‌های عظیم و نیاز کشورها به منابع مالی ، متوجه یک فرصت سودآوری جدید شد . بانک‌ها که فهمیده بودند وقتی یونان برای تجدید ساختار بدهی خود یا تأمین مالی کسری بودجه‌های خود سراغ بازار بیاید ، ممکن است نتواند در نرخ‌های بهره‌ی پایین به منابع مالی دست یابد (با ریسک روی این که قیمت اوراق قرضه‌ی این کشور کاهش می‌یابد) اوراق قرضه‌ی موجود را ، که در اختیار آنها نبود پیش‌فروش کردند . آنها برای تقویت حمله‌ی خود ، از تسلیحات جدید کشتار جمعی مالی ، یعنی قراردادهای مبادله‌ی نکول اعتباری استفاده کردند .
[...]
... آلمان روی این موضوع که نباید هیچ طرح نجات اقتصادی وجود داشته باشد تأکید کرده بود و این کشور تمایلی برای کمک به یونان نداشت .
به نظر بسیاری از ناظران ، چه در یونان و چه خارج از آن ، موضع‌گیری اروپا عجیب بود : اروپا قبل از آن به‌ نجات بانکهای بزرگ کمک کرده بود . از قرارِ معلوم نجات شرکت‌ها قابل‌قبول ، و نجات کشوری که ۱۱میلیون نفر جمعیت داشت ، تابو بود . اگر صندوق بین‌المللی پول همانطور که یک‌دهه قبل به برزیل کمک کرده بود ، با یک نرخ بهره‌ی مناسب امکان دسترسی یونان به منابع مالی را فراهم می‌کرد ، این کشور می‌توانست به تعهدات خویش عمل کند . آشکار است که اگر نرخ‌های بهره شدیداً افزایش پیدا می‌کرد ، یا اگر این کشور دچار رکود عمیق می‌شد ، با مشکلاتی روبرو می‌شد ، اما کشوری با بدهی‌های به‌مراتب کمتر مانند اسپانیا نیز با همین شرایط مواجه بود .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )
  • Zed.em

رئیس‌جمهور آیزنهاور در مورد خطرات ائتلافِ صنعت-صنایع‌نظامی (Industrial-military complex) هشدار داد . اما در نیم‌قرن اخیر ، آن ائتلاف گسترش پیدا کرده است : گروه‌های فشار که به سیاست اقتصادی و اجتماعی آمریکا شکل می‌دهند ، شامل صنایع مالی ، دارویی ، نفت و ذغال‌سنگ می‌شود . نفوذ سیاسی این صنایع ، سیاست‌گذاری معقول را کاملاً غیرممکن می‌کند . در برخی موارد ، لابی‌گرها در تفسیر پدیده‌های اجتماعی و اقتصادیِ پیچیده (آشکارا به‌شکل انحرافی) نقش قابل درکی را ایفا می‌کنند . اما در بسیاری از مباحث اساسی ، اقدامات آنها چیزی بیشتر از گرفتنِ آشکار پول نبود ، یک نمونه‌ی آن تقاضای اخیر صنعت دارویی از دولت به‌عنوان بزرگ‌ترین خریدار داروها ، برای عدم چانه‌زنی بر سر قیمت داروها است . اما بخش مالی ، هم پیش از بحران و هم پس از آن ، بدترین نمونه‌ی آن بوده است .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )

  • Zed.em
مدلِ فردگرایی خشنی که با بنیادگرایی بازار ترکیب شده ، نه فقط نحوه‌ی اندیشیدن به خود و ترجیحات آنها را تغییر داده است ، بلکه نحوه‌ی ارتباط آنها با دیگران را نیز دستخوش تغییر کرده است . در دنیای فردگراییِ خالی از ظرافت ، نیاز کمی به اجماع وجود دارد و هیچ نیازی به اعتماد نیست .
[...]
[اما] حتی در یک اقتصاد مبتنی بر بازار ، اعتماد مانند گریسی است که عملکرد جامعه را تسهیل می‌کند . برخی مواقع جامعه می‌تواند بدون اعتماد (از طریق متوسل شدن به اعمال قانونی ، مانند قراردادها) امورات خود را اداره کند ، اما این بهترین گزینه نیست .
[...]
ما یک نظام اقتصادی ایجاد کرده‌ایم که رفتار کوته‌بینانه (رفتاری که آنقدر کوته‌بینانه است که هزینه‌های از بین رفتن اعتماد را هرگز در نظر نمی‌گیرد) را تشویق می‌کند .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )
  • Zed.em
پادشاهی بوتان در هیمالیا تلاش کرده است تا رویکرد متفاوتی را ابداع کند . این کشور تلاش می‌کند تا یک معیار تولیدِ ناخالص ملیِ خوشبختی ابداع کند . خوشبختی تنها تا اندازه‌ای به کالاهای مادی مربوط می‌شود . برخی از جوانب مانند ارزش‌های معنوی را نمی‌توان و احتمالاً نباید کمّی کرد . اما جوانب دیگری وجود دارد (مانند روابطِ اجتماعی) که امکان کمّی کردن آن وجود دارد ‌. حتی بدون کمّی‌سازی ، تمرکز روی این ارزش‌ها مسیرهایی را مشخص می‌کند که باید برای تغییر مسیر اقتصاد و جامعه‌ی خود به سمت آنها فکر کنیم .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )
  • Zed.em
به همین‌ترتیب به‌نظر می‌رسید که بخش اعظم صحبت‌ها در مورد مسئولیت‌پذیری ، تنها به حرف محدود می‌شود : در ژاپن ممکن بود مدیری که مسئول ورشکست شدن بنگاهِ تحت امر خود بود ، مسأله‌ای که باعث بیکاری هزاران‌ نفر از کارکنان می‌شد ، به سبک ژاپنی خودکشی کند . در بریتانیا ، وقتی بنگاه‌ها ورشکست می‌شدند ، مدیران آنها استعفا می‌دادند . در ایالات‌متحده اما ، این افراد بر سر اندازه‌ی پاداش خود دعوا می‌کردند !
در بازارهای مالی امروز ، تقریباً همه ادعای بی‌گناهی می‌کنند . همه فقط کار خود را انجام می‌دادند ، و واقعاً هم همینطور بود . اما اغلب شغل آنها مستلزم سوءاستفاده از دیگران یا زندگی کردن از طریق نتایج چنین سوءاستفاده‌هایی بوده است . فردگرایی وجود داشت اما مسئولیت‌پذیری فردی وجود نداشت . در بلندمدت ، اگر مردم در برابر پیامدهای اقدامات خود پاسخگو نباشند ، جامعه نمی‌تواند به‌خوبی عمل کند . این استدلال که "من فقط کار خودم را انجام می دادم" نمی‌تواند بهانه‌ی خوبی باشد .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )
  • Zed.em
گفته می‌شود که یک تجربه‌ی نزدیک به مرگ ، فرد را مجبور می کند تا اولویت‌ها و ارزش‌های خود را مجدداً مورد ارزیابی قرار دهد . اقتصاد جهانی به‌تازگی یک تجربه‌ی نزدیک به مرگ داشته است ‌. بحران اخیر نه‌تنها اشکالات موجود در مدل‌های اقتصادی رایج ، بلکه مشکلات موجود در اجتماع را نیز آشکار کرد . بسیاری از مردم از دیگران سوءاستفاده می‌کردند . حس اعتماد درهم شکسته بود . تقریباً هر روز داستان‌هایی از سوءرفتار کسانی که در بخش مالی فعال بودند به‌گوش می‌رسید ؛ کلاه‌برداری از طریق طرح‌های پانزی ، خرید و فروش اطلاعات محرمانه‌ی شرکت‌ها ، وام‌دهی غارت‌گرانه و انبوهی از طرح‌های کارت‌های اعتباری برای کسب حداکثر پول ممکن از بیچاره‌هایی که از این کارت‌ها استفاده می‌کردند . کتاب حاضر نه‌فقط روی کسانی که قانون‌شکنی کردند ، بلکه روی گروه‌هایی که در چهارچوب قانون محصولات مالی خطرناک را تولید ، بسته‌بندی و بسته‌بندی مجدد کردند و به‌فروش رساندند و درگیر چنان اهمال‌کاری‌هایی شدند که کل سیستم مالی و اقتصادی را با تهدید نابودی روبرو کرد ، تمرکز کرده است . سیستم اقتصادی نجات داده شد ، اما با هزینه‌ای که هنوز باور کردن آن سخت است .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )
  • Zed.em
برای بیش از صدسال ، آنچه مدل تعادل عمومی یا مدل والراسی نامیده می‌شود بر جریان غالب اقتصاد نظری حاکم بوده است ، مدلی که نام خود را از ریاضیدان و اقتصاددان فرانسوی لئون وارلاس گرفت که برای نخستین‌بار آن را در سال ۱۸۷۴ ارائه کرد . او نظام اقتصادی را به‌عنوان یک تعادل توصیف کرد (نظیر تعادل نیوتنی در فیزیک) با قیمت‌ها و مقادیری که از طریق موازنه‌ی عرضه و تقاضا تعیین می‌شدند . استفاده از این مدل برای برآورد کارایی اقتصاد بازار ، یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای علم اقتصاد مدرن بود . در همان سالی که آمریکا استقلال خود را اعلام کرد ، آدام اسمیت رساله‌ی مشهور خود با عنوان 'ثروت ملل' را منتشر کرد که در آن استدلال کرد پیگیری منافع شخصی به رفاه عمومی جامعه منتهی می‌شود . صد و هفتاد و پنج سال بعد ، کِنِث آرو و جرارد دبرو با استفاده از مدل والراسی ، آنچه برای درست بودن ادعای اسمیت لازم بود را توضیح دادند . این نظام اقتصادی تنها در شرایط بسیار محدود کارا بود ، کارا از این منظر که امکان بهبود وضعیت هیچ فردی بدون بدتر شدن وضعیت یک فرد دیگر وجود نداشت . تنها رقابتی بودن بازارها کافی نبود : باید مجموعه‌ی کاملی از بازارهای بیمه (که از طریق آنها می‌توانستید در برابر هر ریسک قابل تصوری بیمه بخرید) وجود داشته باشد ، بازارهای سرمایه باید کامل باشند (می‌توانستید در نرخ‌های بهر‌ه‌ی رقابتی که بر اساس میزان ریسک تعدیل شده‌اند ، به هر اندازه و برای هر مدت که می‌خواهید استقراض کنید) و امکان وجود هیچ پیامد خارجی یا کالای عمومی وجود ندارد . کاملاً طبیعی است که شرایطی که به‌موجب آنها بازارها در تولید نتایج کارا با شکست روبرو می‌شدند ، شکست‌های سازوکار بازار نامیده می‌شدند .
همانطور که در علم رخ می‌دهد ، کار آنها الهام‌بخش تحقیقات بسیار گسترده‌ای شد . شرایطی که تحت آن ، آنها کارا بودن اقتصاد را نشان داده بودند چنان محدود بود که اساساً درستی این دیدگاه که بازارها کارا هستند را زیر سؤال می‌برد . برخی از شکست‌های مهم ، تنها به دخالت محدود دولت نیاز داشت . بله ، بازار به‌خودی‌خود باعث یک پیامد خارجی مانند آلودگی بیش از حد می‌شد ، اما دولت می‌توانست آلودگی را محدود کند یا از بنگاه‌ها در مقابل انتشار آلودگی هزینه دریافت کند .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )
  • Zed.em
در کوتاه‌مدت ، ممکن است آمریکا خود را راحت‌تر از چین تعدیل کند . چین باید مصرف خود را افزایش دهد ، اما تشویق خانوارها به مصرف بیشتر در شرایطی که آنها با سطوح بالایی از عدم‌اطمینان روبرو هستند ، دشوار است . مشکلات چین بیش از آنکه از نرخ پس‌انداز بالای خانوارها ناشی شود ، از این حقیقت تأثیر می‌پذیرد که درآمد خانوارها ، در مقایسه با بیشتر کشورهای جهان ، سهم کوچکی از تولید ناخالص داخلی را به‌خود اختصاص می‌دهد . دستمزدهای پایین تضمین کننده‌ی سودهای بالا است ، و درخصوص توزیع این سودها ، فشار زیادی وجود ندارد . نتیجه این است که کسب و کارها (چه خصوصی و چه عمومی) نسبت بزرگی از درآمد آنها را از آنِ خود می‌کنند . اما تغییر دادن توزیع درآمد در تمام کشورها دشوار است .
[...]
بسیاری در چین فهمیده‌اند که مجبور خواهند بود تا استراتژیِ رشد خود را تغییر دهند ؛ برای نمونه از طریق ایجاد بانک‌های محلیِ بیشتر ، حمایت‌های بیشتری را به کسب و کارهای کوچک و متوسط ارائه دهند . در بیشتر کشورها ، چنین کسب و کارهایی اساس رشد اشتغال است . رشد اشتغال به حقوق‌های بالاتری منتهی می‌شود و این اتفاق توزیع درآمد را به‌طرقی که از مصرف داخلی بیشتر حمایت می‌کند ، تغییر خواهد داد . ...
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )
  • Zed.em
حتی حامیان اقتصاد بازار آزاد اکنون دریافته‌اند که مقداری نظارت مطلوب است ‌. اما نقش دولت فراتر از نظارت است (همانطور که چند کشور اندک اندک شروع به درک این موضوع کرده‌اند) برای نمونه ، ترینیداد این درس را با جان و دل فراگرفته که ریسک باید مدیریت شود و اینکه دولت باید نقش فعال‌تری در آموزش به‌عهده بگیرد . آنها می‌دانند که نمی‌توانند شکل اقتصاد جهانی را تغییر دهند ، اما می‌توانند به شهروندان خود کمک کنند ریسک‌هایی که اقتصاد جهانی ایجاد می‌کند را مدیریت کنند . حتی به بچه‌های مدارس ابتدایی در مورد اصول ریسک ، مؤلفه‌های صاحب‌خانه بودن ، خطرات وام‌دهی غارت‌گرانه و جزئیات وام‌های مسکن آموزش داده می‌شود . در برزیل یک مؤسسه‌ی عمومی صاحب‌خانه بودن را ترویج و تبلیغ می‌کند ، مؤسسه‌ای که اطمینان حاصل می‌کند که افرادی وام مسکن می‌گیرند که به‌خوبی توانایی مدیریت آن‌را دارند .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )
  • Zed.em
استعمارگرایی میراثی پیچیده در کشورهای درحال توسعه باقی گذاشت ، اما یکی از نتایج مشخص آن به‌وجود آمدن این دیدگاه در میان مردم این کشورها بود که ظالمانه مورد سوءاستفاده قرار گرفته‌اند . در میان بسیاری از رهبران کشورهای نوظهور ، نظریه‌ی مارکسیستی تفسیری از تجربه‌ی آنها ارائه می‌کرد ؛ این تفسیر بیان می‌کرد که استثمار درحقیقت زیربنای نظام کاپیتالیستی است ‌. هرچند پس از جنگ جهانی دوم بسیاری از مستعمره‌ها به استقلال سیاسی رسیدند ، اما این موضوع باعث پایان استعمار اقتصادی آنها نشد . در برخی مناطق مانند آفریقا ، استثمار (استخراج منابع طبیعی و غارت طبیعت ، تنها در ازای یک مبلغ جزئی) آشکار بود . این موضوع در مناطق دیگر زیرکانه‌تر بود . در بسیاری از بخش‌های جهان ، دیدگاه رایج نسبت به نهادهای جهانی مانند صندوق بین‌المللی پول یا بانک جهانی این است که آنها ابزارهای کنترلی پسااستعماری هستند . این نهادها اندیشه‌های مبتنی بر بنیادگرایی بازار (که اغلب نئولیبرالیسم نامیده می‌شود) ، ایده‌ای که بر اساس آن آمریکایی‌ها به‌عنوان مروج "بازارهای آزادِ بدون قید و بند" نشان داده می‌شدند ، را ترویج می‌کردند . آنها برای اجرایی کردن مقررات‌زدایی ، خصوصی‌سازی و آزادسازی تجاری فشار وارد می‌کردند .
بانک‌جهانی و صندوق بین‌المللی پول ادعا می‌کردند که تمام این کارها را به‌سود کشورهای درحال توسعه انجام می‌دهند ‌. آنها با تیم‌هایی از اقتصاددانان معتقد به بازار آزاد ، که بسیاری از آنها دست‌پرورده‌ی کلیسای جامع اقتصاد بازار آزاد یعنی دانشگاه شیکاگو هستند ، پشتیبانی می‌شدند . درنهایت برنامه‌های 'بر و بچه‌های شیکاگو' (Chicago boys) نتایج وعده داده شده را به ارمغان نیاورد . درآمدها ثابت ماند ‌. هرجا که رشدی وجود داشت ، ثروت به‌سوی ثروتمندان رفت . فراوانی بحران‌های اقتصادی در داخل کشورها به‌مراتب بیشتر شد (تنها در سی‌ سال گذشته ، بیش از صد مورد رکود وجود داشته است).
تعجبی ندارد که مردم در کشورهای درحال توسعه کمتر و کمتر از گذشته باور می‌کردند که کمک غربی‌ها با اهداف انسان‌دوستانه صورت می‌گیرد . آنها فکر می‌کردند که لفاظی بازار آزاد (که به‌طور خلاصه به‌عنوانِ 'اجماع واشنگتن' شناخته می‌شود°) تنها پوششی برای منافع تجاری قدیمی [استعماری] بود . ریاکاری غرب این بدگمانی‌ها را تقویت کرد . اروپا و آمریکا بازارهای خود را به‌روی محصولات کشاورزی جهان سوم باز نکردند ، حتی به کشاورزان خود یارانه‌های گسترده‌ای پرداخت کردند .
درنهایت مشخص شد که جهان‌بینی بازار آزاد ، بهانه‌ای برای اَشکال جدید استثمار بوده است ‌.
"خصوصی‌سازی" به این معنی بود که خارجی‌ها می‌توانستند معادن و میادین نفتی کشورهای درحال توسعه را به قیمت‌های ارزان بخرند . همچنین به این معنی بود که آنها می‌توانستند از طریق انحصارها یا شبهه انحصارها (Quasi-monopolies) ، برای نمونه در صنایع ارتباطی و مخابراتی ، سودهای بسیار زیادی را کسب کنند .
"آزادسازی بازارهای مالی و سرمایه" به این معنی بود که بانک‌های خارجی می‌توانستند از وام‌های خود بازدهی‌های بالایی به‌دست آورند ، و وقتی وام‌ها با خطر عدم بازپرداخت روبرو می‌شدند ، صندوق بین‌المللی پول به‌اجبار این زیان‌ها را اجتماعی می‌کرد ، به این معنی که با تهدید ، تمام مردم یک کشور را مجبور می‌کرد که پول بانک‌های خارجی را بازگردانند . حداقل در شرق آسیا پس از بحران ۱۹۹۷ برخی از همین بانک‌های خارجی از فروش بسیار ارزان دارایی‌ها ، سودهای بیشتری را به‌دست آوردند . صندوق بین‌المللی پول این کشورها را که به پول آنها نیاز داشتند مجبور کرده بود تا دارایی‌ها را به قیمت‌های بسیار ارزان بفروشند .
"آزادسازی تجاری" نیز به این معنی بود که بنگاه‌های خارجی می‌توانستند از طریق سرکوبِ توسعه‌ی توانایی کارآفرینی ، صنایع نوپا را ازبین ببرند . درحالیکه سرمایه به‌راحتی جابه‌جا می‌شد ، نیروی کار به‌راحتی جابه‌جا نمی‌شد (به استثنای مستعدترین افراد که بسیاری از آنها در یک بازار جهانی مشاغل خوبی به‌دست می‌آوردند) .
البته استثناهایی وجود داشت . همیشه در آسیا کسانی بودند که در برابر 'اجماع واشنگتن' مقاومت می کردند . آنها روی جریان‌های سرمایه محدودیت‌هایی را وضع می‌کردند . غول‌های بزرگ آسیا (چین و هند) اقتصادهای خود را به‌روش خود مدیریت کردند و رشدهای بی‌سابقه‌ای را تجربه کردند . اما در جاهای دیگر ، به‌ویژه در کشورهایی که از بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول تأثیر می‌پذیرفتند ، اوضاع به‌خوبی پیش نمی‌رفت .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )

°اجماع واشنگتن (Washington Consensus) اشاره به توصیه‌هایی سیاستی (مواردی چون آزادسازی بازارها ، خصوصی‌سازی شرکت‌های دولتی و مقررات‌زدایی) دارد که نهادهای اقتصادی مستقر در واشنگتن ، یعنی صندوق بین‌المللی پول ، بانک جهانی و وزارت خزانه‌داری ایالات‌متحده به‌عنوان بسته‌ی اصلاحات به کشورهای دچار بحران ارائه می‌کردند -م
  • Zed.em
کالاهایی وجود دارند که بازار به‌خودی خود آنها را کمتر از حد عرضه می‌کند . کالاهای عمومی ، که منافع آنها عاید همه‌ی اعضای جامعه می‌شود از این‌دست هستند و نوآوری‌های اساسی مشخص در میان آنها قرار دارد . سومین رئیس‌جمهور آمریکا ، توماس جفرسن ، توصیف می‌کند که دانش مثل شمع است : اگر نورِ شمع یک فرد به یک فرد دیگر برسد ، از میزان نوری که به صاحب شمع می‌رسد کاسته نمی‌شود . نتیجه‌ی این استدلال این است که محدود کردن استفاده از دانش ، کارا نیست . چنین محدودیت‌هایی به‌ویژه در مورد علوم پایه هزینه‌های گزافی دارد . اما اگر قرار باشد دانش آزادانه انتشار پیدا کند ، دولت باید مسئولیت تأمین مالی آن را به‌عهده بگیرد . به‌همین دلیل است که دولت نقش اساسی در ترویج دانش و نوآوری را به‌عهده می‌گیرد .
برخی از بزرگ‌ترین موفقیت‌ها در ایالات‌متحده (از اینترنت تا فناوری زیستی مدرن) از تحقیقاتی که از سوی دولت مورد حمایت قرار می‌گرفت ، معمولاً یا در دانشگاه‌های دولتی یا در دانشگاه‌های غیرانتفاعی ، نشأت گرفته است . در قرن نوزدهم دولت نقش بزرگی در پیشرفت‌های حوزه‌ی کشاورزی (و نیز ارتباطات ، کشیدن خط تلگراف بین بالتیمر و واشنگتن) ایفا کرد . دولت حتی در نوآوری‌های اجتماعی نقش مهمی ایفا کرده است ؛ برنامه‌های دولت بدون اقدامات منفعت‌جویانه‌ای که تلاش‌های اخیرِ بخش خصوصی برای انجام این‌کار آن را ضایع کرد ، صاحب‌خانه بودن را گسترش داد .
[...]
دغدغه‌های بخش خصوصی این است که چقدر از ارزش یک ایده را می‌تواند از آنِ خود کند ، نه اینکه بازدهی‌های کلی آن برای جامعه چیست . درنتیجه ممکن است بازار روی برخی از ایده‌های تحقیقاتی (توسعه دادن یک داروی مشابه که هنوز از یک داروی بسیار موفق ثبت شده الگوبرداری می‌کند) بسیار بیش از حد و روی ایده‌های دیگر بسیار کمتر از حد خرج کند . بدون حمایت دولت ، روی بیماری‌هایی که به فقرا مربوط می‌شود تحقیقات بنیادین بسیار بسیار کمی انجام می‌شود .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )
  • Zed.em