طی تابستان و پائیز ۱۹۱۸ علیرغم آنکه یکی از بهترین برداشت ها صورت گرفت ، قحطی بی آنکه از سختی آن کاسته شود همچنان ادامه یافت . در گزارشی به تاریخ ۲۲ ژوئن ۱۹۱۸ ، کالدول درباره ی قیمت اقلام مورد نیاز در هنگام برداشت می نویسد : گندم هر بوشل ۱۲ تا ۱۵ دلار ، جو هر بوشل ۷ تا ۹ دلار ، برنج هر پوند ۵۵ سنت ، شکر هر پوند ۱/۸ دلار و زغال چوب هر تُن ۱۴۰ دلار فروخته شد . این قیمت ها از نظر کالدول نشان دهنده ی "سختی اوضاع حاکم بر مواد غذایی و قحطی در فصل برداشت در ایران" بود . او سپس به دنبال ارائه ی دلایل این قیمت های بالا می رود : "اوضاع متناقض فقرای ایران که در عِین آنکه در میان نعمت قرار دارند گرسنه اند ، نیازمند این توضیح است که نیروهای خارجی بخشی از منابع غذایی ایران را برده اند ، با اینحال [برداشت محصول] سال ۱۹۱۷ می توانست برای تغذیه ی جمعیت کافی باشد ، اما بخاطر نبود دولت قدرتمند و در واقع نبودن تقریباً هر نوع دولتی به طور کلی ، محصول محدود گندم و جو که بخش اصلی غذای فقرا است ، انبار و احتکار شد تا آنکه قیمت ها به رَقَم های افسانه ای رسید ؛ در عِین آنکه هزاران نفر رو به مرگ می رفتند و اکنون نیز می روند . در ایران ، در فصل برداشت ، گندم هر بوشل ۱۲ تا ۱۵ دلار و جو اندکی بیش از نصف قیمت آن به فروش می رسد و اکثر دیگر اقلام مورد نیاز نیز متناسب با همین قیمت ها فروخته می شوند . همه ی اینها درحالی است که محصول ایران فراوان و از همه ی سال های اخیر بیشتر بوده است ." کالدول سپس به عامل مهم دیگری اشاره می کند : "علاوه بر فقدان نظارت های دولتی ، نبودن وسایل حمل و نقل به دلیل تلف شدن بسیاری از حیوانات بارکِش بر اثر قحطی و گرسنگی در زمستان گذشته ، دلیل اصلی بالا بودن قیمت محصولات داخلی در ایران است ؛ در عِین آنکه فقدان هرگونه امکان واردات کالاهای اساسی و اقلام غذایی از کشورهای دیگر نیز ، باعث بالا رفتن فوق العاده ی قیمت کالاهای خارجی شده است ."
در ژوئیه ی ۱۹۱۸ اوضاع در تهران همچنان بد بود . کالدول چنین تلگراف می زند : "بخاطر شورش ها و بلایای ناشی از کمبود مواد غذایی و آشوب های سیاسی ، در تهران حکومت نظامی برقرار شده است ." قحطی بزرگ با بیماری های واگیر همراه شده بود . کالدول اوضاع قزوین را چنین گزارش می کند : "پادوک گزارش می کند آنفولانزا در قزوین همه گیر شده و نیمی از ساکنان را از پای انداخته است ." قحطی در پائیز ۱۹۱۸ بطور فراگیر ادامه یافت . کالدول گزارش می کند : "سال گذشته یکی از سخت ترین سال هایی بود که ایران پشت سر نهاد . صدها نفر روزانه در تمام شهرهای بزرگ در اثر قحطی مردند . بهار خوشبختانه ، یکی از بهترین فصول برداشت بود و قیمت های نان و مواد غذایی به مقدار زیادی کاهش یافت . متاسفانه دولت نمی تواند و یا احتمالاً نمی خواهد مانع احتکار غله به دست مَلاکانِ ثروتمند شود و بدین خاطر قیمت ها به شکل مصنوعی بالاتر از آنچه که شرایط اقتضا می کند ، مانده است . طی چند هفته ی گذشته یک بلژیکی برای نظارت بر مواد غذایی منصوب شده و باید دید که آیا دولت آنطور که باید از وی حمایت می کند تا به شکل موثری قیمت ها را تنظیم ، و صاحبان غله را مجبور کند که موجودی غله شان را به قیمتی معقول بفروشند . اگر به شکل مناسبی از او حمایت شود ، دستکم باید بتواند از افزایش قیمت ها از حدی که پیش از این بسیار بالا رفته ، جلوگیری کند و یک سال دیگر نیز بتواند کاهش قابل توجهی در قیمت اکثر اقلام غذایی بوجود آورد . اگر او قادر نباشد از افزایش قیمت ها جلوگیری کند ، تا حدود زیادی به خاطر هراس از تکرار شرایط وحشتناک قحطی و گرسنگی ، و رنج ناشی از آن است که در سال گذشته وجود داشت ."
روزنامه ی ایران در ۱۳ سپتامبر ۱۹۱۸ ، از انتصاب فردی برای نظارت بر ارزاق خبر می دهد : "آقای مولیتور بلژیکی که در خدمت دولت است و اخیراً از تبریز به تهران آمده ، مسئول نظارت بر ارزاق شده است ... مسئولیت مدیریت اداره ی املاک شاهی ، انبار گندم دولتی ، ارزاق عمومی و نانوایی ها به وی واگذار شده است و به این ادارات اطلاع داده شده که اکنون تحت مدیریت وی قرار دارند ." این روزنامه در پایان می نویسد : "ما امیدواریم به زودی نتایج اقدامات او را در ساماندهی امور نانوایی ها شاهد باشیم ."
یکی از اقدامات مولیتور شلاق زدن کربلایی حسین از نانوایان "شرور" تهران بود . روزنامه ی ایران در بیستم سپتامبر ، قضیه را اینطور گزارش می دهد : "کربلایی حسین ، یکی از نانوایان مهم است که به هنگام تصدی خود به شکل غیرقانونی پول کلانی به جیب زده و نامش را اغلب می توان در فهرست شرورترین نانوایان دید . او در چند روز گذشته نیز به روال سابق ادامه می داده است ؛ درحالیکه مولیتور ، ناظرِ تازه منصوب ، بطور جدی در حال تحقیق در کار نانوایان بوده است . اخیراً اداره ی ارزاق دریافته که او بخشی از گندمی را که دولت برای پخت روزانه به مغازه اش فرستاده ، احتکار کرده است . از اینرو شامگاه پریروز او را دستگیر کرده و به اداره ی نظمیه آورده ، به سه پایه بسته و ۱۰۰ ضربه تازیانه زده اند . اخطار جدی مفتش ارزاق مبنی بر تنبیه تعدادی از دزدان اداره ی نان که راضی به گرسنگی صدها انسان بی گناه هستند ، واقعاً جای قدردانی دارد و ما امیدواریم که او بتواند همان سیاست را درباره ی امثال کربلایی حسین دنبال کند ."
قحطی بزرگ ( محمدقلی مجد )