aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه
تلاش انگلیسی ها برای مقصر جلوه دادن دموکرات های ایران
به ادعای انگلیسی ها ، پس از روسها ، دموکرات های ایران و مَلاکان ، مقصرترین ها در ایجاد قحطی بودند . شدت خصومت انگلیسی ها نسبت به دموکرات های ایران را می توان از اظهارات داناهو دریافت : "دموکرات ها مدّعی اند که طبقه ی روشنفکر شمال شرق ایران هستند . مهارت سیاسی آنها ، اعلام گسترده ی شعار ایران برای ایرانیان ، برچیدن دست دخالت تمام خارجی ها از امور ایران و پایان دادن به نفوذ روسیه و انگلستان بود . اما نفرت شدید و فعالیت های سیاسی آنها اساساً متوجه انگلیسی ها بود ... آنچنان که من دریافته ام اکثریت قابل توجهی از دموکرات ها پول را بر میهن پرستی ارجح می دانستند و برای شان لیره ی تُرک یا قطعه اسکناس ۲۰ مارکی ، جذابیتی اغوا کننده دارد ."
داناهو در آوریل ۱۹۱۸ در صحبتی با حاکم مرند از مرگِ شمار زیادی از روستاییان به دلیل قحطی اظهار تاسف کرده است . اما به نظر این انگلیسی : "او [حاکمِ مرند] خود هیچ کاری برای کاستن از خرابی های قحطی در منطقه ی خود انجام نداده است ، و به نظاره ی مرگ سکنه ی نگون بخت ایستاده ، بی آنکه انگشتی برای یاری آنها تکان دهد . روش او نمونه ای بود از رفتار حاکمان این سرزمین گرسنه . حاکم خود یک مَلاک بود و احتمالاً همانند دیگر هم طبقه های خود که من بعداً آنها را در کرمانشاه و همدان دیدم ، انبوهی غله را پنهان ساخته بود و منتظر روزی بود که کمیساریای انگلستان ، برای سیر کردن ایرانیان گرسنه بیاید و با قیمت های تورمی آن انبوه غله را بخرد و به این ترتیب گروهی مال اندوز و محتکر و بی شرف را پولدارتر کند ... در اینجا همانند دیگر نقاطی که در سفرم به ایران دیدم ، به شکلی دردناک تحت تاثیر بی رحمی و بی تفاوتی اسفناکی قرار گرفتم که ایرانیان نسبت به رنج هموطنان خود روا می داشتند . آنها به کسی که در حال مرگ است دست کمک نمی دادند و مردگان بیشتر به امان سگ ها و لاشخورها سپرده می شدند تا آنکه کسی دردسر دفن آنها را به خود ندهد ."
داناهو همچنین می خواهد باور کنیم که قحطی ، فاجعه ای است که دموکرات ها به بار آورده اند : "برخی از مردم که با دموکرات ها همعقیده نیستند ، که بجای آنکه گندم انباشته شده توزیع شود ، فقرا باید گرسنگی بکشند [!] ، به قصد آگاه ساختن حکومت بی لیاقت و ضعیف تهران به تلگرافخانه رفتند تا آنها را از حقیقت اوضاع مطلع سازند ." او مدّعی است : "اما دموکرات ها هیچکدام از اینها را انجام نمی دهند ؛ این کارها می تواند طرح های به دقت طراحی شده ی آنها را برای پولدار شدن ، به بهای گوشت و خون هموطنان شان ، ناکام بگذارد ... گزارش شده که حجم قابل توجهی گندم در خانه های شخصی انبار شده است و ضروری است ، اقداماتی جدی علیه این محتکران صورت گیرد ... با یک حیله ی جنگی غله داران ترغیب شدند بخشی از انبارهای احتکار شده ی خود را بیرون بریزند . با تلگرام هایی که عمداً و آشکارا میان بغداد و همدان رد و بدل شد ، وانمود شد که قرار است مقدار زیادی گندم از بین النهرین برسد ؛ به همین خاطر محتکرین همدان به بازار شتافتند و به سرعت به نرخ رو به کاهش روز کالای خود را فروختند ، تا اینکه بازار قیمت گندم به حدود قیمت عادی رسید ؛ و در نتیجه مرغِ گندم از دام احتکار جُست ."
در همدان اوضاع در ستاد دنسترویل بسیار حساس بود . پس از آنکه در اوایل ۱۹۱۸ جنگلی ها دنسترویل را از رشت بیرون راندند ، او در همدان مستقر شد . در آنجا او در : "میان جماعتی کمابیش دشمن قرار داشت که حدود ۷۰/۰۰۰ نفر می شدند . یک چهارم آنها تُرک بودند یا ریشه و تمایلات تُرکی داشتند ، بقیه هم فارس بودند و اندکی هم یهودی و ارمنی ... روزگاری همدان لابی جاسوسی عثمانی ها و دسیسه چینی ایرانی ها بود . کوچک خان انجمن رو به مرگ دموکرات ها ، بازاریان و غله کاران را تا حد زیادی به فعالیت های ضد انگلیسی واداشته بود . جنگلی ها همچنان جاده ی منجیل تا دریای خزر را در دست داشتند . دموکرات های همدان 'میهن پرستان خالصی' بودند که خوش خیالانه در برخی قهوه خانه های محلی که در آنها آزادی سیاسی وجود داشت سخن گفته و انگلیسی ها را لعن و نفرین کرده و آنها را مزاحم های اهریمنی و شیطان صفت می خواندند و از خدا می خواستند که خواسته های شان را برآورده ساخته و از ظلم انگلیسی ها رهایی شان بخشد . ضمناً آنها در جلساتی پنهانی گرد هم می آمدند و برای افزایش بهای غله تصمیم می گرفتند ؛ که به معنای درآمد جالب توجه برای آنها بود . ارزاق به انگلیسی ها داده نمی شد مگر به نرخی بسیار گزاف ؛ اوضاع به نفع سودجویان بود و آنها هم بی رحم تر شدند ؛ و بنا بود فقرای همدان از گرسنگی بمیرند و قربانی آزمندی و بی تفاوتی ایرانیان شوند . جزواتی که لحن آتشین داشته و امضای تشکیلات اصلی دموکرات ها را پای خود داشت در خیابان ها توزیع شد و از روی آنها قربانیان قحطی پیش از مرگ خود از همه چیز خبردار شدند که : این انگلیسی ها بودند که آنها را تعمداً تا حد مرگ گرسنگی می دادند تا این متجاوزین بی ریشه آسان تر تمام خاک ایران را بدست گیرند ... کوچک خان حکمی داده است و در آن خبر از وقت کُشی عده ای داده است و گفته است : دنسترویل باید بدون تاخیر به جهنم کفّار واصل شود ... من همواره شکیبایی و بخشندگی دنسترویل را در آن هنگام که او با تشکیلات دموکرات ها روبرو شد ، ستوده و می ستایم . آنها به چیزی کمتر از محو او و نیروهایش از همدان ، نخست با کاری کارستان و اگر نشد با گرسنگی ، راضی نبودند . آنها دائماً جماعت را به قیام و تمام کردن کار ما تحریک می کردند . اما مردم گرسنه اشتیاق چندانی برای خونریزی نداشتند و با وجود آنکه به خاطر کمبود غذا زنده ماندن برای اهالی همدان بسیار سخت بود ، اما آنها عجله ای نداشتند تا روزگار غمبار خود را با سپردن خود به سرنیزه های انگلیسی کوتاه تر کنند . هون ها یا تُرک ها این وضعیت غیرقابل تحمل را با آویختن اجساد دموکرات های آن منطقه از تیر چراغ های خیابان های همدان پایان داده بودند ؛ اما دنسترویل از انجام هرگونه اقدام اساسی معذور بود ."
کمک برای قحطی به سبک انگلیسی عبارت بود از "گروه های کارگران جاده ساز" که انگلیسی ها آنها را برای جاده سازی به کار گرفته بودند و به هر کارگر در ازای کار روزانه ۴ قران می دادند . در آغاز ۳۰۰۰ نفر بکار گرفته شدند . به این منظور یک بودجه ی روزانه ۴۰۰ پوندی از سوی انگلیسی ها اختصاص یافته بود . آنها معتقد بودند که این مبلغ "به شکلی محسوس تنگنای حاکم را برطرف می کند ." نویسنده بلافاصله می افزاید : "اما ما روی شخصیت آزمند ، خودخواه و بی مقدار ایرانی ها حسابی باز نکردیم ... هیچیک از ایرانی ها نمی توانند دستان خود را از مال مردم برای مدتی طولانی دور نِگه دارند ." بخاطر افزایش حجم پول در گردش و کمیابی نان ، بهای آن باز هم افزایش یافت . علاوه بر این پرداخت دستمزد به مردان ، تضمین نمی کرد که آن پول به زنان و کودکان می رسد زیرا : "مردان ایرانی همیشه خود را برای خرید نان برای بستگان گرسنه ی خود به دردسر نمی اندازند و ترجیح می دهند درآمد خود را در یک میگساری شبانه در یک شیره کِش خانه به باد دهند ." "راه حل" آن بود که دستمزد کارگران بخشی نقد (به هر کارگر روزانه ۲ قران) و بخشی بصورت غذا پرداخت شود . نزدیک به ۲۰۰۰ کارگر به این شکل روزانه تغذیه می شدند . با توجه به این نکته که جمعیت همدان در ابتدای کار ۵۰/۰۰۰ تا ۷۰/۰۰۰ نفر بوده است و از این میان ۱۵۰۰۰ نفر در آستانه ی قحطی قرار داشته اند ، تغذیه ی ۲۰۰۰ نفر ، به عبارتی کمتر از ۳-۴ درصد جمعیت را به سختی می توان "برطرف سازی قحطی" دانست .
بسیار روشن است که انگلیسی ها از قحطی و اقدامات محدود ضدِ قحطی خود برای تضعیف دموکرات ها در همدان بهره برده اند . داناهو می نویسد : "اینکه انگلیسی های مزاحم و منفور شکم های خالی مردم را به رایگان پُر کنند ، ابداً مایه ی خشنودی آنها [دموکرات ها] نبود . در چنین شرایطی از آنها انتظار نمی رفت که دست به قیام بزنند و دست به دست دموکرات ها بدهند و علاوه بر این اگر این توزیع رایگان غذا متوقف نمی شد ، برای تراست گندم و قیمت های تورمی غله روزگار بدی از راه می رسید . از اینرو آنها مشغول کار شدند و اعلان هایی صادر و پخش کردند که در آن با اشاره به اینکه آش انگلیسی ها به شدت مسموم است ، به فقرا نسبت به خوردن آن هشدار داده شده بود . این بخشی از به قول آنها "توطئه ی مخفیانه" ، برای کشتن همدانی هایی بود که هنوز به دام قحطی نیفتاده بودند ." داناهو در ادامه می آورد : "اینکه زارع معمولی ایرانی فردی بی اهمیت و ساده لوح است ، یک قاعده است ؛ اما اینبار دموکرات ها خطا کردند و اصرار آنها حتی برای ایرانیان خوش باور نیز ، بیش از اندازه بود . مردم گرسنه می آمدند و می خوردند . در روز دوم و روزهای بعد ، آنها هزار هزار می آمدند . برای جلوگیری از هجوم آنها به مراکز توزیع و بردن هرچه که می شد برد ، به موانع و سربازان مسلح نیاز بود ؛ و بر خلاف امید و انتظارِ همه ی دموکرات های خوب ، حتی یک نفر در اثر مسمومیت جان نباخت ؛ این آخرین ضربه ی کاری به حیثیت نهضت دموکرات بود . آبروی آنها نزد مردم رفت ." داناهو مدعی است دموکرات ها از خشم "ریش خود را می کَندند و گریبان خود را می دریدند و با تاسف و تاثر فریاد می کشیدند : اِی وای ! امروز چه خاکی بر سرِمان شد [!!]" نویسنده در ادامه به تشریح واکنش افرادی که ظاهراً دموکرات بوده اند می پردازد : "اما آنها به راه خود ادامه دادند و یازده ساعت تلاش کردند تا عواقب شکستی را که اخلاقاً نصیب شان شده بود جبران کنند . کوچک خان "رابین هودِ" جنگل های خزر ، در دفاع از اظهارات دموکرات ها و به امید احتمال بی اعتبار ساختن اقدام انگلیسی ها در برطرف سازی قحطی ، پنجاه بارِ قاطر برنج به همدان فرستاد تا به نفع فقرا فروخته شود . اما ماموران کوچک [خان] آن محموله ی برنج را بدون پرداخت وجهی به زارعانش ، که در منطقه ی حفاظت شده ی او زندگی می کردند ، ضبط کرده بودند . از اینرو او می توانست به بازی شادمانه ی سرقت از پیترِ ایران به نفع پُلِ ایران بپردازد ." (اشاره به شخصیت های فقیر و غنی داستان رابین هود)
نویسنده در پایان چنین نتیجه می گیرد : "این ترفند بسیار ضعیف بود ، همدان فریب آنرا نخورد . انگلیسی ها عملاً بر اوضاع مسلط بودند . آنها بر همدان مسلط شده بودند ، اما نه با شمشیر و افسار تُرک ها که پیش از آنها بودند ، بلکه با اتخاذِ راه جدید ؛ معجزه ی قرص های نان و ماهی ."
قحطی بزرگ ( محمدقلی مجد )
  • Zed.em

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی