بنا به روایت ، سمیرامیس فتانهی درباریِ زیبایی بود که شاهِ آشور دوستش میداشت و او را به همسری گرفت . او چنان شاه را دلباختهی خود کرده بود که او را واداشت تا کشورش را برای پنجروز به او واگذارد و چون عصا و ردای شاهی را صاحب شد در نخستین روز ، سورِ بزرگی داد اما در روزِ دوم شوهرش را زندانی کرد یا کُشت و از آنپس بهتنهایی سلطنت کرد . با توجه به شهادت استرابون درخصوص ارتباط و یگانگیِ ساکایا با پرستش آناهیتا ، آشکارا بهنظر میرسد که این روایت اشاره بهرسم انتخاب ملکهای برای زوگانِس در ضمن فرمانروایی پنجروزهاش دارد که نمایندهی الهه آناهیتا ، یا سمیرامیس یا استارته بود . منظور همان الههی بزرگ آسیایی عشق و باروری است بههر اسمی که خوانده میشد . زیرا اینکه در افسانههای شرقی سمیرامیس ملکهی واقعی آشور بود که بسیاری از خصوصیات الههی استارته را بهخود گرفته بود ظاهراً با پژوهشهای محققان جدید بهدست آمده است . یکسان بودن آناهیتا و سمیرامیسِ اسطورهای ، آشکارا با این موضوع ثابت میشود که معبد بزرگ آناهیتا در زلا در پونتوس عملاً بر تپهی سمیرامیس بنا شد ؛ احتمالاً پرستش کهن الههی سامی در آنجا همیشه رایج بوده است ، حتی پس از آنکه نام سامیاش یعنی سمیرامیس یا استارته به نام ایرانی آناهیتا تغییر یافت و این نیز شاید به فرمان اردشیر دوم پادشاه ایران صورت گرفت که در اول همو پرستش آناهیتا را در غرب آسیا رواج داد . این بسیار مهم است ، نهتنها اینکه جشن ساکایا هر سال در مکانِ باستانی پرستش سمیرامیس یا استارته برگزار میشد ، بلکه علاوهبرآن همهی شهر زلا پیش از آن ، اقامتگاه بردگان و روسپیان وقفی و نذری بود که یک کاهن اعظم بر آن فرمان میراند و آنجا را بیشتر چون معبدی اداره میکرد تا شهر . میتوان تصور کرد که قبلاً خود این فرمانروای کاهن در جشن ساکایا در نقش دلباختهی آسمانی سمیرامیس کشته شده است درحالیکه نقش الهه را نیز یکی از روسپیان وقفی بازی میکرده است . این احتمال را وجودِ بهاصطلاح تپهی سمیرامیس در پای معبد سخت تقویت میکند . زیرا میگفتند تپههای سمیرامیس که در سراسر غرب آسیا وجود داشت همگی گورِ دلباختهگان او بودند که وی زندهبهگورشان کرده بود . روایت چنین است که سمیرامیس ملکهی قدرتمند و شهوتران از ترس آنکه درصورت ازدواج ، شوهرش قدرت را از چنگ او درآورد با جذابترین سربازهای خود همخوابه میشد و سپس آنان را معدوم میکرد . آنوقت همین روایت یکی از مسلمترین شواهد یکسان بودن سمیرامیسِ اسطورهای با ایشتر یا استارته الههی بابلی است ، زیرا حماسهی مشهور بابلی که گزارش اعمال گیلگمش است شرح میدهد که وقتی وی ردای شاهی دربر کرد و تاج او را بر سر نهاد ، ایشتر الهه به او دلباخت و از او خواست که معشوق وی گردد اما گیلگمش پیشنهادهای اغواگرایانهی او را نپذیرفت زیرا از سرنوشت فجیع سایر دلباختهگان او خبر داشت ، الههی سنگدل را سرزنش کرد و گفت :
تموز که بر جوانی تو عاشق بود
دستخوش اندوه سالیانش کردی .
آن پرندهی خوشرنگ ، الّالو ، را که بسیار دوست میداشتی
فروکوفتی و بالهاش شکستی .
اکنون در بیشهها میگردد و مینالد که "وای ، بالهایم !"
بر آن شیر شرزهی پُرقدرت که دوست میداشتی
هفت و هفت بار دام چاله کندی .
اسبی را که در پیکار چالاک بود و دوست میداشتی
به زیر تازیانه و مهمیزش کشیدی و فروکوبیدی .
هفتبار دوساعتش خستی ،
گرسنه و تشنهاش خستی و پریشیدی ،
مادرش سیلیلیِ ایزدبانو را زار گریاندی .
باری ، شبان گوسفندان نیز دوست میداشتی ،
او که همواره برایت شرابافشان بود
و هر روز قربانی را برایت برّهها میکشت ؛
اما رنجش ضایع کردی و برانداختی ، بهصورت گرگش درآوردی ،
که شکار بچهشبانان خویشتن گشت ،
و سگان گلهاش پارهپاره کردند .
شاخهی زرین / پژوهشی در جادو و دین ( جیمز جورج فریزر )
♧همچنین از لحاظ تطبیقی ، نگارنده استر و مردخایِ یهودی را در جشن پوریم با ایشتر و مردوک بابلی در جشن ساکایا یکی میانگارد !
- ۰ نظر
- ۲۲ خرداد ۰۱ ، ۰۸:۱۴