خوردن خدا
کشتن خدا را اکنون در بین مردمانی که به جامعهی کشاورزی رسیدهاند پی گرفتهایم . دیدیم که روح غله یا سایر محصولات کشاورزی معمولاً بهشکل انسان یا حیوان رواج یافته است . یکی از دلایل کشتن نمایندهی روح غله را بهطور ضمنی در بخشی از این اثر بیان کردیم : میتوان چنین انگاشت که قصد از این عمل دور داشتن او (که اغلب مؤنث است) از ضعف و سستیِ دوران پیری ، با انتقال دادن روح درعین چالاکی و برازندگیاش به جانشینی جوانتر و قویتر بود . غیر از ضرورت تجدید و تقویت قدرت خدایی وی ، مرگِ روح غله در دمِ داس و قدارهی دروگران شاید اجتنابناپذیر بود و پرستندگان وی نیز شاید ناگزیر از قبولِ این ضرورت غمانگیز بودهاند . اما رسمِ رایجِ خوردن خدا را بهطور آئینی ، چه در شکل انسان یا حیوانی که نمایندهی خدا است و چه در شکل نانی پخته شده بهشکل انسان یا حیوان ، هم دیدیم . دلیل اینگونه تناول بدن خدا از دیدگاه انسان بدوی خیلی ساده است . انسان وحشی عموماً معتقد است که با خوردن گوشت حیوان یا انسان نهتنها خصوصیات جسمانی بلکه حتی خصوصیات اخلاقی و فکری خاص آن حیوان یا انسان را کسب میکند ؛ از اینرو وقتی موجودی خدا انگاشته میشود ، وحشی سادهلوح طبیعتاً میخواهد بخشی از الوهیت او را همراه با گوشتِ تن او از آن خود کند . ... این باور عمومی به کسب انواع فضائل و رذائل از طریق [خوردن] گوشت حیوان را ، حتی وقتی چنین انگاشته نمیشود که غذا از گوشت و خون خدا تشکیل شده ، ... این آموزه بخشی از نظام جادوی سمپاتیک یا هومیوپاتیک را تشکیل میدهد که به شعبهها و شاخههای متعددی تقسیم شده است .
شاخهی زرین / پژوهشی در جادو و دین ( جیمز جورج فریزر )
- ۰۱/۰۳/۱۵