پرستش آدونیس و حرام بودن گوشت خوک !
درخصوص آدونیس ، ارتباط وی با گراز معمولاً با این داستان توضیح داده نشده بود که او را همین حیوان کشته است . بهروایتِ داستانی دیگر ، گرازی با نیش خود تنهی درختی را شکافت که آدونیسِ نوزاد در آن بهدنیا آمده بود . بهروایت یک داستان دیگر او را هنگام شکار گراز هفائیستوس در جبل لبنان هلاک کرد . این روایاتِ گوناگون یک افسانه را نشان میدهند که درعین حتمی بودن ارتباط گراز و آدونیس ، دلیل پیوند هنوز شناخته نبود و اینکه متعاقباً داستانهای مختلفی برای توضیح دادنش جعل شد . مسلماً خوک در بین سوریها حیوان متبرکی بود . در کلان شهرِ بزرگ مذهبیِ هیروپولیس در کنارهی فرات خوک را نه قربانی میکردند و نه میخوردند ، و اگر کسی خوک را لمس میکرد نجس میشد . قومی میگفتند علت این است که خوک ناپاک است ، قوم دیگر معتقد بودند علت این است که خوک متبرک است . این اختلاف عقاید حاکی از وضعیت مبهم آن تفکر مذهبی است که مسئلهی قداست و نجاست در آن هنوز دقیقاً مشخص نشده است ، هر دو مفهوم ، در نوعی راهحلِ ابهامآمیز در همآمیختهاند که ما آن را تابو مینامیم . این کاملاً سازگار با این است که خوک را تجسم آدونیس آسمانی دانسته باشند و شباهتهای دیونیزوس و دمتر این امکان را پیش میآورد که قصهی خصومت حیوان با خدا صرفاً درک غلط این نظر قدیمی در دوران بعد باشد که خدا را در خوک مجسم میانگاشت . این قاعده که خوک را پیروان آتیس و احتمالاً آدونیس قربانی نمیکنند یا نمیخورند ، این امکان را نفی نمیکند که در این آئینها خوک را در مناسبتهای خطیری بهعنوان نمایندهی خدا ذبح میکردند و پیروانش گوشت آنرا بهطور آئینی صرف میکردند . در واقع ذبح و تناولِ آئینی یکحیوان بهطور ضمنی حاکی است که حیوان متبرک و ، بهعنوان قاعدهی کلی ، مصون است .
نگرش یهودیان به خوک همانقدر ابهامآمیز بود که نگاهِ سوریان باستان به همین حیوان . یونانیان نمیتوانستند بدانند که یهودیان خوک را میپرستند یا از آن تنفر دارند . از یکسو نمیبایست گوشت آنرا میخوردند اما از سویِ دیگر نمیبایست آن حیوان را میکشتند . و اگر قاعدهی اول حاکی از ناپاکی حیوان است ، قاعدهی دوم تأکید بیشتری بر قداست حیوان دارد . زیرا درعینحال که هر دو حکم را میتوان ، و یک حکم را باید ، با این فرض توضیح داد که خوک مقدس بود ، هیچیک را نباید ، و یکی را نمیتوان ، با این فرض توضیح داد که خوک نجس بوده است . بنابراین اگر فرض اول را ترجیح دهیم ، باید نتیجه بگیریم که ، دستکم در اصل ، خوک برای اسرائیلیان محترم بود نه منفور . در تأیید این نظر باید گفت تا زمان اشعیای نبی بعضی از یهودیان نهانی در باغها گرد میآمدند و بهصورت آئینی دینی ، بهخوردن گوشت خوک و موش میپرداختند . بدون تردید این مراسم بسیار قدیمی و یادگار دورانی است که خوک و موش را چون خدا محترم میداشتند و گوشتشان را در موارد نادر و خطیر بهعنوان تن و خون خدایان ، بهشکل آئینی تناول میکردند . و بهطور کلی شاید بتوان گفت که همهی اینگونه حیوانات بهاصطلاح نجس♧ در اصل مقدس بودهاند ؛ علت نخوردن گوشت آنها این بود که مقدس و آسمانی بودهاند .
در مصر باستان ، در دوران تاریخی ، خوک همان جایگاه مشکوک را داشت که در سوریه و فلسطین از آنِ او بود ، هرچند که در نگاه نخست ناپاک بودنش مؤکدتر از مقدس بودنش است . ...
شاخهی زرین / پژوهشی در جادو و دین ( جیمز جورج فریزر )
♧شاید نجس اعلام شدن سگ توسط آخوند هم تابع همین قاعده باشد (؟!) خاصه اینکه در ایران باستان ، در دوران مغان واقعاً هم سگ حیوانِ مقدسی بوده است !
- ۰۱/۰۳/۱۴