قدرت واژهها
انسان وحشی که نمیتواند بین واژهها و اشیاء تمایز مشخصی صورت دهد ، عموماً فکر میکند که ارتباط بین یک اسم و خود شخص یا شئِ موسوم به آن ، صرفاً مجاورتی قراردادی و دلخواه نیست بلکه پیوندی واقعی و ذاتی است که آندو را بهنحوی با هم یگانه میسازد ، که جادو چنان بهسهولت از طریق اسم بر انسان کارگر میشود که از طریق مو ، ناخن یا دیگر اجزای بدنش . درواقع انسانِ ابتدایی اسم خود را بخشی خطیر و حیاتی از خود میداند و از اینرو بهدقت از آن مراقبت میکند . ....
بومیان سولکا در نیوبریتن در مجاورت بومیان گاکتی که دشمنان آنانند زندگی میکنند ؛ آنها مراقبند که نام حقیقی آنها را بر زبان نیاورند وگرنه دشمن بر آنها هجوم میآورد و کشتار میکند . از اینرو در چنان شرایطی بومیان گاکتی را فقط 'لپسیک' مینامند که بهمعنی تنهی درخت پوسیده است و تصور میکنند که با اینکار بدن و دست و پای دشمنانِ خوفناکشان مثل تنهی درخت خشک و لَخت و سنگین میشود . این نمونه حاکی از نگرشِ شدیداً ماتریالیستی این وحشیان به ماهیت واژهها است ؛ آنها بر این گمانند که صِرفِ ادای سخنی در مورد سستی و سنگینی ، اثر هومیوپاتیک دارد و موجب لَختی و سستی اعضای بدن دشمنان در جای دیگر میشود .
شاخهی زرین / پژوهشی در جادو و دین ( جیمز جورج فریزر )
- ۰۱/۰۲/۱۴