در مرحلهای از جامعهی قدیم ، شاه یا کاهن را غالباً دارای نیروهای فوقطبیعی یا تجسم یکی از خدایان میدانستند و بر اساس این باور اعتقاد داشتند که سِیرِ طبیعت کمابیش زیر فرمان او است و همو مسئولیت بدی آب و هوا ، بدی محصول و بلایایی مانند آن را برعهده دارد . تاحدودی بهنظر میرسد اینگمان وجود داشت که تسلط شاه بر طبیعت ، همچون سلطهاش بر رعایا و بردگانِ خود از ارادهی خاصی سرچشمه میگیرد و بنابراین بروز خشکسالی ، قحطی ، طاعون و سیل و طوفان را به بداقبالی ، غفلت یا گناهکاری فروانروای خود نسبت میدادند و با بند و تازیانه یا اگر همچنان سرسخت بود ، با عزل و مرگ مجازاتش میکردند . ...
شخص شاه را کانون پویای گیتی میدانستند که شعاعهای نیرو و توان ، از آن بههمهجای ملکوت میتابد و ازاینرو هرحرکت شاه بلافاصله در بخشی از طبیعت اثر میگذارد و ممکن است آنرا برآشوبد . شاه نقطهی اتکاء است و تعادل هستی به او بسته است و کوچکترین بیقاعدهگی از جانب وی ممکن است آن تعادل حساس را برهمزند . بنابراین باید سخت مراقبِ خود و نیز تحت مراقبت باشد و همهی زندگیاش تا کوچکترین جزئیات آنچنان تنظیم گردد که هیچ عمل او ، ارادی یا غیرارادی ، نظم مستقر طبیعت را خدشهدار نکند یا برهم نزند . میکادو یا دایری ، امپراطور روحانی ژاپن نمونهی مشخصی از اینگونه شاهان است . او تجسم الههی خورشید است که بر جهان ، ازجمله خدایان و مردمان فرمان میراند . سالی یکبار همهی خدایان منتظر او میشوند و یکماه در بارگاه وی اقامت میگزینند . در این ماه که اسمش 'بیخدا' معنی میدهد ، کسی وارد معابد نمیشود زیرا خدایان رفتهاند و معابد متروک است . میکادو را رعایایش 'خدای ظاهر یا مجسم' مینامند و وی در بیانیهها و فرمانهای رسمیاش همین عنوان را بهکار میبرد و بر خدایان ژاپن تسلط محلی دارد .
شاخهی زرین / پژوهشی در جادو و دین ( جیمز جورج فریزر )
- ۰ نظر
- ۰۳ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۹:۴۶