تطور
انسان مثلاً باران میخواهد ، پس با رقصِ باران خواستهاش را بیان میکند که غالباً کارساز نیست ؛ این عصرِ جادو است . سپس چون توفیق نمییابد بهترین کار بعدی را میکند و به زانو میافتد و نیایش میکند ؛ این عصر مذهب است . وقتی که دعا کارگر نمیافتد به پژوهش در علل دقیق عالم طبیعت میپردازد و بر اساس درک جدیدش میکوشد اوضاع را بهصورت دلخواه درآورد ؛ این عصر علم است که به سخن فریزر اکنون در آن بهسر میبریم . وجه مشترک جادو و علم این است که هر دو فنِ مداخلهاند ، حال آنکه مذهب همهی مسئولیت را به خدایان میدهد . اما نزدیک بودنِ نیت جادو و علم نباید این نکته را از نظر دور دارد که : علم آگاه است درصورتی که جادو نیست . هرگونه مراجعهای به جادو در اعصار بعدی نوعی بازگشت است . نگرش درست علم در مواجهه با اینگونه بازگشتها ، که مسلماً رخ میدهد ، فقط این میتواند باشد که آنها را پدیدههایی بداند که شایستهی بررسی است .
شاخهی زرین / پژوهشی در جادو و دین ( جیمز جورج فریزر )
- ۰۱/۰۱/۲۳