و اندر نسب خضر خلاف است گروهی گفتند از فرزندان یهودبنیعقوب است از بنیاسرائیل ، و گروهی گفتند نه از بنیاسرائیل بود ، و پیش از اسحق بود و بهوقت ابراهیم علیهالسلام بود ، از فرزندان سامبننوح نام او ارلیابنملکابنفالغبنعابربنشالخبنارفحشدبنسامبننوح ، و بهخبر اندر است که خضر بر مقدمهی ذوالقرنین بود آن ذوالقرنین پیشین و او گرد جهان برگشت از مشرق تا بهمغرب بهطلب چشمهی حیوان° که بخورد تا جاودان بماند و تا رستاخیز نمیرد و خضر بر مقدمه لشگر او بود ، پس خضر آن چشمه را بیافت و از آن آب بخورد و ذوالقرنین نیافت و بمرد ، و خضر بماند ، و این ذوالقرنین نه آن است که خدای عزوجل اندر نبی یاد کردست آنجا که گفت :
وَ یَسئُلونَکَ عَن ذیالقَرنَینِ قُل سأَتلُو عَلَیکُم مِنهُ ذِکراً
این را سکندر نام بود و سد یأجوج و مأجوج این کرد و این از پس موسی بود .
و این ذوالقرنین الاکبر گویند ملکی بود که اندر جهان بگشت از مشرق تا بهمغرب و مسلمان بود و با داد و عدل بود و جهان آبادان همی داشت و ملکان او را ذلیل شدند و او بهطلب آب حیوان شد و خضر بر مقدمهی او بود ، و خضر از او پارساتر بود و گروهی گویند این افریدون بود و بهوقت ابراهیم بود و افریدون بهآخر کافر شد و دعوی خدایی کرد و ابراهیم که از نمرود بگریخت و هجرت کرد و به بیاباناندر چاهی بکَند ، آن مردمان بیابان با او خصومت کردند و گفتند اندر بیابان ما چاهی کندی و چاه از دست او بیرون کردند و ابراهیم با خصمان پیش این ذوالقرنین آمد و ذوالقرنین نیز چاه از دست آن مردمان بیرون کرد و باز بهابراهیم داد ، و ذوالقرنین نیز برفت آن مردمان چاه از دست ابراهیم بهستم بیرون کردند و ابراهیم بهفلسطین رفت ، و این اندر اخبار ابراهیم گذشت .
و اندر خضر چندین اختلاف است و اندر موسی کس اختلاف نکرد که موسیبنعمران است و بهطلب خضر شد تا از او علم آموزد و آن خضر آن بود که بهوقت ابراهیم بر مقدمهی ذوالقرنین بود .
تاریخ بلعمی ؛ تکمله و ترجمهی تاریخ طبری ( ابوعلی محمدبن محمدبن بلعمی )
°دربارهی آبحیات یا چشمهیحیوان یا معجونجاودانگی : "گوید بِهْدین که هوم سپید ، که گوُکَرَندرخت خوانند ، در دریای فراخکرت ، بدان دریای ژرف رُسته است ، برای فرشکردسازی درباید ؛ زیرا انوشگی (بیمرگی ، جاودانگی) را از او آرایند ." و این اشارهای دوسویه است ، هم درصورت مادی و هم شکل مینوی و عارفانه برای بیمرگ شدن و جاودان ماندن ؛ که در افسانهها و اسطورهها آمده که بسا از شاهان و پهلوانان برای بهدست آوردن آبِ حیات و معجون بیمرگی به دورترین کرانهی دریاها ، در ظلمات رفتهاند ؛ ازجمله بهروایاتی دربارهی اسکندر و جستوجوی آبحیات و اسطورهی گیلگمش باید توجه داشت .
اهریمن بهدشمنی با هوم سپید ، در آن ژرف آب ، وزغی آفریده است که آن هوم را ازمیان بردارد . بازداشتن آن وزغ را ، هرمزد دو یا ده ماهی کَرَ kara آنجا بیافریده است که پیرامون هوم همواره میگردند . یکی از آن ماهیان را همیشه سر به سوی آن وزغ است . هم ایشان ، ماهیان ، مینو خورشاند که ایشان را خورش نباید ، تا فرشکرد [نوسازی بعد از رستاخیز] به نبرد ایستند . جایی هست که آن ماهی را آرِزِ آبی نوشته است .
[...]
کَرَ-مَسیوُ : نام نوعی از جانوران آبزی ، نگهبان هوم سپید یا گُوکِرِن (احتمالاً بهمعنای گاوشاخ است و با کوکنار فارسی مربوط باشد) ، درختِ مقدسی که در رستاخیز معجون یاخوراکی از آن (بهوسیلهی ترکیب آن با پیه گاو هَدَیوش ، گاوی که در پایان نبردِ هرمزد و اهریمن ، برای ساختن زندگی جاویدِ مردمان توسط سوشیانس کشته میشود) بهنام اَنوش آرایند که برای جاودانگی پرورده و استفاده میشود ، که بهمنظور فرشکردسازی ، پس از رستاخیز (تصفیهی نیکان از بدان) به مردمان میخورانند تا جاودانه و بیمرگ شوند ... و بهنقل از اساطیر این درخت در عمق دریای فراخکرت روییده است . [وندیداد ؛ ترجمه ، واژهنامه ، یادداشتها ( هاشم رضی )]