اسرائیل ؛ لقبِ یعقوب
از بهر آن یعقوب (بناسحق بنابراهیم) را اسرائیل خوانند ، لَاَّنِهُ اَسرَی اِلَی الله . که او بهشب زی خدای رفت ، و هجرت کرد از دست برادر ، و نزد خدای تعالی گریخت و بهزمینی شد که بر خویشتن ایمن بود ، بهشب رفتن را 'اسری' خوانند (رفتن روز را سیر خوانند) ...
تاریخ بلعمی ؛ تکمله و ترجمهی تاریخ طبری ( ابوعلی محمدبن محمدبن بلعمی )
♧ یقعوب پسر اسحق ، با برادرش عیص دوقلو بودن و ظاهراً عیص نخستزاده بوده یعنی پسرِ اول ، ایضاً عیص محبوب اسحق بوده و یعقوب محبوب مادرشون ؛ اسحق نابینا بود ، یهروز قصد میکنه پیامبری را به عیص واگذار کنه (مثل یک عنوان موروثی !) ، مادرِ یعقوب میفهمه و با کلک یعقوب رو جای عیص جا میزنه و با حقهبازی یعقوب رو میفرسته پیش اسحق ، اسحق در حق یعقوب دعا میکنه و اون پیامبر میشه ، این امر باعث بهوجود آمدن کینه بین عیص و یعقوب میشه طوریکه بعد از مرگِ اسحق ، یعقوب از ترس برادرش فرار میکنه و میره پیش لاوان که قرار بوده دخترشرو بهزنی بگیره ... و چون شب فرار میکنه و بهقولی از ترس برادر به خدا پناه میبره ، به اسرائیل مشهور میشه ! یعنی : "شبانه بهسوی خدا رفتن" ! خودِ اسمِ 'یعقوب' در لغت به معنی 'گیرندهی پاشنهی پا' است ، در عربی 'عقب' یعنی پاشنه ! و چون هنگام تولد ، یعقوب پاشنهی پای برادرش رو گرفته بوده ، اسمشرو گذاشتند یعقوب ! [تاریخ بلعمی]
که البته بر اساس این داستان ، بعدها هم یهجورایی عنوان برادرش رو غصب میکنه !
- ۰۰/۱۱/۰۷