aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

پس از رستاخیز !

چهارشنبه, ۸ دی ۱۴۰۰، ۰۹:۵۷ ق.ظ

فرَشو-کِرِتی (Frašo-kereti) اسم مرکب ، مؤنث : نو شدگی ، رستاخیز ، تن‌پسین ، پایان یک دوره از این جهان و آغاز زندگی نوین در یک جهان بدون درد و مرگ با زندگی جاویدان .
در پهلوی فرَشکَرت (Fraškart) کامل‌سازی جهان . پس از اینکه قیامت شد و رستاخیز انجام گشت و همه‌ی دیوان و دروجان نابود شدند و همه‌ی بدکاران و گناه‌کاران به‌سزا رسیدند و اهریمن و آزدیو در انجام زده و معدوم شدند ، جهان نو می‌شود و نیکوکاران در یک زندگی و دنیای نوینِ بدون مرگ ، همه پانزده یا چهل‌ساله به‌سر خواهند برد (اگر در زمان زندگی گوشت خورده باشند ۴۰ساله و اگر گوشت نخورده باشند ۱۵ساله خواهند بود !) ؛ این دورانِ فرشگرد است .
در اوستا جزء نخست فرشه : تازگی ، نوی ، فریش شادابی . در آلمانی این واژه به‌صورت فرش Frisch یا Fresh نیز هست : تازگی ، تازه ، نو ، شادابی . جزء دوم از کرتی : انجام ، ساخت ، وقوع کاری . از ریشه‌ی کَر (Kar) : کردن ، انجام دادن . در یسنا از عمل فرشکرت یاد شده است و آرزو شده که آتش مقدس تا فرشکرت همچنان روشن و شعله‌ور باقی ماند . ...
منظور از فرشکرت رستاخیز ، معاد ، قیامت و برخاستن مردگان نیست ، بلکه فرشکرت مفهوم نو شدگی ، تجدید حیات دوباره و ادامه‌ی زندگی نیکان است ، پس از قیامت و رستاخیز : هنگامی که رستاخیز شد ، به‌حسابِ کردار مردم رسیدگی می‌شود . بدکاران و گنه‌کاران همه به دوزخ می‌روند و در یک حادثه‌ی هولناک معدوم می‌شوند . در پایان ، دیوان و اهریمن نیز تباه و نابود می‌شوند . آنگاه زندگی در یک جهان نو برای نیکوکاران ادامه می‌یابد که این فرشکرت است .
[...]
زرتشت از اهورامزدا می‌پرسد که چون همه‌ی موجودات مادی به‌روی زمین مردند و دوران فرشگرد رسید و رستاخیز شد ، آیا برخاستن مردگان به‌تن باشد یا به‌جان ، آیا معاد جسمانی و مادی است یا روحانی ؟ ...
زرتشت پاسخ می‌شنود که : رستاخیز به‌تن است و معاد جسمانی است .
زرتشت می‌پرسد : کسی که مرد و سگان و پرندگانِ لاشه‌خوار ، جسم و تن او را پاره‌پاره کرده و بخورند ، چگونه دوباره آن تن به‌هم آید و برخیزد ؟
اورمزد پاسخ می‌دهد : ای زرتشت هرگاه بخواهی سبدی بسازی از چوب ، برای تو آسان‌تر کدام است ؟ آنکه چوبی باشد و تو آن‌را ببری و قطعه کنی ، پس سبد بسازی ، یا آنکه چوب بریده برای سبد آماده باشد ؟
زرتشت پاسخ می‌دهد : هرگاه یک تکه چوب باشد بهتر است از آنکه نباشد . و اگر آن چوب بریده و تکه شده باشد ، بهتر است تا نبریده باشد .
اورمزد می‌گوید : این آفریدگان را آنگاه که نبودند ، توانستم آفریدن . پس وقتی که متلاشی شوند ، آسان‌تر است تا دوباره بسازم . زیرا که مرا پنج انباردار است برای تنِ درگذشتگان . یکی زمین است که گوشت و استخوان و پی مردمان را نگاه دارد ‌. یکی آب است که خون را نگاه دارد . یکی گیاه است که نگاه‌دار موی است . یکی روشنی است که آتش را نگاه دارد . و یکی باد که به‌هنگام فرشکرد ، جانِ درگذشتگان را بازدهد .
پس زمین را بخواهم و از او گوشت ، استخوان و پی کیومرث و دیگران را طلب کنم . زمین گوید که چگونه بازپس دهم که ندانم گوشت و پی و استخوان مردمان را از هم جدا کنم و تشخیص دهم .
آب اَرَنگ را فراخوانم که رود دجله است و از او خون مردم را طلب کنم ، آب رود گوید چگونه بازپس دهم که ندانم کدام خون این است و کدام خون آن .
گیاه را فراخوانم و موی تن و سر مردمان را خواهم ، گیاه نیز همان گوید .
باد را فراخوانم و از او جان مردمان را بخواهم ، باد نیز همان گوید .
من که اورمزدم ، هنگامی که به زمین ، آب ، گیاه ، روشنی و باد بازنگرم ، به دانشِ روشن بدانم ، یکی را از دیگری بشناسم ، زیرا به‌وسیله‌ی دانش کامل و روشن‌اندیشی یکی را از دیگری چنان بگزینم که اگر شیر مادگان زمین آمیخته با یکدگر در یک جوی جاری شوند ، این که کدام شیر ماده‌ی من است ، آنگونه بشناسم که مردی را سی اسب باشد و هریک را جامی ، که نشانی برآن است تا بداند که از کدام اسب است . هنگامیکه شیر دوشیده شد و آن سی جام با هم ایستادند (کنار هم گذاشته شدند) آنگاه که بخواهد بداند ، هر جامی را برگیرد ، نشان جام را بشناسد و بداند که شیر کدام اسب است .
[...]
پس به‌فرمان ایزد عزوجّل همه‌ی کان‌ها و کوه‌ها بگدازند و روی‌گداخته بر زمین چون رودی باشد . خدای عزوجّل مردمان را فرمان دهد تا همه بدان روی گداخته گذر کنند [در آیین مانوی و میترایی نیز پایان جهان و تطهیر نهایی با آتش‌سوزی بزرگ جهانی انجام می‌شود] آنانکه اَشو باشند و دُروند ، و آن روی گداخته از پای تا دهان باشد .
و چون اَشوان بدان رود گذر کنند ، آن رود گداخته به‌خوشی همه چون شیر گرم بود ، و دُروَندان بر آن رود بگذرند ، دیگر دشواری و رنجی بدیشان رسد به‌سبب آن رود گداخته که صفت نشاید کردن . و آن آخرترین رنج‌ها باشد که به مردم گنه‌کار رسد و بعد از آن پاکیزه شوند . ...
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )

  • Zed.em

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی