چنانچه زندگی پیامد ایدههایی باشد که انسان به تدبیر می یابد ، پس این ایدهها دیگر به آن شخص تعلق ندارند ، بلکه پیامهایی هستند که انسان دریافت کرده و به دیگران منتقل می کند ؛ از اینرو به عقیده ی پوشکین چه شایسته و بجاست که : " هر هنرمند واقعی ، برخلاف خواسته ی خود یک پیامبر است ."
***
برآشفته از روحی ناآرام
گرسنه ، صحراها را درمینوردیدم
آنگاه که فرشتهای شش بال ، مرا تعظیم نمود
آنجا که راه پوشیده از شاخه ها به سوی صلیب مینمود
و انگشتان نورانیاش
لمس کردند به آرامی ، چشمانم را
و چشمان ، بینا ، بیباک و راستین
بیدار شدند چون عقابان هراسان
و فرو برد به گوشم انگشتش را
و آنرا پر از صدا و نوا کرد
و من دریافتم ، لرزیدن آسمان را
پرواز فرشتگان بر گرد ستارگان
هجرت جانوران دریا
و لمس تاکستان.های آویخته به سوی خاک را
آنگاه ، دستش را عمیق به حلقوم فرو برده
و زبانم را بیرون کشید
آن خودپسند گناهکار و اندیشناک را
و از میان لبان بهت زده ام
دستان خون آلودش ، فرو برد
نیشتر خود را به مانند مار
و سینهام را با شمشیر خود شکافته
از درون ، قلب مرتعشم ربود
و درمیان زخم دهان گشودهاش ، فرو برد
اخگری شعلهور را
در شنزار بیابان چون مرده افتاده بودم
ندای پروردگار امر نمود :
برخیز ، پیامبر ، ببین و بشنو
در هر جا و مکان ، نام مرا بر زبان ران
سفر کنان بر روی برّ و بحر
قلب ها را با کلماتت به آتش کشان
[ پوشکین - 1825]زمان ممهور ( آندره ی تارکوفسکی )
- ۰ نظر
- ۰۷ آذر ۹۴ ، ۱۷:۲۸