aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

برشت برای روشن ساختن حقیقت هنر و رد نظرات کوته بینانه طی نامه ای مفصل به روزنامه ی «نویسس دویچلند» در اوت 1953 خاطر نشان ساخت :" اصطلاحات نامفهوم فلسفی ، خوش بینی تصنعی ، اسلوبهای غیر استتیکِ مقامات رسمی و آرایش و اصلاح ، کشنده ترین دشمنان نه تنها زیبایی بلکه احساس سالم سیاسی هستند . حیات مردم زحمتکش ، مبارزه ی طبقه ی کارگر به خاطر زندگی ارزشمند خلاق ، تم مطبوعی برای هنر است ، ولی حضور صرف کارگران و دهقانان بر روی پرده ی هنر با این تم ارتباطی ندارد . هدف هنر باید معنویتی گسترده باشد . جامعه باید با تعلیمات عمومی ، فهم و درک هنر را افزایش دهد ، نیازهای توده ها باید برآورده شود ، ولی تنها با جدال علیه نیاز به مهملات ..."

از مقدمه : آدم ، آدم است ( برتولت برشت )

  • Zed.em

جونیور مال کلویل است ، ولی این کلویل هم برای خودش صد و نود و نه تا قبیله دارد . بنابراین جونیور مال هرکدام از آنها ممکن است باشد . با اینحال قیافه ی بدی ندارد انگار همین حالا از توی یکی از آن تابلوهای تبلیغاتی " در نظافت شهر بکوشیم " آمده بیرون . استخوان چانه اش بزرگ است ، شکل سیاره هایی که قمر دورشان می چرخد ، به ش حسودی ام می شود ، خیلی ! اگر من و جونیور را بگذارند کنار هم ، او می شود « سرخپوست قبل از ورود کریستف کلمب » من می شوم « سرخپوست بعد از ورود کریستف کلمب » من به یک عبارت ، سند زنده ی بلایی هستم که استعمار ، سرِ ما رنگی ها آورده است . البته نمی خواهم نقل این را بگویم که بعضی وقتها از تاریخ با اینهمه دوز و کلکی که توش هست چقدر می ترسم . من آدم با دل و جرأتی هستم و خیلی خوب می دانم که بهترین راه سر کردن با سفیدها سکوت است ...

تو گرو بگذار ، من پس می گیرم ( شرمن الکسی )

  • Zed.em

پدرم فقط به چیزهایی معتقد بود که رنگ واقعیت داشت ، به اخبار تلوزیون بدبین بود چون موفقیت های سوسیالیسم را پشت سر هم تحویل بیننده می داد ؛ مشتری پر و پا قرص پیش بینی وضع هوا بود . روزنامه هم اگر می خواند فقط به صفحه ی ترحیم اعتماد داشت ، اما عاشق برنامه های حیات وحش بود ، چون می گفت وجود و مفهوم طبیعت هیچوقت شک برنمی دارد [ ... ] از آنطرف هیچ چیز برایش مسخره تر از ادبیات نبود ، کل ادبیات به نظرش یک نقشه ی کلاه برداری بود و بس ، چون نه تنها سر تا ته ادبیات از کلمه ساخته شده بود ( که اساسا خود کلمه ها هم  در بهترین حالتشان روی هوا بودند ) بلکه همین کلمات هم صَرف ساختن چیزهایی می شوند که درواقع امر هرگز اتفاق نیافتاده اند ...

زنبورها ؛ بخش اول ( الکساندر همن )
  • Zed.em

کینه همیشه با سکوت آغاز می شود . و فراتر از کینه درواقع همین سکوت است ، سکوت این حرکت بطیء تمام زندگیم . هنوز اینجا هستم ، اینجا ، در برابر این کودکان فریب خورده و با حفظ همان فاصله ای که با رمز و راز دارم . من هیچوقت ننوشته ام ، خیال کرده ام که نوشته ام . هیچوقت دوست نداشته ام ، خیال کرده ام که داشته ام . من هیچ کاری نکردم جز انتظار کشیدن ، انتظار در برابر دری بسته .

عاشق ( مارگریت دوراس )

  • Zed.em

تأثیر تلوزیون بر توده‌ی مردم ، نظریه‌پردازان بورژوا را بر آن داشته است تا روش‌های 'شرطی کردن رندانه' را توسعه دهند . آنچه که طیِ 'شرطی کردن' صورت می‌گیرد نه تنها پرداختن به رفتار بشری با کمک اطلاعات اجتماعی و سیاسی است ، بلکه زیرِ نفوذ قرار دادنِ ماهرانه و صریحِ اذهان ، پرورشِ اوهام و نظرها و گرایش‌های موافق بطورِ مستقیم است . برای نیل به این اهداف تلوزیونِ نظام بورژوازی ، مجموعه‌ای از روش‌ها و فنونِ روانشناسی را که از نقصِ مسلم بشری نشأت می‌گیرد بکار می‌برد .
[...]
شیلر می نویسد : "گردانندگانِ رسانه‌های جمعی در آمریکا ، تصاویر و اطلاعاتِ خاصّی را می‌آفرینند ، مرحله به مرحله کامل می‌کنند و پالایش و منتشر می‌نمایند تا بوسیله‌ی آن باورها و گرایش‌ها و مالاً رفتار ما را تعیین کنند . هنگامی که این گردانندگان ، ماهرانه پیام‌هایی را خلق می‌نمایند که با واقعیت‌های زندگی اجتماعی مطابقت ندارد ، اداره کننده‌ی مغزها لقب می‌گیرند . پیام‌هایی که عملاً احساس کاذبی از واقعیت را بوجود می‌آورند و یا حاویِ آن نوع آگاهی باشند که شخص نتواند شرایط واقعی زندگی فردی و اجتماعی را درک و یا آن‌را با میل و اراده رَد کند ؛ پیام‌هایی رندانه میباشند ."

ساختار تلوزیون در کشورهای سرمایه داری ( ن . س . بیریوکف )

  • Zed.em

پس بکوش تا یک موجود انسانی باقی بمانی . به راستی اصل کار همین است ، و این بدان معناست که محکم ، روشن بین و سرزنده باشی . آری ! سرزنده به رغم هرچه جز اینست ... یک موجود انسانی ماندن ، یعنی اگر نیاز باشد ، تمام زندگی خود را شادمانه بر ترازوی بزرگ سرنوشت افکندن ، اما در همان حال از هر روز آفتابی ، از هر ابر زیبا به وجد آمدن ... دنیا به رغم جمله دهشتهایش ، چنین زیباست و باز هم زیباتر می توانست باشد اگر بر روی زمین موجودات زبون و سست عنصر وجود نمی داشتند - روزا لوکزامبورگ . 1916

زن شورشی ( ماکس گالو )
  • Zed.em

چه تمدنی را می شناسیم که در ظاهر ، بیش از تمدن خود ما « گفتار » را محترم شمرده باشد ؟ در کجای جهان بهتر و بیشتر از تمدن ما به گفتار بالیده اند ؟ در کجا ظاهرا ، توانسته اند قاطعانه تر از ما ، گفتار را از قید محدودیت هایش رها کنند و به مقامی جهانشمول برسانند ؟ آری با اینهمه به نظر من می رسد که در زیر این ارجگذاری ظاهری ، این سخن دوستی ظاهری ؛ نوعی ترس خوابیده است . همه چیز چنان می گذرد که گویی ممنوعیت ها ، سدها ، آستانه ها و مرزبندی هایی تعبیه شده اند تا جلوی انتشار گسترده ی گفتار ، دست کم تا حدودی گرفته شود . چنانکه غنای گفتار از سنگینی بار خطرناکترین بخش خود خلاص گردد ، بی نظمی اش با چنان ارقامی سازمان می یابد که از چنبر مهار ناشدنی ترین ( موقعیت ها ) می گریزند ، همه چیز چنان می گذرد که گویی قرار بر این بود که در بازی اندیشه و زبان ، هیچ اثری حتی از نشانه های برجوشیدن گفتار باقی نماند .

نظم گفتار ( میشل فوکو )

  • Zed.em

جنگ به وضوح ، تولد دولت ها را تحت کنترل داشته است : حق ، صلح و قوانین ، در خون و در کوران نبردها متولد شدند . نباید چنین معنی کرد که نبردها و درگیری های آرمانی را فیلسوفان یا حقوقدانان در سر پرورانده اند ، درباره ی گونه ای توحش نظری سخن نمی گویم . قانون از طبیعت متولد نمی شود و در کنار چشمه ای که نخستین چوپانان به آن رفت و آمد می کردند ، متولد نشده است ! قانون از نبردها ، پیروزی ها ، قتل عامها و فتوحات واقعی متولد می شود که می توان تاریخ آنها را مشخص کرد ، و قهرمانان هراسناک خود را دارند ، قانون در شهرهای غرق در آتش و در میدانهای تاراج شده متولد گردید . قانون به همراه معصومان نامداری متولد شد که در طلیعه ی روز درگذشتند .
با اینحال جامعه ، قانون و دولت ، شبیه آتش بس های موقتی که به جنگ ها پایان می دهد نیستند . قانون به معنی برقراری صلح نیست ، چرا که زیر قانون ، جنگ همچنان در تمام ساز و کارهای قدرت ، حتی به طرزی نظام مندتر بیداد می کند . جنگ موتوری است در پس نهادها و نظم . صلح در ریزترین دندانه هایش جنگی سری را برپا می کند ؛ به بیانی دیگر ، می بایست جنگی را که زیر صلح جریان دارد تفسیر کنیم . صلح خود جنگی رمزگذاری شده ست ، بنابراین ما با یکدیگر در جنگ به سر می بریم ، جبهه ی نبردی دائمی و پیوسته در سراسر جامعه برقرار است که تمام ما را در این یا آن طرف قرار می دهد ، چیزی چون سوژه ی بیطرف وجود ندارد . همه ی ما ناگزیر رقیب کسی هستیم .

باید از جامعه دفاع کرد ( میشل فوکو )

  • Zed.em

از آنجا که خودم از سرخپوست های اسپوکن بودم از میان کسانی که اُتو اِستاپ می زدند فقط سرخپوست ها را سوار می کردم . این رسم ویژه را از پدرم یاد گرفته بودم که از سرخپوست های کوردولین بود و همیشه برای آن دسته از چادرنشین های بومی قرن بیستم نگه می داشت که نمی خواستند قبول کنند ماهی های آزاد دیگر وجود ندارند . نمی دانم دقیقا به چی اعتقاد داشتند ، همینقدر می دانم که امید را مثل پیراهن نو به تن می کردند . پدرم هیچوقت چیزی درباره ی امید به من یاد نداد . از وقتی خیلی کوچک بودم ، بهم گفته شده بود که ماهی های آزاد هیچوقت برنمی گردند و اگر چه اینجور درسها ممکن است خشن و سخت به نظر برسند اما یادم دادند که سفره ی دلم را پیش سفید پوستها باز نکنم .
پدرم می گفت : " آنها اگر دستشان برسد می کشندت ؛ سفیدها چه دوستت باشند چه ازت متنفر باشند قلبت را نشانه می گیرند . حتی بعد از اینهمه سال هنوز بوی ماهی آزاد بدنت را می توانند تشخیص دهند ، بوی ماهی های آزاد مرده ، همین سفیدها را دیوانه می کند . روح ماهی های آزاد به دنبال همه ی ماست ، چه سفید پوست ، چه سرخپوست ."

قلچماق ترین سرخپوست دنیا (شرمن الکسی )

  • Zed.em

قلب می میره ، یه مرگ تدریجی ... ریختن [ از دست رفتن ] هر امیدی مثل برگ ، تا اینکه بالاخره یه روز دیگه چیزی نیست ، هیچ امیدی ، هیچی باقی نمی مونه .
اون صورتش رو رنگ می کنه که مخفیش کنه ، چشمهاش آب عمیقی است .
« گیشا » حق نداره چیزی بخواد « گیشا » حق نداره احساس داشته باشه « گیشا » یک هنرمنده در این دنیای مواج ، می رقصه ، می خونه ، سرگرمت می کنه ، هرچی که بخوای ، بقیه سایه است ، بقیه رازه !

خاطرات یک گیشا ( راب مارشال )

خاطرات یک گیشا

  • Zed.em

ارگان های حکومتی می کوشند که فساد اقتصادی - اداری را امری فردی جلوه دهند و آن را به عنوان جرم مورد پیگرد قضایی قرار دهند . اما واقعیت این است که گسترش فساد اقتصادی - اداری پیامد طبیعی ساختار رانتی جمهوری اسلامی است و حل آن مستلزم دگرگونی بنیادین ساختار اقتصادی و سیاسی کشور است .

نفرین نفت ( هادی زمانی )

  • Zed.em

با فروپاشی سلسله ی پهلوی و تاسیس جمهوری اسلامی ، چرخه ی رقابت بر سر رانت نفت وارد دور پنجم خود شد . این دور از چرخه ی رقابت برای رانت نفت دارای دو مشخصه ی اصلی است :

  • استفاده از رانت نفت برای اسلامی سازی آمرانه ی کشور .
  • گسترش دامنه ی رقابت برای تصاحب رانت نفت بین جناح های حکومت و تعمیق آن به درون جامعه .

رانت نفت به دو پادشاه پهلوی اجازه داد تا برنامه ی نوسازی آمرانه ی ایران را به اجرا بگذارند و به جمهوری اسلامی اجازه داد تا در جهت اسلامی کردن آمرانه ی ایران اقدام کند . در هر دومورد رانت نفت به صورت ابزار اصلی تحمیل خواست طبقه ی حاکم بر جامعه عمل کرده و از شیوه های کم و بیش مشابهی استفاده شده است . در هر دو مورد ، ابتدا یک گروه نسبتا کوچک نهاد دولت را در اختیار گرفت ؛ سپس با استفاده از نیروی اولیه ی نهاد دولت ، رانت نفت را به تصرف خود درآورد ؛ آنگاه با استفاده از رانت نفت اقدام به شکل دادن جامعه در راستای اهداف خود نمود . اما دو مورد مذکور اهداف بسیار متفاوتی را پیش روی قرار دادند . هدف در مورد اول نوسازی آمرانه ی ایران در سمت و سوی الگوی غرب بود و در مورد دوم اسلامی کردن ایران در سمت و سوی بازگشت به الگوی صدر اسلام میباشد .

نفرین نفت ( هادی زمانی )

  • Zed.em

در جوامع نفت خیز توسعه نیافته و در حال رشد ، دولت با سرعت جامعه را به سلسله مراتبی از اقشار رانتخوار تبدیل می‌کند که بسته به میزان وفاداری آنها به حاکمان و اهمیت آنها برای نظام ، سهم بزرگ‌تری از رانت نفت نصیبشان می‌شود . توزیع رانت و امتیازهای اقتصادی و سلطه‌ی اقتصادی نهاد دولت نهایتا موجب می شود که اقشار و طبقات اجتماعی به لحاظ اقتصادی به دولت وابسته شوند .

... در اقتصادهای رانتی ، مردم بخش قابل توجهی از نیروی خود را صرف رقابت‌های سیاسی مخرب و ایجاد مناسبات مافیایی برای دست یافتن به ثروت نفت می‌کنند . این امر موجب اتلاف انبوه منابع اقتصادی و گسترش فساد اداری و اقتصادی می‌شود . شیوع فساد اداری ، اقتصادی و سیاسی یکی از مشخصات پایه‌ای جوامع رانتی است که به صورت مانعی دیگر در برابر توسعه‌ی اقتصادی و سیاسی آنها عمل می کند .

نفرین نفت ( هادی زمانی )

  • Zed.em

مرحله ی توسعه ی نفت محور بادوام و پایدار نیست . زیرا ساختار و فرهنگ رانتخواری ، با سرعت نهاد دولت را از درون پوسیده می کند و آنرا در اجرای وظایفش ناتوان می سازد . در کشورهای نفت خیز توسعه نیافته و در حال رشد ، توسعه ی نفت محور موجب بروز ناهنجاری ها و مشکلات اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی گوناگونی می گردد که نهایتا به صورت موانعی در برابر توسعه ی سیاسی و اقتصادی جوامع مزبور تبدیل می شوند . در سطح سیاسی ، رانت نفت موجب جدایی نهاد دولت از بدنه ی جامعه و پیدایش ساختارهای استبدادی می گردد . ماهیت و کارکرد دیکتاتوری دولت ، شکاف بین جامعه و دولت را تقویت و نهادهای جامعه ی مدنی را تضعیف می کند . از سوی دیگر ، مشکلات اقتصادی و سیاسیِ توسعه ی نفت محور با سرعت در بدنه ی جامعه گسترده می شوند و سیاست نوسازی آمرانه را با موانع سیاسی و اجتماعی روبرو می سازند . مجموعه ی این عوامل بحران های سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی را تشدید کرده ، امر حکومت کردن را برای دولت دشوار و پرهزینه می سازند .

شالوده ی اقتصادی دولت ، اینکه دولت نیازهای مالی خود را از چه منبعی تامین می کند و وابستگی آن به اقتصاد چگونه است ، نقشی تعیین کننده در شکل گیری ماهیت دولت و ساختار قدرت ایفا می کند .

... چگونگی جمع آوری رانت و نقشی که ارگانهای مختلف دولت در این امر ایفا می کنند نیز بر ماهیت دولت و ساختار قدرت تاثیر گذار است . برای مثال ، واقع شدن چاه های نفت در مناطق بی ثبات و پر آشوب موجب می شود تا ارتش دست بالا را در تحصیل و توزیع رانت نفت پیدا کند . برعکس ، واقع شدن چاه های نفت در مناطق آرام موجب پر رنگ شدن نقش نهادهای اقتصادی مانند شرکت نفت و وزارت دارایی در توزیع رانت نفت می گردند .

نفرین نفت ( هادی زمانی )

  • Zed.em

برای حل معضل وابستگی به نفت و غلبه بر مشکلات الگوی توسعه ی نفت محور ، برنامه ی توسعه ی اقتصاد سیاسی ایران می بایست به گونه ای باشد که از شکل گیری و پویا شدن ساختار و مکانیزم های رانتی جلوگیری کند . به لحاظ سیاسی ، انجام این امر مستلزم استقرار یک نظام سیاسی شفاف و دموکراتیک و تقویت نهادهای جامعه ی مدنی است که از تمرکز قدرت در دست یک گروه خاص جلوگیری کند و به جامعه اجازه دهد تا به نحوی موثر و کارآمد نظارت خود را بر دولت اعمال نماید . به لحاظ اقتصادی حل مشکلات الگوی توسعه ی نفت محور مستلزم آن است که از چیره شدن دولت بر اقتصاد جلوگیری شود ، شکوفایی یک بخش خصوصی نیرومند ، کارآمد و رقابتی ، مورد حمایت قرار گیرد و استفاده ی عقلایی از ثروت نفت و کنترل ریسک ها و مخاطرات آن به نحوی مطلوب و موثر در چهارچوب قوانین و برنامه های بلند مدت کشور نهادینه گردد .

نفرین نفت ( هادی زمانی )

  • Zed.em

... در جمهوری اسلامی چرخه ی رقابت برای رانت نفت دارای دو مشخصه ی اصلی است که استفاده از رانت نفت برای اسلامی سازی آمرانه ی کشور وجه نخست آن می باشد . مشخصه ی دوم این چرخه عبارت است از گسترش دامنه ی رقابت برای تصاحب رانت بین جناح های حکومتی و تعمیق آن به درون جامعه . جمهوری اسلامی ، علیرغم ساختار استبدادی و قدرت مطلقه ی ولی فقیه ، دارای چند جناح مختلف است که برای دسترسی به رانت نفت مستقیما با یکدیگر به رقابت می پردازند . این رقابت از کانال های مختلفی انجام می پذیرد که رقابت برای پست ریاست جمهوری و اشغال ارگان های اجرایی نهاد دولت وجه رسمی و اصلی آن می باشد . به عبارت دیگر ، رقابت برای پست ریاست جمهوری کشور و اشغال ارگان های نهاد دولت به موتور رقابت برای کسب رانت نفت تبدیل شده است . این امر موجب تقویت و مسلط شدن گرایش های پوپولیستی در سیاست ایران گشته که شدیدا تورم زاست و مصالح بلند مدت کشور را قربانی موفقیت ها و ملاحظات مقطعی جناح های حکومت می کند .

نفرین نفت ( هادی زمانی )

  • Zed.em

و از جمله ی حکایت ها این است که ، خسرو ملکی بود از ملوک که ماهی دوست می داشت . روزی با زن خود شیرین نشسته بود که صیادی ماهی بزرگ به هدیت خسرو بیاورد . خسرو را آن ماهی پسند افتاد ؛ چهار هزار درم از برای صیاد بفرمود .
شیرین گفت : بدکاری بود اینکه تو کردی ! اگر تو پس از این اینقدر مال به یکی از حشم خود دهی او آن مال را حقیر خواهد شمرد و خواهد گفت : به من چندان مال داد که به صیاد داده بود و اگر کمتر از مال بدهی خواهد گفت : من در نزد مَلِک مرتبت صیادی نداشتم .
خسرو گفت : راست گفتی ، ولکن از برای ملوک قبیح است که عطای خویش بازستانند .
شیرین گفت : من تدبیری در بازپس گرفتن عطیت بکنم .
خسرو گفت : چه تدبیر خواهی کرد ؟
شیرین گفت : تو او را حاضر آور و به او بگو که این ماهی نرینه است یا ماده ؟ اگر بگوید نرینه است تو بگو که مرا ماهی ماده ضرور است و اگر بگوید که ماده است بگو که ما نرینه همی خواهیم .
ملک صیاد را بخواست ، چون صیاد بازگشت خسرو از او پرسید که این ماده نرینه است یا ماده ؟ صیاد زمین بوسه داد و گفت : ای ملک نه نرینه است نه ماده ، این ماهی خنثی است ! خسرو از سخن او بخندید و چهارهزار درم دیگر به او جایزه داد . صیاد درمها در انبانی که خود داشت بنهاد و بر دوش گذاشته خواست که بیرون رود ، یک درم از او بر زمین افتاد . در حال صیاد انبان به زمین گذاشته و از برای درم خم شد و درم را برداشت ، ملک با شیرین او را نظاره می کردند .
شیرین گفت : ایهاالملک ، خست و پستی این مرد را مشاهده کن که یک درم از او افتاد به خود هموار نکرد که آن یک درم برجای بگذارد تا یکی از غلامان ملک آن یک درم بردارد !
ملک چون این سخن بشنید از پستی فطرت صیاد برآشفته گفت : راست گفتی ! پس از آن فرمود صیاد را بازگرداندند . به او گفت : ای پست همت ، و ای بخیل طبع ، چگونه از برای یک درم انبان به زمین نهاده خم گشتی ؟ صیاد زمین بوسه داده گفت : خدای تعالی زندگانی ملک دراز کند . من درم را نه از بهر آن برداشتم که در نزد من خطری داشت ، بلکه درم از زمین بهر آن بگرفتم که یک روی درم ، صورت ملک و در روی دیگر نام ملک را نقش کرده بودند . ترسیدم که کسی ندانسته پای بر آن بگذارد و از برای نام ملک و صورت ملک استخفاف (خوارداشت ، خوار) شود .ملک گفته ی او را تحسین کرده ، چهر هزار درهم دیگر به او اعطا کرد و منادی را فرمود که در مملکت ندا دهد و بگوید که باید هیچکس به زنان پیروی نکند و سخن ایشان نپذیرد که هرکس ایشان را پیروی کند ، به یک درم ، دو درم زیان خواهد کرد !

هزار و یک شب

  • Zed.em