استعمار
جونیور مال کلویل است ، ولی این کلویل هم برای خودش صد و نود و نه تا قبیله دارد . بنابراین جونیور مال هرکدام از آنها ممکن است باشد . با اینحال قیافه ی بدی ندارد انگار همین حالا از توی یکی از آن تابلوهای تبلیغاتی " در نظافت شهر بکوشیم " آمده بیرون . استخوان چانه اش بزرگ است ، شکل سیاره هایی که قمر دورشان می چرخد ، به ش حسودی ام می شود ، خیلی ! اگر من و جونیور را بگذارند کنار هم ، او می شود « سرخپوست قبل از ورود کریستف کلمب » من می شوم « سرخپوست بعد از ورود کریستف کلمب » من به یک عبارت ، سند زنده ی بلایی هستم که استعمار ، سرِ ما رنگی ها آورده است . البته نمی خواهم نقل این را بگویم که بعضی وقتها از تاریخ با اینهمه دوز و کلکی که توش هست چقدر می ترسم . من آدم با دل و جرأتی هستم و خیلی خوب می دانم که بهترین راه سر کردن با سفیدها سکوت است ...
تو گرو بگذار ، من پس می گیرم ( شرمن الکسی )
- ۹۴/۰۴/۰۹