سال ۴۸۵ ، تاریخی است که نشان میدهد مغان دین زرتشتی را کاملاً قبضه کردهاند و سند گویای آن سالنامهی یاد شده [تقویمی که در زمان خشایارشا تنظیم شد] میباشد .° اشارات به دیوان و برخورد با معابد و پیروان آنان در کتیبهی خشایارشا ، نشانگر صورت نهایی جا افتادن مغان در مسند قدرت است . بهگونهای که بهنقل از تئوپومپ خواهد آمد ، و توجه به کیفیت سالنامه ، و مطالعاتی که تاکنون شده ، خطوط دین مغان روشن میشود .
در اینجا بحث دربارهی تنوع این سالنامه ، که مغان با حساب درست و دقت کافی برای سرزمینهای گوناگونِ زیر حکومت ایران ترتیب داده بودند بهجا نیست و نگارنده برای هرگونه مطالعه در اینزمینه ، خواستاران را به اثر دیگر خود زیرعنوان 'گاهشماری و جشنهای ایران باستان' راهنمایی میکند . بنا بر این سالنامه ، سال به دوازده ماه ، هر ماه سی روز ، که هر روز نامی از ایزدان و خداوند دارد و پنج روز ثابت برای کبیسه تقسیم شده است . در این سالنامه ، آغاز سال به اعتدال ربیعی و یکسانی روز و شب ، یعنی آغاز بهار تغییر داده شده است ؛ اما پیش از آن تحویل سال را آغاز زمستان ، در بلندترین شب سال و کوتاهترین روز سال میگرفتند . [...] پیش از هر اشارهای نامهای سیگانهی روز در یک جدول چهارگروهی درج میشود ، بنابر اشارهای که 'نیبرگ' در 'دینهای ایران ۳۷۹' کرده است ، این نامها در صورت اوستایی که شناختهتر است فهرست میشود :
□
۱. اَهورَمَزدا
۲. وُهومَنَه : بهمن
۳. اَشَهوَهیشتَه : ادریبهشت
۴. خشَثرَهوَئیریَه : شهریور
۵. سپِنتاآرمَئیتی : سپندارمذ
۶. هَئوروَتات : خرداد
۷. اَمِرِتات : اَمُرداد
۸. دَثوشُو : آفریدگار
□□
۹. آتَر : آتش
۱۰. آپو : آب
۱۱. هوَرِخشَئِتَه : خورشید
۱۲. ماه
۱۳. تیشتَریَه : تیر
۱۴. گِئوش : گوش ، جهان هستی
۱۵. آفریدگار
□□□
۱۶. میثرَ : مهر
۱۷. سرَاُشَه : سروش
۱۸. رَشنو : رَشن
۱۹. فرَوَشی : فروردین
۲۰. وِرِثرَغنَه : بهرام
۲۱. رامَن : رام
۲۲. واتَه : باد
۲۳. آفریدگار
□□□□
۲۴. دَئِنا : دین
۲۵. اَشی : اَرت ، اَرد
۲۶. اَرشتات : اَشتاد
۲۷. اَسمَن : آسمان
۲۸. زَم : زمین ، زامیاد
۲۹. مَنترَسپِنتَه : مهراسپند
۳۰. اَنَغرَرَاُچَه : اَنیران
در گروه اول که با نام اهورامزدا شروع شده ، نامهای شش امشاسپندان و در پایان نام آفریدگار است . با نام آفریدگار تحت نام خاص اهورامزدا شروع و بهعنوان عام بهصورت صفت : آفریدگار و خالق ، در پهلوی دَذو Daôv و در اوستایی دَثوشو Daøušo پایان مییابد . نامهای گاثایی ، اما در یک جمع و هیأت از شکل تازهی زرتشتی ، نه قدیم و کهن . گروه دوم ، مجموعهی عنصرهای ایرانیِ بسیار کهن را در بر دارد ، که بنابه گفتهی هرودوت موضوع دیانت ، نامهای خدایان و باورهای مردم پارس است . گروهِ اول در هیأتِ تشخص یافتهی امشاسپندان ، از پرداختهها و دستبرد مغان است در مفاهیم مجرد گاثایی ؛ گروهِ دوم ایزدان آریایی است که بهموجبِ یَشتها ، در همان شرق ایران در دوران پس از زرتشت ، بهعنوانِ ایزدانِ زیردست اهورامزدا مورد قبول واقع شدند ، اما ایزدانِ مورد ستایش پارسها نیز بودند ، و اینگروه نیز در پایان با نام آفریدگار مشخص هستند . گروه سوم مجموعهی خدایانِ انجمن میثرَ یا ایزدکدهی میترایی میباشند . اینگروه نیز از سوی زرتشتیان در شرق ، پس از زرتشت مورد پذیرش قرار گرفته و با تصرفاتی در یشتها ، آنان را نیز مانند گروه دوم از ایزدان زیردست و یا آفریدهی اهورامزدا و یا هممقام با خداوند قرار دادند ؛ این گروه نیز با نام آفریدگار پایان مییابد . گروه چهارم ، هفتنام است که شکلِ ترکیبی دارد . دئنا و اَشی ، ویژهی انجمن نخستین دین زرتشت است . اَرشتات باز به آئین مهر رهنمون است . آنگاه آسمان ، زمین ، سخن یا کلامایزدی و روشنیِبیپایان (اَنَغرَرَاُچَه Anayra.Raočangh) که اشاراتِ کنایتآمیزی از زروان را ارائه میدهد . هرگروه از این چهار با نامِ آفریدگار پایان یافته جُز گروهِ چهارم . اما این گروه نیز با یک اصطلاح عام "روشنی بیپایان" که استعارهای از نام آفریدگار است پایان مییابد ، درحالیکه بنابر نظر موشکاف و دقیق 'نیبرگ' در پشت خود یک معنای گستردهی دیگری دارد .
محقق نامبرده معتقد است که مغان ، یا مبشران آیین زروانی بودهاند یا آنکه به این جریان فکری وابستگی فراوان داشتند . بههمینجهت میگوید در پشت ردیفِ خدایانِ روزهای ماه ، یک خدای بالاتر هست به نامِ اهورامزدا . اما چهار ردیف نام بر روی هم ، نمایندهی چهار پیکرِ 'خدای زمان' است . این خدا رشتهای است که همهی نیروهای سازنده را با هم نگاه میدارد . نام او در چندجای اوستا یاد میشود زَروَن Zrvan - زرووَن Zruvan است در زبانهای ایرانی میانه زوروان Zurvân یا زِروان Zervan است . معنی اصلی این واژه 'زمان' است . این خدا مشخصهای دارد . در دینهای ابتدایی خدای زمان میان جمع خدایان جای و مقام ویژهای ندارد . اما خدای زمان که در اینجا مورد توجه و نقل است ، بزرگترین و بالاترین خدا است .
جریان آیین زروانی یکی از کهنترین شیوههای فکری-دینی در ایران است . اما در زمان ساسانیان توسط مغان انتشار فراوان پیدا کرده و موجب پیدایش یکرشته افسانههای دینی شد . این افسانهها یا صُوری کهن دارند یا تازهتر . در زمان ساسانیان چنین افسانهها یا اسطورههایی موردِ ایرادِ آبای کلیسا قرار میگرفت و در بحث با مغان ، از این افسانهها و اسطورهها بهعنوان کفر و بیدینی و نقطهضعف دین زرتشتی (مغانه-زروانی) یاد میکردند . از سویی دیگر شباهت میان عقاید و خطوط اعتقاد مغان و زروانیها بسیار است ، بهصورتی که : "آیین زروانی صورت ویژهای است از دین مادی مغان پیش از فرا رسیدن دین زرتشتی ."
وندیداد ؛ ترجمه ، واژهنامه ، یادداشتها ( هاشم رضی )
°پیش از سال ۴۸۵ ق.م که بهطور رسمی سالنامهی دینی ، مقارن با شهریاری خشایارشا اعلام شد ، مغان هنوز دین ترکیبی خود را اعلام نکرده بودند . این دینِ ترکیبی چهار گوشهی اصلی داشت : زرتشتی ، آریایی باستان ، "زروانی-مغی" ؛ مجموعهی نام خدایان و ایزدان در این سالنامه خود روشن و گویا است ، درحالیکه مغانِ پدیدآورنده ، در بنیاد به اندیشه و باورهای زروانی-میترایی اهمیتِ بیشتری میدادند .
پارسهای دوران هخامنشیان ، چون مادها در زندگی مذهبی و نیز در مناسبات اجتماعی و سیاسیِ خود تحتتأثیر و نفوذ فراوان مغان مادی قرار داشتند .