اکنون سخن در باب تراژدی گوییم و تعریف جوهر و ماهیت آن را از آنچه در سابق گفته شده است بیرون آوریم .
پس تراژدی تقلید است از کار و کرداری شگرف و تمام دارای درازی و اندازهای معین ، بهوسیلهی کلامی بهانواع زینتها آراسته و آن زینتها نیز هریک بهحسب اختلاف اجزاء مختلف ، و این تقلید بهوسیلهی کردار اشخاص تمام میگردد ، نهاینکه بهواسطهی نقل و روایت انجام پذیرد و شفقت و هراس را برانگیزد تا سبب تزکیهی نفس انسان از این عواطف و انفعالات گردد° و قصد من از کلامی به انواع زینتها آراسته آن سخن است که در وی ایقاع و آهنگ و آواز باشد . و مرادم از آنکه گفتم : آن زینتها هریک بهحسب اختلاف اجزاء مختلف باشد ، آن است که بعضی اجزاء فقط بهوسیلهی وزن ساخته شود ، و بعضی دیگر بهوسیلهی آواز .
[...]
پس بهحکم ضرورت ، در تراژدی شش جزء وجود دارد ، که تراژدی از آنها ترکیب مییابد و ماهیت آن بدان ششچیز حاصل میگردد . آن ششچیز عبارتند از : افسانهی مضمون ، سیرت ، گفتار ، اندیشه ، منظر نمایش و آواز ، و تقلید متضمن دو جزء از این اجزاء ششگانه است ، شیوهی تقلید متضمن یک جزء است و موضوع تقلید هم متضمن سه جزء از این اجزاء ششگانه است و جز اینها دیگر چیزی نیست . تمام شاعران هم این اجزاء را بهکار بردهاند زیرا تمام تراژدیها یکسان دارای منظرهی نمایش ، خصلت و سیرت اشخاص نمایش ، افسانهی مضمون و گفتار ، آواز و اندیشه میباشند .
مهمترین این اجزاء ترکیب کردن و بههم درآمیختن افعال است زیرا تراژدی تقلید مردمان نیست ، بلکه تقلید کردار و زندگی و سعادت و شقاوت است ، و سعادت و شقاوت نیز ، هر دو از نتایج و آثار کردار میباشند و غایت و هدفِ حیات کیفیت عمل است نه کیفیت وجود ، و مردمان بهسبب سیرت و خصلتی که دارند مردماناند اما سعادت یا شقاوتی که بدانها نسبت میدهند بهسبب کردارها و افعال آنها است . ...
ارسطو و فن شعر ( عبدالحسین زرینکوب )
°تطهیر و تزکیه ، برای لفظ کاثارسیس (Katharsis) آمده است که در باب حقیقت و ماهیت آن بین محققان مناقشات بسیاری روی داده است و شاید در تمام ادبیات یونان ، هیچ عبارتی مشهورتر از این چند کلمه نباشد که ارسطو در اینجا راجعبه تطهیر و تزکیهی عواطف و تعریف تراژدی بیان کرده است . اینکه ارسطو لفظ کاثارسیس را در معنی بقراطی کلمه بکار برده باشد محتمل و بدان معنی است که نفس از آنچه در آن مایهی فساد و زیان است پاک میشود ، مفهوم تداوی زهر با زهر ، و مفهوم تزکیه از طریق تعدیل هم ظاهراً با همین طرز تلقی از کاثارسیس منافات ندارد .