aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

۸۳۷ مطلب با موضوع «کتاب» ثبت شده است

... و نیز گفته‌اند که فیلیپوس ، پدر اسکندر مقدونی ، هر سال صدهزار خایه‌ی زر° به دارا به‌رسم باژ°° می‌فرستاد . چون وی بمرد و اسکندر بر اریکه‌ی ملک نشست ، این پیغام به دارا داد : مرغی که تخم زرّین می‌کرد بمرد .
حکایت‌های دهخدا ( محمدحسین صفاخواه )


°تخم‌مرغ طلا
°°باج ، مالیات
[دهخدا ، شماره‌ی مسلسل ۷۰ ، ص ۴۸۰ ، ذیل 'تخم' به‌نقل از امثال الحکم]

  • Zed.em

'بَلیّه' شتری بود که در ایام جاهلیت بر گور صاحبش عقال° می‌بستند تا بی‌آب و علف بماند و بمیرد . و آن را در حفره‌ای می‌کردند و عقیده داشتند که مرده در روز حشر بر آن می‌نشیند و اگر چنین نکنند وی پیاده می‌ماند .
حکایت‌های دهخدا ( محمدحسین صفاخواه )


°عقال : ریسمانی که با آن زانوی شتر را می‌بندند .
[دهخدا ، شماره‌ی مسلسل ۶۱ ص ۳۴۳ ذیل بلیّه ؛ به‌نقل از اقرب الموارد]

  • Zed.em

... دهخدا در جای دیگر چنین بیان کرده است :
وقتی ضعف و انکسار ملت خود را دیدم ، دانستم که ما ناگزیر باید با سلاح وقت مسلح شویم و آن آموختن تمام علوم امروزی بود ، واگرنه ما را جزو ملل وحشی می‌شمردند و بر ما آقایی روا می‌بینند ‌‌... پس بایستی آن علوم و فنون را ما ترجمه کنیم و در دسترس مکاتب بگذاریم . و این میسر نمی‌شد جز بدین‌که اول لغات خود را بدانیم و این‌کار ، نوشتن لغتنامه‌ی شامل و کافل و تمام لغات را لازم داشت . این بود که من به‌فکر تدوین لغتنامه افتادم .
حکایت‌های دهخدا ( محمدحسین صفاخواه )

  • Zed.em

اگر طبیعت درحال به‌پایان رسیدن باشد شاید بتوانیم عقل و توانمان را روی هم بریزیم تا جلوی آن را بگیریم ، اما اگر از قبل به پایان رسیده باشد ما برای چه داریم مبارزه می‌کنیم ؟ تا قبل از اینکه درخت سکویا همانندسازی شود به‌طور واضح قابل فهم بود که مبارزه علیه این سرهم‌بندی‌ها چه بود . مبارزه‌ی ما علیه چنین ایده‌ای به این‌خاطر بود که درخت سکویا برای ما مقدس بود و هویت اساسی آن باید در ورای کنترل ما می‌بود ، اما وقتی به یک باره همه‌ی حد و مرزها شکسته شده است ، اکنون مبارزه دیگر برای چیست ؟ این دیگر مثل مخالفت با رآکتورهای هسته‌ای یا مواد سمی زائد نیست که هرکدام از آنها خطرات جدیدی را برای مناطق جدید به‌بار می‌آورد . این تخریب ، تخریب یک ایده است ؛ ایده‌ی طبیعت و تمام ایده‌هایی که از آن سرچشمه می‌گیرد . وندل بری زمانی می‌گفت : "وقتی ما هیچ‌نوع احساس شیفتگی نسبت به شگفتی‌های جهان طبیعی نداشته باشیم برای حفاظت از آن هم هیچ تلاشی نخواهیم کرد ؛ یعنی اینکه باید یک‌نوع رازگونگی در باران وجود داشته باشد تا ما برای خالص کردن آن تلاش کنیم ."
پایان طبیعت ( بیل مک کیبن )

  • Zed.em

... دادگاه عالی ایالات‌متحده ‌... درسال ۱۹۸۰ دعوای آناندا چاکرابارتی ، محقق شرکت جنرال الکتریک را مورد بررسی قرار داد . چاکرابارتی یک‌نسل جدید از باکتری‌ها را به‌وجود آورد که می‌توانست چهارعنصر از عناصر اصلی نفت‌خام را تجزیه کند . درصورت وقوع یک نشت نفتی آن باکتری می‌توانست نفت را جذب کند . دادگاه پس از چهار یا پنج نشستی که در این‌خصوص برگزار کرد درنهایت تصمیم گرفت : "حق ثبت انحصاری یک موجود زنده‌ی کوچک ساخته دست بشر طبق قوانین جاری محفوظ است ."
این امر باعث ایجاد انگیزه در محققان شد و تحقیقات ژنتیکی تسریع شد .
[...]
در بهار سال ۱۹۸۸ دو محقق از دانشگاه هاروارد تصمیم گرفتند یک موش جدید را به‌وجود بیاورند . این موش به‌لحاظ ژنتیکی به‌گونه‌ای تغییر یافته است که سرطان را بهبود بخشد (تا غده‌شناسان بتوانند از آن در مطالعه‌ی شیوه‌های جدید معالجات استفاده کنند) بنابراین برعکس ابداعات اولیه این موش کاربرد تجاری هم داشت و به‌عنوان اولین اختراع ثبت شده در کشور تعیین شد . امتیاز انحصاری آن به‌شرکت دوپونت داده شد و موش‌های مذکور اوایل سال جاری به‌فروش رفتند ؛ دانه‌ای ۵۰‌ دلار . نام تجاری آن‌هم اونکوموس است . دو نوع جدید آن‌هم تا پایان همین امسال عرضه خواهد شد . [(؟)۱۹۹۹-۱۹۸۰]
ولی باز آن موش‌ها هم بیشتر به آزمایشگاه مربوط می‌شدند ، اما در آوریل سال ۱۹۸۷ یک مانع بزرگ از سر راه برداشته شد ؛ در این زمان ریفکین و سایر مخالفان تحقیقات ژنتیکی در اقامه‌ی دعوا کم آوردند و کارگران یک شرکت از مؤسسه‌ی علوم ژنتیک پیشرفته خواستند تا اولین باکتری حاصل از مهندسی ژنتیک را در مزارع توت‌فرنگی برتون‌وود کالیفرنیا به‌کار گیرند . این باکتری که نام تجاری آن فراست‌بن بود به این‌منظور طراحی شده بود تا از ضایعات محصولات در اثر یخبندان جلوگیری کند . [یه‌جور ضدیخ زنده]
[...]
همین کار ساده‌ی خلق اشکال جدید زندگی است که جهان را تغییر می دهد ؛ یعنی برای همیشه ما را در یک وضعیت خداگونه قرار می‌دهد . ما انسان‌ها ، دیگر فقط مخلوق نیستیم بلکه از این‌به‌بعد خالق هم هستیم . همانطور که ریفکین اشاره می‌کند ، یک بیوتکنولوژیست به موجودات زنده به‌عنوان موجودیت‌های مجزاء نگاه نمی کند بلکه به‌عنوان مجموعه‌ای از دستورالعمل‌های کامپیوتری که همان دی‌.ان‌.ای است نگاه می‌کند . امکان ندارد که برای این دستورالعمل‌های کامپیوتری احترام قائل شویم ؛ آنها همواره می‌توانند مورد بازنویسی قرار بگیرند و اصلاً ازنظر محققان ، آنها باید برای همیشه مورد بازنویسی قرار گیرند تا بهبود پیدا کنند و به حالت بهره‌وری کامل برسند . تنها معیار ممکن هم برای بهره‌وری کامل ، البته لذت انسان است (و وقتی زندگی می‌تواند حق ثبت انحصاری داشته باشد و مورد خرید و فروش واقع شود ، تنها معیار لذت انسان عملکرد بازار است) .
پایان طبیعت ( بیل مک کیبن )

  • Zed.em

در دهه‌ی ۱۹۷۰ دکتر جیمز لاولاک ، دانشمند بریتانیایی که برای نخستین‌بار متوجه انتشار کلروفلوروکربن‌ها در جو شد ، فرضیه‌ای را تحت عنوان 'فرضیه‌ی گایا' مطرح کرد . این فرضیه می‌گوید سیاره‌ی زمین صرفاً یک محیط برای زندگی نیست ، بلکه درواقع یک موجود زنده است ؛ یک سیستم خودکفا ، سیستمی که محیط اطراف خودش را تغییر می‌دهد تا بقای خود را تضمین کند . جو زمین ، اقیانوس‌ها ، آب و هوا و پوسته‌ی زمین به‌گونه‌ای تنظیم شده است که برای زندگی مناسب باشد .
[...]
باید به یاد داشته باشیم که آنچه لاولاک در مورد آن بحث می‌کند حیات به‌طور کلی است و نه حیاتِ بشر . گایا البته همانطور که با موجودات تک‌سلولی سازگار است با گونه‌های قدرتمندی مانند بشر هم سازگار است . او می‌گوید : "اگرچه گایا در برابر رفتارهای غیرمعمول برخی از گونه‌های خودسر و سرکش مثل ما در امان است ، ولی این بدان معنا نیست که ما هم به‌عنوان یک‌گونه از عواقب کارهای احمقانه‌ی خودمان در امان باشیم . گایا یک مادر مهربان یا یک دوشیزه‌ی سربه‌راه نیست ؛ گایا یک باکره‌ی خشن است ‌که ۳.۵ میلیارد سال سن دارد . اگر یک‌ گونه خرابکاری کند ، گایا آن را حذف خواهد کرد ."
[...]
پس نظریه‌پردازانِ گایا قطعاً موافق نگرش جسورانه‌ی انسان‌محور نیستند و بیشتر نگران بقیه‌ی مخلوقات هستند . لاولاک می‌نویسد : "آنچه که جهان امروز نیاز دارد اره‌برقی‌ها ، گاوها و اتوموبیل‌های کمتر است ." او می‌نویسد : "اینکه ما شخصاً تصمیم بگیریم به‌گونه‌ای سازنده رفتار کنیم ، به خود ما مربوط می‌شود ."
پایان طبیعت ( بیل مک کیبن )

  • Zed.em

..‌. ما با اهلی کردن کُره‌ی زمین همه‌ی موجودات زنده بر روی آن را هم اهلی کرده‌ایم . در وضعیت جدید دیگر هیچکس بالای سر ما نیست . خدا دیگر زمین را کنترل نمی‌کند . وقتی او مثل داستان ایوب از ما بپرسد : "چه‌کسی دریا را با درهای بسته مهار می‌کند و برای آن مرز تعیین می‌کند ؟ و یا چه‌کسی می‌تواند حد و مرز آسمان‌ها را تعیین بکند ؟" اکنون ما می‌توانیم جواب بدهیم که ما می‌توانیم چنین کاری بکنیم ؛ اعمال ما می‌تواند سطح دریا را تعیین کند و جریان و مقصد هر قطره باران را تغییر دهد . من تصور می‌کنم این همان پیروزی است که ما از زمان اخراج از باغ عدن به آن رسیده‌ایم ؛ سلطه‌ای که برخی انسان‌ها در رؤیاهای خود دنبالش بودند ، اما این مثل داستان 'میداس پادشاه'° است ، قدرتی که اصلاً شبیه آنچه که ما تصور می‌کردیم نیست . این قدرت یک قدرت مفید و سازنده نیست بلکه قدرتی خشن ، بی‌رحم و بی‌شعور است . ما با پاهای گشاده مانند یک دیکتاتور نظامی بر جهان سوار شده‌ایم . ما توانایی آن را داریم که با خشونت هرچه تمام‌تر تمام چیزهای خوب و باارزش را خراب کنیم ، اما برای اِعمال این قدرت هیچ هدف عینی نداریم و درنهایت اِعمال این خشونت خود ما را هم تهدید می‌کند . مسابقات بین سیاره‌ای روز بول را فراموش کنید ، 'آینده‌ی مصنوعی بشر' همان دوره‌ای است که بشر از ترس سرطان نمی‌تواند در روزهای آفتابی از خانه بیرون بیاید .
پایان طبیعت ( بیل مک کیبن )


°King Midas در اساطیر یونان ، پادشاهی که دست به هرچه می‌زد طلا می‌شد

  • Zed.em

درواقع سنت یهودی-مسیحی معمولاً ضد طبیعت‌گرایی است چون بشر را بالاتر و برتر از همه‌چیز قرار می‌دهد . 'داستان پیدایش' بر همین سلطه‌ی بشر بر همه‌چیز تأکید دارد ... سنت کتاب مقدس مطابق گفته‌ی ژوزف کمپل مبتنی بر اسطوره‌شناسی جامعه‌محور است که در مقابل اسطوره‌شناسی طبیعت‌محور قرار دارد . بنابراین ما طبیعت را کنترل می‌کنیم و یا حداقل سعی بر آن داریم که چنین کاری بکنیم . لین وایت در مقاله‌ای ارزشمند که در اوج فعالیت جنبش زیست‌محیطی نوشته شد ، می‌نویسد : "بارِ بزرگ تقصیر درخصوص بحران اکولوژیک برعهده‌ی مسیحیت است ‌." برای درک معنی این مطلب کافی است به ایالت یوتا سفری کنید ، جایی که شعار حکومت این است : صنعت و مورمون‌ها یک پروژه‌ی بزرگ سلطه بر طبیعت را به‌اجرا درآورده‌اند ؛ برپایی شهرها در مکان‌های خشک ، لم‌یزرع و پُرشیب . فقط شور و اشتیاق تبلیغی می‌توانست انگیزه‌ی چنین سلطه‌ای بر محیط‌طبیعی باشد .
پایان طبیعت ( بیل مک کیبن )

  • Zed.em

این یک یافته‌ی جدید نیست که دین در عصر مدرن رو به افول بوده است . علی‌رغم ظهور بنیادگرایی جدید ، بحران عقیده همچنان ادامه دارد . بسیاری از مردم مثل خود من با قرار دادن خدا در طبیعت کمابیش بر این بحران فائق آمده‌اند . بیشتر ایده‌ها درخصوص فناناپذیری ، هنر طراحی و نیک‌خواهی - تا جایی که من می‌دانم - از جهان طبیعی سرچشمه می‌گیرد ؛ از فصل‌ها ، از زیبایی‌ها ، از بافت پیچیده‌ی مرگ و زندگی و غیره . نشانه‌های دیگری هم وجود دارد مانند عشق‌های بزرگ و فداکارانه بین مردم ، اما اینها شاید از اعتماد کمتری برخوردار باشند . آنها به تجلی الهی برمی‌گردند و نه به ابدیت و جاودانگی که در طبیعت موجود است . اگر این یک ایده‌ی پیش‌پا افتاده به‌نظر برسد ، دقیقاً همان نکته‌ای است که من مدنظر دارم . تا جایی که من می‌دانم اولین خدایان حیوانات بودند ؛ ببرها ، پرندگان و ماهی‌ها . اگر با دقت بنگریم اشکال و صورت‌های آنها از توتم‌ها و خرابه‌های قدیمی و نقاشی‌های روی آنها مشخص است .
گرچه به‌مرور زمان ما چهره‌ی انسانی به خدایان خود دادیم ، اما بسیاری از احساسات ما هنوز از جنگل‌ها ، سبزه‌زارها ، پرندگان و شیرها گرفته می‌شود .
پایان طبیعت ( بیل مک کیبن )

  • Zed.em

اما برای یک‌لحظه کربن را فراموش کنید . حلقه‌های بازخورد را فراموش کنید . درختان خواهند مرد . درنظر بگیرید که هیچ‌چیز دیگری هم اتفاق نیافتد ، فقط درختان بمیرند .
پایان طبیعت ( بیل مک کیبن )

  • Zed.em

یک‌نوع متان سبک وجود دارد که از گاوها ، موریانه‌ها و شالیزارهای برنج تولید می‌شود ؛ یک‌نوع متان سنگین دیگر هم هست که از جای دیگر تولید می‌شود و این همان‌جایی است که داستان را کمی هراس‌انگیزتر می‌کند . مقدار عظیمی متان در هیدرات‌های موجود در تندرا و گِل و لای فلات قاره حبس شده است . این‌ها درواقع یخ‌های متان هستند . گِل‌های کف اقیانوس به‌تنهایی ۱۰ تریلیون تن متان در خود دارند . اگر تأثیر گلخانه‌ای باعث گرم شدن اقیانوس و ذوب یخ‌های قطبی شود ، یخ‌های متان هم ذوب خواهند شد . برخی تخمین‌ها حاکی از انتشار بالقوه ۰/۶ میلیارد تن متان در سال می‌باشد . یعنی مقداری که می‌تواند میزان تراکم متان در جو را بیش از دو برابر افزایش دهد ‌. این یک مثال جدی و خطرناک از حلقه‌ی بازخورد است . یعنی دگرگونی در جو باعث دگرگونی‌های دیگر می‌شود . گرم شدن جو باعث انتشار متان و انتشار متان باعث گرم شدن جو و ...
پایان طبیعت ( بیل مک کیبن )

  • Zed.em

این فقط یک خبر نیست . جنگل‌های استوایی در حال نابودی‌اند و به‌همراه آنها گونه‌های جانوران و گیاهان نیز نابود خواهند شد . فراموش نکنید که ما یک منبع طبیعی منحصربه‌فرد ، یک خاستگاه زیستی و یک عظمت جایگزین‌ناپذیر را از دست می‌دهیم . مقدار کربن موجود در جنگل‌های استواییِ انبوه ، ۳ تا ۵ بار بیشتر از مقدار آن در جنگل‌های تنک و خشک است . درحال‌حاضر جنگل‌زدایی سالانه ۱ تا ۲.۵ میلیارد تن کربن وارد جو می‌کند و این ۲۰٪ بیشتر از مقدار کربنی است که با سوختن سوخت‌های فسیلی تولید می‌شود .
پایان طبیعت ( بیل مک کیبن )

  • Zed.em

در بین اوصاف و مزایای متعددی که هومر را مستحق مدح و ثنا کرده است این مزیت هم مخصوص اوست که از همه‌ی شعرا تنها کسی که می‌داند شاعر در منظومه‌ی خویش تا چه حدودی حق دارد مداخله‌ی شخصی بکند هومر است . درحقیقت ، شاعر از پیش خود باید خیلی کم سخن بگوید زیرا اگر جز این باشد شاعر دیگر تقلیدی به‌جا نیاورده است .°
شاعران دیگر اکثر در طی منظومه‌ی خویش ، همه‌جا خود به‌جلوه درمی‌آیند به‌طوریکه جز اندک مایه و به‌ندرت به تقلید نمی‌پردازند . درصورتی که هومر بعد از مقدمه‌ای کوتاه ، زنی یا مردی و یا هر شخص دیگر را وارد صحنه می‌کند . چنانکه ، هیچ‌یک از اشخاص داستان او فاقد خصلت و سیرتی خاص نیست و هریک خصلت و سیرتی از آن خویش دارد .
[...]
همچنین این نکته را نیز هومر به سایر شعرا آموخته است که امور خلاف‌واقع را چگونه باید تعبیر و بیان نمود و این‌کار از طریق مغالطه حاصل می‌گردد که گفتن حرف غلط باشد در کسوت حرف صحیح . چون وقتی امری موجود است و امر دیگری نیز وجود دارد ، یا وقتی امری به‌وقوع می‌پیوندد و در پی آن امر دیگری هم صورت وقوع می‌یابد ، دراین‌صورت هرگاه امر ثانی حقیقت داشته باشد مردم چنین می‌پندارند که امر اول نیز حقیقت دارد و یا صورت حقیقت خواهد یافت . اما این پندار خطا است . جهت این است که وقتی امر اول خلاف‌واقع است ، امر دیگری هم هست که اگر امر اول خلاف‌واقع نمی‌بود ، وقوع این امر دیگر نیز ضرورت می‌داشت عامه بین آن دو امر ارتباطی قائل می‌شوند و علتش این است که چون ذهن می‌داند که امر ثانی حقیقت دارد ، از این امر به اشتباه چنین نتیجه می‌گیرد که امر اول هم حقیقت دارد . نمونه‌ی این امر قصه‌ی حمام است در داستان اودیسه .
ارسطو و فن شعر ( عبدالحسین زرین‌کوب )


°چون شعر درحقیقت تقلید است از اشیاء خارج از ذهن شاعر بنابراین بر شاعر واجب است که خود را فراموش کند و در نمایشنامه یا حماسه ، وجود خود را جلوه ندهد و در رعایت این نکته ، نویسندگان قرن شانزدهم و هفدهم اروپا ، خاصه شکسپیر سعی بسیار ورزیده‌اند .

  • Zed.em

اکنون سخن در باب تراژدی گوییم و تعریف جوهر و ماهیت آن را از آنچه در سابق گفته شده است بیرون آوریم .
پس تراژدی تقلید است از کار و کرداری شگرف و تمام دارای درازی و اندازه‌ای معین ، به‌وسیله‌ی کلامی به‌انواع زینت‌ها آراسته و آن زینت‌ها نیز هریک به‌حسب اختلاف اجزاء مختلف ، و این تقلید به‌وسیله‌ی کردار اشخاص تمام می‌گردد ، نه‌اینکه به‌واسطه‌ی نقل و روایت انجام پذیرد و شفقت و هراس را برانگیزد تا سبب تزکیه‌ی نفس انسان از این عواطف و انفعالات گردد° و قصد من از کلامی به انواع زینت‌ها آراسته آن سخن است که در وی ایقاع و آهنگ و آواز باشد . و مرادم از آنکه گفتم : آن زینت‌ها هریک به‌حسب اختلاف اجزاء مختلف باشد ، آن است که بعضی اجزاء فقط به‌وسیله‌ی وزن ساخته شود ، و بعضی دیگر به‌وسیله‌ی آواز .
[...]
پس به‌حکم ضرورت ، در تراژدی شش جزء وجود دارد ، که تراژدی از آنها ترکیب می‌یابد و ماهیت آن بدان شش‌چیز حاصل می‌گردد . آن شش‌چیز عبارتند از : افسانه‌ی مضمون ، سیرت ، گفتار ، اندیشه ، منظر نمایش و آواز ، و تقلید متضمن دو جزء از این اجزاء ششگانه است ، شیوه‌ی تقلید متضمن یک جزء است و موضوع تقلید هم متضمن سه جزء از این اجزاء ششگانه است و جز اینها دیگر چیزی نیست . تمام شاعران هم این اجزاء را به‌کار برده‌اند زیرا تمام تراژدی‌ها یکسان دارای منظره‌ی نمایش ، خصلت و سیرت اشخاص نمایش ، افسانه‌ی مضمون و گفتار ، آواز و اندیشه می‌باشند .
مهمترین این اجزاء ترکیب کردن و به‌هم درآمیختن افعال است زیرا تراژدی تقلید مردمان نیست ، بلکه تقلید کردار و زندگی و سعادت و شقاوت است ، و سعادت و شقاوت نیز ، هر دو از نتایج و آثار کردار می‌باشند و غایت و هدفِ حیات کیفیت عمل است نه کیفیت وجود ، و مردمان به‌سبب سیرت و خصلتی که دارند مردمان‌اند اما سعادت یا شقاوتی که بدان‌ها نسبت می‌دهند به‌سبب کردارها و افعال آنها است . ...
ارسطو و فن شعر ( عبدالحسین زرین‌کوب )


°تطهیر و تزکیه ، برای لفظ کاثارسیس (Katharsis) آمده است که در باب حقیقت و ماهیت آن بین محققان مناقشات بسیاری روی داده است و شاید در تمام ادبیات یونان ، هیچ عبارتی مشهورتر از این چند کلمه نباشد که ارسطو در اینجا راجع‌به تطهیر و تزکیه‌ی عواطف و تعریف تراژدی بیان کرده است . اینکه ارسطو لفظ کاثارسیس را در معنی بقراطی کلمه بکار برده باشد محتمل و بدان معنی است که نفس از آنچه در آن مایه‌ی فساد و زیان است پاک می‌شود ، مفهوم تداوی زهر با زهر ، و مفهوم تزکیه از طریق تعدیل هم ظاهراً با همین طرز تلقی از کاثارسیس منافات ندارد .

  • Zed.em

کسانی که تقلید می‌کنند کارشان توصیف کردارهای اشخاص است و این اشخاص به‌حکم ضرورت یا نیکان‌اند یا بَدان چون اختلاف در سیرت تقریباً همواره به همین دو گونه منتهی می‌شود از آنکه تفاوت مردم همه در نیکوکاری و بدکاری است . اما کسانی را که شاعران وصف می‌کنند یا از حیث سیرت آنها را برتر از آنچه هستند توصیف می‌کنند ، یا فروتر از آنچه هستند و یا آنها را به‌حد میانه وصف می‌کنند و در این باب شاعران نظیر نقاشانند .
[...]
... هومر فی‌المثل اشخاص داستان خویش را برتر از آنچه هستند تصویر می‌نماید و کلیوفیون آنها را چنانکه هستند تصویر می‌نماید . اما هگمون که از اهل ثاسوس بوده است و اولین سازنده‌ی اشعار پارودیا°° است ، و همچنین نیکوخارس°°° سازنده‌ی منظومه‌ی دییلیاد هر دو اشخاص داستان خویش را پست‌تر از آنچه هستند نمایش داده‌اند و این اختلاف در دیتی‌رامب [آوازی که تنها در اعیاد نیایش دیونیزوس خوانده می‌شد بعدها تکامل پیدا کرد و با رقص و نی همراه شد] و نوموس [نوعی ترانه بوده است در ستایش آپولون دارای اوزان خاص که آن‌را همراه با سیتار می‌خواندند] هم هست . چه ، در این دو شیوه هم ممکن است مردم و اشخاص داستان به‌همان شیوه‌ای تصویر گردد که تیموثه و فیلوکس در تصویر سیکلوپ‌ها کرده‌اند ، و همین تفاوت است که تراژدی را هم از کمدی جدا می‌کند ، زیرا این‌یکی مردم را فروتر از آنچه هستند تصویر می‌کند و آن‌دیگر برتر و بالاتر .
[...]
پس چون غریزه‌ی تقلید و محاکات در نهاد ما طبیعی بود ، چنانکه ذوق آهنگ و ایقاع به‌علاوه‌ی ذوق اوزان که نیز جز اجزاء ایقاع‌ها چیزی نیستند ، کسانیکه هم از آغاز امر در اینگونه امور بیشتر استعداد داشتند اندک‌اندک پیشتر رفتند و به بدیهه‌گویی پرداختند و هم از بدیهه‌گویی آنها بود که شعر پدید آمد . آنگاه شعر ، بر وفق طبع و نهاد شاعران گونه‌گون گشت . آنها که طبع بلند داشتند افعال بزرگ و اعمال بزرگان را تصویر کردند و آنها که طبع‌شان پست و فرومایه بود به‌توصیف اعمال دونان و فرومایگان پرداختند . این دسته‌ی اخیر هجویات سرودند و آن دسته‌ی نخست ، به‌نظم سرودهای دینی و ستایش‌ها دست زدند .
ارسطو و فن شعر ( عبدالحسین زرین‌کوب )


°انواع شعر در نزد ارسطو مشتمل است بر حماسه ، تراژدی و کمدی . اینکه از شعر غنایی به‌عنوان نوعی خاص ذکر نمی‌کند ظاهراً از آن‌رو است که آن نوع شعر را به‌سبب ملازمت با موسیقی ، نوعی مستقل از انواع شعر تلقی نمی‌کرده است .
°°پارودیا که فرانسوی‌ها پارودی گویند عبارت بوده است از اینکه اثری جدی را به‌صورتی هزل‌آمیز درآورند . مثل اشعاری که بسحاق اطعمه‌ی خودمان در جواب بعضی غزل‌های حافظ یا سعدی سروده و مثل تقلیدهایی که بعضی فکاهه‌نویسان از گلستان سعدی کرده‌اند . در یونانی نمونه‌هایی از این‌نوع به‌وزن اشعار حماسی قدیم باقی مانده است که برخلاف حماسه‌ی واقعی جنبه‌ی جدی ندارد و هزل‌آمیز است . استاد این فن در قدیم اریستوفان است که در نمایشنامه‌ی غوکان نمونه‌ی خوبی از آن به‌دست می‌دهد . افلاطون هم درطی محاورات سقراطی نمونه‌هایی به‌طور پراکنده از این‌نوع آثار دارد . در قرن پنجم قبل از میلاد پارودیا هم مانند تراژدی در مسابقه‌های عمومی خوانده می‌شد . هگمون که ارسطو ابداع پارودیا را به او نسبت می‌دهد در همین قرن پنجم قبل از میلاد می‌زیسته است و یک اثر او به‌نام پیکار غوکان و موشان معروف است .
°°°نیکوخارس معلوم نیست کیست . منظومه‌ی دییلیاد Déiliade ظاهراً یک تقلید هزل‌آمیز یعنی پارودیایی بوده است از منظومه‌ی ایلیاد Iliad هومر . معنی این عنوان هم حماسه‌ی بددلان است چون کلمه‌ی یونانی Deiloi به‌معنی ترسو و بددل است . ظاهراً نیکوخارس با انشاء این منظومه نظرش این بوده است که هومر را دست بیاندازد و کتابش را مسخره کند .

  • Zed.em

باری فن‌شعر ارسطو به‌رغم افتادگی‌هایی که در آن هست ، و با وجود نقص‌هایی که صاحب‌نظران از کاستل‌وترو تا گوته و شیلر احیاناً در آن نشان داده‌اند ، تأثیر فوق‌العاده‌ای در ادبیات و در نظریه‌های مربوط به نقد ادبی باقی گذاشته است که برای فرهنگ و تاریخ انسانی مغتنم است . به‌علاوه درباره‌ی هنر و شعر لااقل دو مشکل بسیار کهن را تا حدی رفع یا حل کرده است : اینکه ارزش اخلاقی را با ارزش زیبایی خلط نکنند ، و اینکه شعر و هنر را تقلید و تصور محض از طبیعت تلقی ننمایند . به‌علاوه هرچند ارسطو در باب هنر و زیبایی نظریه‌ی مضبوط و مستقلی عرضه نکرد ، روح تعلیم او مخصوصاً در رساله‌ی فن‌شعر نشان داد که هنر و زیبایی را می‌بایست امری مستقل تلقی کرد که نه فایده‌ی مادی در آن منظور است نه حتی فایده‌ی اخلاقی . تا وقتی هنر می‌تواند خود را شایسته‌ی چنین استقلالی نشان دهد ، این رساله‌ی ارسطو می‌تواند برای هنرمند یک نقطه‌ی اتکاء باشد و یک منشاء الهام .
ارسطو و فن شعر ( عبدالحسین زرین‌کوب )

  • Zed.em

... وقتی جمهورِ افلاطون هنر را در زنجیر قوانین محدود می‌کند تنها هنر نیست که تبدیل به یک وسیله‌ی بی‌اهمیت می‌شود ، علم و حتی خود اخلاق هم وسیله‌ای می‌شود که فقط می‌بایست به ایجاد و اداره‌ی مدینه‌ی‌فاضله کمک کند و بدینگونه به‌بهانه‌ی مصلحت جامعه همه‌چیز ، حتی مصلحت یک‌یک افراد جامعه فدا می‌شود . این طرز تلقی از شعر و هنر البته‌ی با قریحه‌ی هنریِ حکیم منافات بارز دارد و طرفه آن‌است که خود او ذوق آفرینشگر خویش را چنان به‌زنجیر کشیده است که توانسته است تمام لطف بیان و قدرت ابداع خویش را در طی محاورات معروف خود صرف طرح و تبیین مسائل مربوط به فلسفه سازد . اما آتن که به او این امکان را داد تا طرح چنین مدینه‌ای را بریزد اگر واقعاً با طرح جمهوری افلاطون اداره می‌شد غیرممکن بود فیلسوف بتواند در آن طرح ضیافت یا جمهور را عرضه کند . همین ملاحظه خود نکته‌ای بود که قول افلاطون را در مسائل مربوط به شعر و هنر درخور نقد و رد جلوه داد . معهذا رد و نقد جزئیات آراء او در باب شعر و هنر به‌عهده‌ی ارسطو ماند که فلسفه‌ی او درواقع نقد و اصلاح تعلیم افلاطون بود ، در همه‌ی مسائل .
ارسطو و فن شعر ( عبدالحسین زرین‌کوب )

  • Zed.em

... یک پدیده‌ی ادبی دیگر هم که در آتن به اوج جلوه رسید و نمایش‌های یونانی را از تیرگی‌های غم‌انگیز تراژدی بیرون آورد عبارت بود از کومدی . این‌نوع نمایش شاد و تفریحی که بنای آن بر اجرای صحنه‌های عیاشی و مناظر مضحک بود نیز مثل تراژدی از همان مراسم مربوط به جشن‌های دیونیزوس نشأت می‌گرفت و هرچند جزئیات تحول آن معلوم نیست ظاهراً اولین بار به‌وسیله‌ی طوایف دوریان از شکل آوازهای مضحک ، به‌صورت گفت و شنود و اجرای نمایش درآمد . درحقیقت مثل تراژدی که از آوازهای منسوب به تراگوس° پیدا شد کومدی هم از آوازهای معروف به کوموس (عیاشی) پدید آمد که ظاهراً با نمایش‌های فالیک و ارائه‌ی روابط‌جنسی می‌خواست زمین را بر سر غیرت آورد و به باروری وادارد .
ارسطو و فن شعر ( عبدالحسین زرین‌کوب )

°از سرودهای دیثورمب (سرودهای مربوط به دیتوروس لقب دیونیزوس به معنی کسی که از دو در بیرون آمده باشد) ، که در مراسم رمزی (عرفانی) نیایش دیونیزوس خوانده می‌شد ، پدیده‌ی ادبی تازه‌ای به‌وجود آمد که درعین‌حال ماده‌اش را از شعرهای حماسی و قالبش را از اشعار غنایی گرفته بود چنانکه نام آن تراگودیا (سرود بُز) از نام بُزی مأخوذ بود که در طی این مراسم برای دیونیزوس قربانی می‌شد . این قربانی مخصوصاً از آنجهت انتخاب می‌شد که ساتیرها (موجوداتی افسانه‌ای که خدمتگاران دیونیزوس شمرده می‌شدند) پاهایشان مثل بز بود و دو شاخ هم بر سر داشتند . به‌علاوه دسته‌های پنجاه‌نفری سرایندگان که دیثورمب‌های پرشور را به‌آواز دسته‌جمعی در این مراسم می‌خواندند ، خود را به‌شکل و لباس ساتیرها می‌آراستند . بعدها که از بین این پیشخوانان یک‌تن به‌عنوان سردسته جدا شد که آنها را رهبری می‌کرد ، در اثر تکرار سؤال و جواب‌های بین او و دسته‌ی سرایندگان ، طبعاً تک‌گفتار و گفت و شنود در تراژدی شکل گرفت . در هرحال تراژدی از مراسم رمزی (عرفانی) دیونیزوس به‌وجود آمد ...

  • Zed.em

... در بین اساطیر راجع‌به زئوس جنگی که او با غولانِ خدانژاد تیتان کرد ظاهراً کنایه‌ای باشد از جدال بین تمدن و توحش که منتهی به پیروزی تمدن شد . این تیتان‌ها که از بطن گایا خدای زمین و از پشت اورانوس خدای آسمان پدید آمدند ، چنانکه درخور شأن فرزندان زمین بود درصدد برآمدند بر آسمان دست یابند . از این‌رو کوه‌ها را زیر پا نهادند ، و از آنها بالا رفتند تا به قلمرو خدایان پای نهند اما زئوس درصدد دفع آنها برآمد و آنها را به‌وسیله‌ی صاعقه از میان برد . خود زئوس هم بر پدرش کرونوس شوریده بود و با غلبه بر او به قلمرو آسمان‌ها دست یافته بود . چراکه کرونوس خدای زمان فرزندان خود را می‌خورد و زئوس که به خدعه‌ی مادر خویش از این سرنوشت ناهنجار رست ، توانست پدر را خلع کند و خود به‌عنوان خدای خدایان بر عرش وی تکیه زند . نسب‌نامه‌ی تمام این خدایان در طی اسطوره‌هاشان انعکاس داشت ، این اسطوره‌ها هم پیدایش آنها را بیان می‌کرد و هم آداب و مراسم مربوط به نیایش هریک را بازمی‌نمود و درعین‌حال به شعر و موسیقی و نقاشی و مجسمه‌سازی یونانی هم مایه‌ی الهام می‌داد . اینکه از تعداد بسیاری خدایان مورد پرستش عامه فقط نام معدودی در اشعار هومر ذکر شده است باید از آن‌رو باشد که خدایان هومر به‌طبقات برگزیده‌ی اقوام آخایی مربوط بودند و البته نیایش آنها مجالی برای توجه به خدایان کثیر مورد پرستش عامه باقی نمی‌گذاشت . اینکه زمین مخلوق خدایان نیست و خودش خدایی مستقل است ، و اینکه انسان‌هایی از آمیزش خدایان به‌وجود آمده‌اند نشان می‌دهد که چرا باید خدایان یونانی ، حتی در نزد فلاسفه عنوان خالق نداشته باشند . چنانکه حتی تعلیم فلسفی ارسطو هم ماده را قدیم می‌شناسد نه حادث و مخلوق . در هرحال رابطه‌ی انسان‌ها با خدایان نشان می‌دهد که آیین عامه‌ی یونانیان می‌بایست از بقایای توتم‌پرستی باشد و اینکه غالب آنها در زیر زمین ، روی زمین و به‌هرصورت در مجاورت انسان‌ها و با احوال و اطواری مشابه آنها زندگی می‌کردند ، الزام می‌کرد که انسانها برای دفع شر یا جلب خیر آنها دائم به اعمال سحر و جادو و مراسم تطهیر و قربانی متوسل شوند .
ارسطو و فن شعر ( عبدالحسین زرین‌کوب )

  • Zed.em

با توجه به‌علاقه‌ای که ارسطو در رساله‌ی فن شعر به منظومه‌ی ایلیاد نشان می‌دهد و با درنظر گرفتن تأثیری که حوادث و قهرمانان این حماسه در خاطر اسکندر داشته است ، پیداست که ارسطو توانسته بود شاهزاده‌ی مقدونی را با سرچشمه‌های عمده‌ی فرهنگ یونانی آشنا نماید . اما اینکه ارسطو در تکوین عقاید و آراء سیاسی اسکندر هم تأثیری کرده باشد بعید به‌نظر می‌آید ، خاصه که نظر ارسطو در سیاست محدود به احوال شهرهای یونانی بود و حتی بعدها تصوری از یک دولت بزرگ جهانی که اسکندر در امپراطوری هخامنشی کشف کرده بود نداشت . تنها تعلیم موثقی که در زمینه‌ی سیاست عملی به اسکندر داد ظاهراً آن بود که به وی توصیه کرد خویشتن را رهبر یونانی‌ها و خداوندگار اقوام بربر بشمارد با آنها همچون دوستان و با اینان همچون بردگان رفتار کند و این قول او که شاید تا حدی از نفرت و کینه‌ی باطنی نسبت به ایرانیان ناشی باشد درعین‌حال نشان می‌دهد که ارسطو نه با تعلیم سوفسطائیان عصر که از برابری بین افراد سخن می‌گفتند توافق نظر داسته است و نه مفهوم وحدت اقوام را که اسکندر ظاهراً از تجربه‌ی سازمان دولت هخامنشی الهام یافت در خاطر گذرانیده بوده است .
ارسطو و فن شعر ( عبدالحسین زرین‌کوب )

  • Zed.em