دستها نه تنها گیرنده ، بلکه فرستنده هم هستند . وقتی کسی دست دیگری را می فشارد ، می تواند پیامی بفرستد ، و اغلب هم بطور ناخودآگاه از طریق شدت فشار ، مدت آن و حرارت پوست این کار را می کند . اشخاصی که آگاهانه یا ناآگاهانه به بدجنسی متمایل اند ، لمس دستشان این احساس را ایجاد می کند که گویی دارند روح و بدن روانی فرد دیگر را سوراخ سوراخ می کنند . در قطب دیگر ، دستی که بر بدن دیگر نهاده شده می تواند آرام کند ، تسلی ببخشد ، درد را از بین ببرد و التیام بدهد . این دانش زنان در طی اعصار است که طی قرنهای متوالی از مادر به دختر منتقل شده است .
غارتگر روان همه چیز را درباره ی قدرت دستها می داند . در بخش های گوناگون جهان ، یکی از غیرانسانی ترین کارها ربودن موجودی معصوم و بریدن دستان اوست ، یعنی قطع قوه ی حس کردن ، دیدن و شفا بخشیدن انسان . قاتل احساس ندارد ، و در نتیجه دلش می خواهد قربانی اش هم احساس نداشته باشد . این دقیقا نیت شیطان است ، چراکه وجه نابخشوده ی روان نیز احساس ندارد ، و در اثر حسادت شدید به کسانی که احساس دارند ، بسوی چنان نفرتی کشیده می شود که به مثله کردن مبادرت می ورزد . کشتن زن از طریق قطع عضو ، موضوع بسیاری از قصه هاست . اما این شیطان چیزی بیش از یک قاتل است . او مثله گر است . او به مثله کردن نیاز دارد ، نه به قربانی کردن نمایشی یا ساده ی خودآگاهی . او به آن نوع مثله کردنی نیاز دارد که هدفش ناقص کردن ابدی زنان است .
وقتی می گوییم دستهای زنی قطع شده است ، منظورمان این است که او از امکان تسکین دادن خود ، از امکان شفا دادن خود محروم شده است ، و از اینرو چنان ناتوان و درمانده است که جز پیروی از آن مسیر دیرینه کاری نمی تواند بکند . پس درست است که ما در این دوره به گریستن ادامه بدهیم . این عمل حمایتگرانه ی ساده و قدرتمند ما در برابر چنان دیو شریری است که هیچکدام از ما نمی تواند انگیزه یا علت وجودی اش را بطور کامل درک کند .
زنانی که با گرگها می دوند ( کلاریسا پینکولا استس )
غارتگر روان همه چیز را درباره ی قدرت دستها می داند . در بخش های گوناگون جهان ، یکی از غیرانسانی ترین کارها ربودن موجودی معصوم و بریدن دستان اوست ، یعنی قطع قوه ی حس کردن ، دیدن و شفا بخشیدن انسان . قاتل احساس ندارد ، و در نتیجه دلش می خواهد قربانی اش هم احساس نداشته باشد . این دقیقا نیت شیطان است ، چراکه وجه نابخشوده ی روان نیز احساس ندارد ، و در اثر حسادت شدید به کسانی که احساس دارند ، بسوی چنان نفرتی کشیده می شود که به مثله کردن مبادرت می ورزد . کشتن زن از طریق قطع عضو ، موضوع بسیاری از قصه هاست . اما این شیطان چیزی بیش از یک قاتل است . او مثله گر است . او به مثله کردن نیاز دارد ، نه به قربانی کردن نمایشی یا ساده ی خودآگاهی . او به آن نوع مثله کردنی نیاز دارد که هدفش ناقص کردن ابدی زنان است .
وقتی می گوییم دستهای زنی قطع شده است ، منظورمان این است که او از امکان تسکین دادن خود ، از امکان شفا دادن خود محروم شده است ، و از اینرو چنان ناتوان و درمانده است که جز پیروی از آن مسیر دیرینه کاری نمی تواند بکند . پس درست است که ما در این دوره به گریستن ادامه بدهیم . این عمل حمایتگرانه ی ساده و قدرتمند ما در برابر چنان دیو شریری است که هیچکدام از ما نمی تواند انگیزه یا علت وجودی اش را بطور کامل درک کند .
زنانی که با گرگها می دوند ( کلاریسا پینکولا استس )
- ۰ نظر
- ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۵۷