گلمحمد گفت :
- به هرجا که خیال میبرم میبینم تا امروز ما برای بابقلی بندار بد نبودهایم . ها ؟
خانعمو گفت :
- نه که ؛ ما برای او بد نبودهایم . اما پابندِ ذات مرد دغل نمیتوان شد . عقرب به عادت نیش میزند . از این گذشته ، یکوقت میبینی درِ باغ سبز نشانش داده باشند . همهاش که نباید به کسی بدی کرده باشی تا گمان تلافی داشته باشی ! معامله ! آنها که سرِ دوستمحمدخانِ سردار را گرد تا گرد بریدند ، چه بدی از آن مرد دیده بودند ؟ دوستمحمد چه بدی در حق آنها کرده بود ؟ معامله ، طمع آدمی ؛ گلمحمد ، بندار آدم خامطمع و معاملهگری است . یکوقت میبینی روی سر ما معامله کرده باشد !
گلمحمد بی لحظهای تأمل گفت :
- جرأت نمیکند ؛ جرأت نمیکند ! تو میگویی جرأت میکند ؟
خانعمو گفت :
- مگر همین . مگر همین که جرأت نکند . وگرنه اطمینانی به او نیست !
کلیدر ( محمود دولتآبادی )
- به هرجا که خیال میبرم میبینم تا امروز ما برای بابقلی بندار بد نبودهایم . ها ؟
خانعمو گفت :
- نه که ؛ ما برای او بد نبودهایم . اما پابندِ ذات مرد دغل نمیتوان شد . عقرب به عادت نیش میزند . از این گذشته ، یکوقت میبینی درِ باغ سبز نشانش داده باشند . همهاش که نباید به کسی بدی کرده باشی تا گمان تلافی داشته باشی ! معامله ! آنها که سرِ دوستمحمدخانِ سردار را گرد تا گرد بریدند ، چه بدی از آن مرد دیده بودند ؟ دوستمحمد چه بدی در حق آنها کرده بود ؟ معامله ، طمع آدمی ؛ گلمحمد ، بندار آدم خامطمع و معاملهگری است . یکوقت میبینی روی سر ما معامله کرده باشد !
گلمحمد بی لحظهای تأمل گفت :
- جرأت نمیکند ؛ جرأت نمیکند ! تو میگویی جرأت میکند ؟
خانعمو گفت :
- مگر همین . مگر همین که جرأت نکند . وگرنه اطمینانی به او نیست !
کلیدر ( محمود دولتآبادی )
- ۰ نظر
- ۲۳ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۵۵