تنها نخبگان و اوباش هستند که باید با قوهی محرکِ خودِ توتالیتاریسم جذبشان کرد ، درحالیکه تودهها را باید با تبلیغات به سمت جنبش جلب نمود . جنبشهای توتالیتر در زمانِ تلاش برای کسب قدرت و تحت شرایط حکومت قانونی و آزادی عقیده ، تنها میتوانند تا اندازهی محدودی از ارعاب سود جویند . در این زمان که هنوز ارتباط عامهی مردم با منابع اطلاعاتی دیگر کاملاً قطع نشده است ، این جنبشها نیز مانند احزاب دیگر باید به ضرورت جلب هواداران و موجه جلوه دادن خودشان در انظار عامه توجه داشته باشند .
دیریست که این واقعیت شناخته و غالباً نیز اظهار شده است که در کشورهای توتالیتر ، تبلیغات و ارعاب دو روی یک سکه را باز مینمایند . بههرروی تنها بخشی از این نظر درست است . هرجا که توتالیتاریسم سلطهی مطلق پیدا کند ، تلقین را جایگزین تبلیغات میکند و خشونت را کمتر برای وحشتزده ساختن مردم (این شیوه تنها در مراحل اولیه که هنوز مخالفت سیاسی وجود دارد بکار بسته میشود) و بیشتر برای تحقیق آئینهای ایدوئولوژیک و دروغهای عملی جنبش بکار میبندد .
توتالیتاریسم به اظهار این نظر بسنده نمیکند که با وجود واقعیتهای عملی مغایر بگوید که بیکاری وجود ندارد ؛ بلکه بعنوان بخشی از تبلیغاتش ، حقوق بیکاری را لغو میکند . این واقعیت نیز جالب است که اینگونه انکار بیکاری ، آئین ایدوئولوژیک سوسیالیستی قدیمی را ، البته بشیوهای غیرمترقبه ، محقق میسازد : کسی که کار نمیکند ، غذا هم نمیخورد . بعنوان نمونهای دیگر ، استالین زمانی که تصمیم گرفت تاریخ انقلاب روسیه بازنویسی شود ، نسخهی تبلیغاتی تازهاش نه تنها انهدام کتابها و اسناد قدیمیتر را شامل شده بود ، بلکه نابودی نویسندگان و خوانندگان این کتابها و اسناد را نیز در بر گرفته بود : انتشار تاریخ رسمی نوین حزب کمونیست روسیه ، نشانهی پایان گرفتن تصفیهی بزرگی بود که به بهای نابودی یکدهم نسل کاملی از روشنفکران شوروی تمام شده بود . بههمینسان ، نازیها در مناطق مفتوحهی اروپای شرقی ، برای سلطهی بیشتر بر مردم این مناطق ، از تبلیغات ضد یهودی استفاده کردند . آنها برای تحکیم تبلیغاتشان نه از ارعاب سود جسته بودند و نه نیازی بدان داشتند . زمانیکه نازیها بخش بیشتر روشنفکران لهستانی را از بین بردند ، آنها را نه بخاطر مخالفتشان ، بلکه برای آن نابود کرده بودند که بنابر آئینهای عقیدتی نازیسم ، لهستانیها فاقد عقل بودند ؛ و زمانیکه نقشهی ربودن کودکان چشمآبی و موطلایی لهستانیهای آلمانیتبار را کشیدند° ، اینکار را نه برای هراساندن مردم بلکه برای نجات 'خونِ آلمانی' انجام داده بودند .
توتالیتاریسم ؛ حکومت ارعاب ، کشتار ، خفقان ( هانا آرنت )
°عملیات موسوم به Operation Hay که به فرمان هیملر در شانزدهم فوریهی ۱۹۴۲ در مورد 'افراد آلمانیتبار لهستان' آغاز شده بود قید کرده بود که فرزندان افراد آلمانیتبار باید به خانوادههایی واگذار شوند که "بدون خودداری و از روی عشق به خون پاکی که در رگهای این کودکان جریان دارد ، با اشتیاق آمادهی پذیرش آنها باشند ."
به نظر میرسد که در [تا] ژوئن ۱۹۴۹ ارتش نهم آلمان ۴۰۰۰۰ تا ۵۰۰۰۰ کودک را عملاً ربوده و آنها را به آلمان انتقال داده باشد . یک گزارش دراینباره به ستاد کل ارتش آلمان از سوی مردی به نام براندنبورگ ، از طرحهای مشابهی در اوکراین یاد میکند .
خود هیملر بارها به این طرح اشاره کرده بود . نگاه کنید به Bad Schachen که خلاصهای از سخنرانی هیملر را در کراکو ، مارس ۱۹۴۲ ، در بر دارد .
... چگونگی گزینش این کودکان را میتوان از طریق آزمونهای پزشکی آنها در بخش پزشکی ۲ مینسک در دهم اوت ۱۹۴۲ به دست آورد . برای مثال ، آزمون نژادی ناتالی هارپ متولد اوت ۱۹۲۲ ، نشان میداد که او یک دختر خوب ، پرورش یافته از نسل بالتیک شرقی با مشخصات نژادی اروپای شمالی است .
دیریست که این واقعیت شناخته و غالباً نیز اظهار شده است که در کشورهای توتالیتر ، تبلیغات و ارعاب دو روی یک سکه را باز مینمایند . بههرروی تنها بخشی از این نظر درست است . هرجا که توتالیتاریسم سلطهی مطلق پیدا کند ، تلقین را جایگزین تبلیغات میکند و خشونت را کمتر برای وحشتزده ساختن مردم (این شیوه تنها در مراحل اولیه که هنوز مخالفت سیاسی وجود دارد بکار بسته میشود) و بیشتر برای تحقیق آئینهای ایدوئولوژیک و دروغهای عملی جنبش بکار میبندد .
توتالیتاریسم به اظهار این نظر بسنده نمیکند که با وجود واقعیتهای عملی مغایر بگوید که بیکاری وجود ندارد ؛ بلکه بعنوان بخشی از تبلیغاتش ، حقوق بیکاری را لغو میکند . این واقعیت نیز جالب است که اینگونه انکار بیکاری ، آئین ایدوئولوژیک سوسیالیستی قدیمی را ، البته بشیوهای غیرمترقبه ، محقق میسازد : کسی که کار نمیکند ، غذا هم نمیخورد . بعنوان نمونهای دیگر ، استالین زمانی که تصمیم گرفت تاریخ انقلاب روسیه بازنویسی شود ، نسخهی تبلیغاتی تازهاش نه تنها انهدام کتابها و اسناد قدیمیتر را شامل شده بود ، بلکه نابودی نویسندگان و خوانندگان این کتابها و اسناد را نیز در بر گرفته بود : انتشار تاریخ رسمی نوین حزب کمونیست روسیه ، نشانهی پایان گرفتن تصفیهی بزرگی بود که به بهای نابودی یکدهم نسل کاملی از روشنفکران شوروی تمام شده بود . بههمینسان ، نازیها در مناطق مفتوحهی اروپای شرقی ، برای سلطهی بیشتر بر مردم این مناطق ، از تبلیغات ضد یهودی استفاده کردند . آنها برای تحکیم تبلیغاتشان نه از ارعاب سود جسته بودند و نه نیازی بدان داشتند . زمانیکه نازیها بخش بیشتر روشنفکران لهستانی را از بین بردند ، آنها را نه بخاطر مخالفتشان ، بلکه برای آن نابود کرده بودند که بنابر آئینهای عقیدتی نازیسم ، لهستانیها فاقد عقل بودند ؛ و زمانیکه نقشهی ربودن کودکان چشمآبی و موطلایی لهستانیهای آلمانیتبار را کشیدند° ، اینکار را نه برای هراساندن مردم بلکه برای نجات 'خونِ آلمانی' انجام داده بودند .
توتالیتاریسم ؛ حکومت ارعاب ، کشتار ، خفقان ( هانا آرنت )
°عملیات موسوم به Operation Hay که به فرمان هیملر در شانزدهم فوریهی ۱۹۴۲ در مورد 'افراد آلمانیتبار لهستان' آغاز شده بود قید کرده بود که فرزندان افراد آلمانیتبار باید به خانوادههایی واگذار شوند که "بدون خودداری و از روی عشق به خون پاکی که در رگهای این کودکان جریان دارد ، با اشتیاق آمادهی پذیرش آنها باشند ."
به نظر میرسد که در [تا] ژوئن ۱۹۴۹ ارتش نهم آلمان ۴۰۰۰۰ تا ۵۰۰۰۰ کودک را عملاً ربوده و آنها را به آلمان انتقال داده باشد . یک گزارش دراینباره به ستاد کل ارتش آلمان از سوی مردی به نام براندنبورگ ، از طرحهای مشابهی در اوکراین یاد میکند .
خود هیملر بارها به این طرح اشاره کرده بود . نگاه کنید به Bad Schachen که خلاصهای از سخنرانی هیملر را در کراکو ، مارس ۱۹۴۲ ، در بر دارد .
... چگونگی گزینش این کودکان را میتوان از طریق آزمونهای پزشکی آنها در بخش پزشکی ۲ مینسک در دهم اوت ۱۹۴۲ به دست آورد . برای مثال ، آزمون نژادی ناتالی هارپ متولد اوت ۱۹۲۲ ، نشان میداد که او یک دختر خوب ، پرورش یافته از نسل بالتیک شرقی با مشخصات نژادی اروپای شمالی است .
- ۰ نظر
- ۱۷ تیر ۹۸ ، ۱۰:۲۰