aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه
بنای نگارنده بر این بود که در این کتابچه مطلبی از دیگران نقل ننمایم ولی در کتابِ واقعاً ممتاز شادروان دکتر قاسم غنی یعنی 'بحث در آثار و افکار و احوال حافظ' شرحی دیده شده با نهایت دقت و اختصار حقیقت بزرگی را بیان می‌کند و دریغم آمد عین آن را اینجا نقل ننمایم . می‌نویسد :
"خواجه حافظ عمری شاهد و ناظر تبدلات و تحولات سیاسی و اجتماعی گوناگون بوده و ملاحظه کرده که هر روز یک‌دسته مردم ستمگر و بی‌قابلیت جانشین یک‌دسته مردم دیگر شبیه به خود می‌شوند و یک بدبختی تازه پیش آورده همشهریان او را دچار فقر و بینوایی و بدبختی ساخته‌اند . وی در این سال‌ها که به مرحله‌ی پیری و فرسودگی رسیده بود دیگر از اوضاع و احوال ناگوار به ستوه آمده و از تحمل آنهمه مصائب و مناظر دلخراش بی‌طاقت شده تمنای حکومت قادر و قاهری می‌کرده است . پس با این مقدمه می‌توان حدس زد که غزلی که در فاصله‌ی مرگ شاه شجاع (تنها مرد قوی و کاردانِ خاندان آلِ‌مظفر) در سنه‌ی ۷۸۶ و آمدن امیرتیمور به آذربایجان یعنی سال ۷۸۸ (یازده سال قبل از وفات خواجه حافظ در سنه ۷۹۲ هجری قمری) سروده است و با این بیت آغاز می‌گردد :
سینه مالامالِ درد است ای دریغا مرهمی // جان زِ تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
و سپس به این دو بیت می‌رسد :
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل // شاه تُرکان فارغ است از حال ما کو رُستمی
خیز تا خاطر بدان تُرک سمرقندی دهیم // کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
ملهم از چه مصائبی بوده است ."
آشنایی با حافظ ( محمدعلی جمالزاده )
  • Zed.em

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی