تأثیر طبیعت بر احوال بشر
دوشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۳۳ ق.ظ
داستان مربوط به زمانی می شود که من اندکی بیش از شش سال داشتم . پائیز بود .
آن فصل در همه چیز نمودار شده بود . خیابانها ، خانه ها ، درختان ، همه داشتند رنگ عوض می کردند . پدرم کم حرف شده بود ، و مادرم لباسهای تیره رنگی به تن می کرد . خود من هم تحت تأثیر تغییر فصل قرار گرفته بودم . دیگر دوست نداشتم بازی کنم . مدت ها در اتاقم در تاریکی برجای می ماندم و پرواز پرستوها را تماشا می کردم که از جلوی پنجره رد می شدند و جیغ می کشیدند . داشتم لاغر می شدم ، رنگ و رویم پریده بود ، بزرگترها با دیدن تغیر حالم می گفتند : " به خاطر هواست !" و یا اینکه گونه ام را نیشگون گرفته و می گفتند : " به خاطر پائیز است !" در نتیجه من با فرا رسیدن فصل پائیز ، تصور می کردم که شخصیتی ظالم و اسرارآمیز از راه رسیده است . علاوه برآن ، داشتم درک می کردم که روحیه ی بشر به عناصر طبیعی بستگی دارد ، به آسمان ، به باد ، به هوا . در نتیجه سعی می کردم به طبیعت احترام بیشتری بگذارم .
آشنایی با شعر ( آلبا د سس پدس )
آن فصل در همه چیز نمودار شده بود . خیابانها ، خانه ها ، درختان ، همه داشتند رنگ عوض می کردند . پدرم کم حرف شده بود ، و مادرم لباسهای تیره رنگی به تن می کرد . خود من هم تحت تأثیر تغییر فصل قرار گرفته بودم . دیگر دوست نداشتم بازی کنم . مدت ها در اتاقم در تاریکی برجای می ماندم و پرواز پرستوها را تماشا می کردم که از جلوی پنجره رد می شدند و جیغ می کشیدند . داشتم لاغر می شدم ، رنگ و رویم پریده بود ، بزرگترها با دیدن تغیر حالم می گفتند : " به خاطر هواست !" و یا اینکه گونه ام را نیشگون گرفته و می گفتند : " به خاطر پائیز است !" در نتیجه من با فرا رسیدن فصل پائیز ، تصور می کردم که شخصیتی ظالم و اسرارآمیز از راه رسیده است . علاوه برآن ، داشتم درک می کردم که روحیه ی بشر به عناصر طبیعی بستگی دارد ، به آسمان ، به باد ، به هوا . در نتیجه سعی می کردم به طبیعت احترام بیشتری بگذارم .
آشنایی با شعر ( آلبا د سس پدس )
- ۹۵/۰۵/۰۴