aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

احساساتش را زندگی می کرد !

سه شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۴، ۰۲:۵۶ ب.ظ

[ لیزا متحیر از حالت ژیل ، نزدیک او می رود ]

لیزا : داروهات رو خوردی ؟

ژیل [ عصبانی ] : درد من دوا بردار نیست ! این دیگه چه مرضیه که هربار که یه حسی سراغم میاد ، می خواین دوا به خوردم بدین ؟!

لیزا [ می زند زیر خنده ] : ژیل !

ژیل : تازه مسخره م هم می کنی ؟!

لیزا [ دارد کیف می کند ] : ژیل ، محشره ! حالت بهتر شده ، داری خودت میشی ! این تکه کلام توست " این دیگه چه مرضیه که هربار یه حسی سراغم میاد می‌خواین دوا به خوردم بدین !" ؛ این خود خودته ! همیشه از آدمهایی که از خشم ، غصه ، دلهره یا عصبانیت‌شون فرار می‌کردن و قرص‌های آرام بخش می‌خوردن بدت می اومد ! فرضیه‌ات هم این بود که " این دوره زمونه مردم رو اینقدر ناز نازی کرده که حتی می خواد وجدان آدمهارو هم به دوا ببنده ، ولى موفق نمیشه که انسان بودنمون رو معالجه کنه !"

ژیل [ متعجب و خوشحال ] : راستی؟!

لیزا : همیشه می گفتی که " عقل در این نیست که جلوی احساسات‌رو بگیری ، بلکه در اینه که همه چیز رو احساس کنی ، هر طور که باشه !" 

خرده جنایت های زن و شوهری ( اریک امانوئل اشمیت )

  • Zed.em

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی