aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

۶۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هاشم رضی» ثبت شده است

سال ۴۸۵ ، تاریخی است که نشان می‌دهد مغان دین زرتشتی را کاملاً قبضه کرده‌اند و سند گویای آن سالنامه‌ی یاد شده [تقویمی که در زمان خشایارشا تنظیم شد] می‌باشد .° اشارات به دیوان و برخورد با معابد و پیروان آنان در کتیبه‌ی خشایارشا ، نشانگر صورت نهایی جا افتادن مغان در مسند قدرت است . به‌گونه‌ای که به‌نقل از تئوپومپ خواهد آمد ، و توجه به کیفیت سالنامه ، و مطالعاتی که تاکنون شده ، خطوط دین مغان روشن می‌شود .
در اینجا بحث درباره‌ی تنوع این سالنامه ، که مغان با حساب درست و دقت کافی برای سرزمین‌های گوناگونِ زیر حکومت ایران ترتیب داده بودند به‌جا نیست و نگارنده برای هرگونه مطالعه در این‌زمینه ، خواستاران را به اثر دیگر خود زیرعنوان 'گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان' راهنمایی می‌کند . بنا بر این سالنامه ، سال به دوازده ماه ، هر ماه سی روز ، که هر روز نامی از ایزدان و خداوند دارد و پنج روز ثابت برای کبیسه تقسیم شده است . در این سالنامه ، آغاز سال به اعتدال ربیعی و یکسانی روز و شب ، یعنی آغاز بهار تغییر داده شده است ؛ اما پیش از آن تحویل سال را آغاز زمستان ، در بلندترین شب سال و کوتاه‌ترین روز سال می‌گرفتند . [...] پیش از هر اشاره‌ای نام‌های سی‌گانه‌ی روز در یک جدول چهارگروهی درج می‌شود ، بنابر اشاره‌ای که 'نیبرگ' در 'دین‌های ایران ۳۷۹' کرده است ، این نام‌ها در صورت اوستایی که شناخته‌تر است فهرست می‌شود :

۱. اَهورَمَزدا
۲. وُهومَنَه : بهمن
۳. اَشَه‌وَهیشتَه : ادریبهشت
۴. خشَثرَه‌وَئیریَه : شهریور
۵. سپِنتاآرمَئی‌تی : سپندارمذ
۶. هَئوروَتات : خرداد
۷. اَمِرِتات : اَمُرداد
۸. دَثوشُو : آفریدگار
□□
۹. آتَر : آتش
۱۰. آپو : آب
۱۱. هوَرِخشَئِتَه : خورشید
۱۲. ماه
۱۳. تیشتَریَه : تیر
۱۴. گِئوش : گوش ، جهان هستی
۱۵. آفریدگار
□□□
۱۶. میثرَ : مهر
۱۷. سرَاُشَه : سروش
۱۸. رَشنو : رَشن
۱۹. فرَوَشی : فروردین
۲۰. وِرِثرَغنَه : بهرام
۲۱. رامَن : رام
۲۲. واتَه : باد
۲۳. آفریدگار
□□□□
۲۴. دَئِنا : دین
۲۵. اَشی : اَرت ، اَرد
۲۶. اَرشتات : اَشتاد
۲۷. اَسمَن : آسمان
۲۸. زَم : زمین ، زامیاد
۲۹. مَنترَسپِنتَه : مهراسپند
۳۰. اَنَغرَرَاُچَه : اَنیران


در گروه اول که با نام اهورامزدا شروع شده ، نام‌های شش امشاسپندان و در پایان نام آفریدگار است . با نام آفریدگار تحت نام خاص اهورامزدا شروع و به‌عنوان عام به‌صورت صفت : آفریدگار و خالق ، در پهلوی دَذو Daôv و در اوستایی دَثوشو Daøušo پایان می‌یابد . نام‌های گاثایی ، اما در یک جمع و هیأت از شکل تازه‌ی زرتشتی ، نه قدیم و کهن . گروه دوم ، مجموعه‌ی عنصرهای ایرانیِ بسیار کهن را در بر دارد ، که بنابه گفته‌ی هرودوت  موضوع دیانت ، نام‌های خدایان و باورهای مردم پارس است . گروهِ اول در هیأتِ تشخص یافته‌ی امشاسپندان ، از پرداخته‌ها و دستبرد مغان است در مفاهیم مجرد گاثایی ؛ گروهِ دوم ایزدان آریایی است که به‌موجبِ یَشت‌ها ، در همان شرق ایران در دوران پس از زرتشت ، به‌عنوانِ ایزدانِ زیردست اهورامزدا مورد قبول واقع شدند ، اما ایزدانِ مورد ستایش پارس‌ها نیز بودند ، و این‌گروه نیز در پایان با نام آفریدگار مشخص هستند . گروه سوم مجموعه‌ی خدایانِ انجمن میثرَ یا ایزدکده‌ی میترایی می‌باشند . این‌گروه نیز از سوی زرتشتیان در شرق ، پس از زرتشت مورد پذیرش قرار گرفته و با تصرفاتی در یشت‌ها ، آنان را نیز مانند گروه دوم از ایزدان زیردست و یا آفریده‌ی اهورامزدا و یا هم‌مقام با خداوند قرار دادند ؛ این گروه نیز با نام آفریدگار پایان می‌یابد . گروه چهارم ، هفت‌نام است که شکلِ ترکیبی دارد . دئنا و اَشی ، ویژه‌ی انجمن نخستین دین زرتشت است . اَرشتات باز به آئین مهر رهنمون است . آن‌گاه آسمان ، زمین ، سخن یا کلام‌ایزدی و روشنیِ‌بی‌پایان (اَنَغرَرَاُچَه Anayra.Raočangh) که اشاراتِ کنایت‌آمیزی از زروان را ارائه می‌دهد . هرگروه از این چهار با نامِ آفریدگار پایان یافته جُز گروهِ چهارم . اما این گروه نیز با یک اصطلاح عام "روشنی بی‌پایان" که استعاره‌ای از نام آفریدگار است پایان می‌یابد ، درحالیکه بنابر نظر موشکاف و دقیق 'نیبرگ' در پشت خود یک معنای گسترده‌ی دیگری دارد .
محقق نامبرده معتقد است که مغان ، یا مبشران آیین زروانی بوده‌اند یا آنکه به این جریان فکری وابستگی فراوان داشتند . به‌همین‌جهت می‌گوید در پشت ردیفِ خدایانِ روزهای ماه ، یک خدای بالاتر هست به نامِ اهورامزدا . اما چهار ردیف نام بر روی هم ، نماینده‌ی چهار پیکرِ 'خدای زمان' است . این خدا رشته‌ای است که همه‌ی نیروهای سازنده را با هم نگاه می‌دارد . نام او در چندجای اوستا یاد می‌شود زَروَن Zrvan - زرووَن Zruvan است در زبان‌های ایرانی میانه زوروان Zurvân یا زِروان Zervan است . معنی اصلی این واژه 'زمان' است . این خدا مشخصه‌ای دارد . در دین‌های ابتدایی خدای زمان میان جمع خدایان جای و مقام ویژه‌ای ندارد . اما خدای زمان که در اینجا مورد توجه و نقل است ، بزرگ‌ترین و بالاترین خدا است .
جریان آیین زروانی یکی از کهن‌ترین شیوه‌های فکری-دینی در ایران است . اما در زمان ساسانیان توسط مغان انتشار فراوان پیدا کرده و موجب پیدایش یک‌رشته افسانه‌های دینی شد . این افسانه‌ها یا صُوری کهن دارند یا تازه‌تر . در زمان ساسانیان چنین افسانه‌ها یا اسطوره‌هایی موردِ ایرادِ آبای کلیسا قرار می‌گرفت و در بحث با مغان ، از این افسانه‌ها و اسطوره‌ها به‌عنوان کفر و بی‌دینی و نقطه‌ضعف دین زرتشتی (مغانه-زروانی) یاد می‌کردند . از سویی دیگر شباهت میان عقاید و خطوط اعتقاد مغان و زروانی‌ها بسیار است ، به‌صورتی که : "آیین زروانی صورت ویژه‌ای است از دین مادی مغان پیش از فرا رسیدن دین زرتشتی ."
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )


°پیش از سال ۴۸۵ ق.م که به‌طور رسمی سالنامه‌ی دینی ، مقارن با شهریاری خشایارشا اعلام شد ، مغان هنوز دین ترکیبی خود را اعلام نکرده بودند . این دینِ ترکیبی چهار گوشه‌ی اصلی داشت : زرتشتی ، آریایی باستان ، "زروانی-مغی" ؛ مجموعه‌ی نام خدایان و ایزدان در این سالنامه خود روشن و گویا است ، درحالیکه مغانِ پدیدآورنده ، در بنیاد به اندیشه‌ و باورهای زروانی-میترایی اهمیتِ بیشتری می‌دادند .
پارس‌های دوران هخامنشیان ، چون مادها در زندگی مذهبی و نیز در مناسبات اجتماعی و سیاسیِ خود تحت‌تأثیر و نفوذ فراوان مغان مادی قرار داشتند .

  • Zed.em

... در زمان خشایارشا می‌باشد که شکل مغانه‌ی دین زرتشتی رسمیت پیدا می‌کند . این شاهِ هخامنشی ، سیاست دینی کوروش و داریوش را نداشت . هرگاه آنان به دین ، خدایان ، مقدسات و معتقدات ملت‌های دیگر احترام می‌نهادند ، وی یا بر اثر فکر دینی و تعصبی که داشت ، یا به‌مقتضای سیاست ، در این امر سخت‌گیری می‌کرد .  در یکی از سنگ‌نبشته‌های خشایارشا ، پس از مقدمه‌ی تکراری که درباره‌ی اهورامزدا و ستایش وی و اینکه نیروی شاهی منبعث از او است ، می‌گوید :
" ... چنین گوید پادشاه خشایارشا : چون من شاه شدم ، در این سرزمین که در بالا از آن یاد شد ، ناآرامی‌هایی بود . از آن‌پس اهورامزدا مرا یاری کرد ، به‌خواست او این سرزمین‌ها را زدم . در این سرزمین‌ها جایی بود که پیش از این دیوان پرستیده می‌شدند . پس از آن ، من به‌خواست اهورامزدا این لانه‌ی دیوان Daeva-dana را ویران کردم و فرمان دادم ، دیوان نباید پرستیده شوند . آن‌جا که پیش از این دیوان پرستیده می‌شدند ، من اهورامزدا را در بَرزمَن° Barzman و با اَرتَه Arta پرستیدم . اگر چیزی دیگر چیز بدی کرده شده بود ، من آن‌را نیکو کردم ، و هرآنچه من کردم به‌خواست اهورامزدا کردم ...
تو ای فرزند زمان‌های آینده ، هرگاه چنین می‌اندیشی : من می‌خواهم که در زندگی خوشبخت Shiyata (شی‌یاتَه) و پس از مرگ رستگار Artâvan (اَرتاوَن) شوم ، از دادی Dâta (داتَه) [داد ، قانون] که اهورامزدا مقرر کرده است پیروی کن . اهورامزدا را در بَرزمَن و با اَرتَه پرستش کن ..."
این نشانگر سیاست دینی متفاوت خشایارشا است . چون به شاهی رسید ، در مصر شورش برپا بود . وی با تلاش فراوان شورش را فرونشاند و در مسأله‌ی دین نیز تساهل نشان نداد . آنگاه در بابل شورشی سخت درگرفت . شورش به‌رهبری مردی به‌نام 'شَمَش اِریب' بود . خشاریارشا با سپاهی بدان‌جا شتافت ، با مقاومت سختی مواجه شد . به همین‌جهت با سختی با این مقاومت مقابله کرد و چون شهر گشوده شد ، برخلاف کوروش ، به معبد 'مردوک' خداوند بزرگ بابلیان تاخت . تندیس زرین مردوک را که از زر ناب و با جواهرات فراوان آراسته شده بود بیرون کشید و در این گیر و دار ، کاهن بزرگ معبد کشته شد . همین رویدادها است که در کتیبه از آن یاد می‌شود ؛ معبد یا لانه‌ی دیوان ، منظور همین معابد است در مصر و بابل ، به‌ویژه این سرزمین اخیر . این‌جا برای نخستین‌بار است که با اصطلاح دیوَه daeva (دَئوَه) در دین هخامنشیان روبرو می‌شویم . همانگونه که در دین زرتشتی خدایانِ مردود ، دئِوَه (دیو) نامیده می‌شدند ، در اینجا نیز منظور از دیوان ، خدایان مردود هستند که نباید پرستیده شوند ، نه چیز دیگری که معنی تحقیرآمیز و پستی را برساند . این نخستین اثری است که باتوجه به موارد دیگر ، عنصری از دین زرتشتی نمودار می‌شود ، که نمایان می‌سازد توسط مغان این امر صورت گرفته است .
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )


°واژه‌ی بَرزمَن همان بَرِسمَن اوستایی است ، اما صورت مادی آن که عبارت از شاخه‌هایی از گیاه مقدس باشد ، که یا به‌دست می‌گرفتند و ادعیه تلاوت می‌کردند و یا چنانکه هرودوت می‌گوید ، بر زمین می‌گستردند و هنگام مراسمِ قربانی کاربرد داشت .

  • Zed.em

وندیداد مشحون است از مطالبی که چه در اصول و چه در فروع با اندیشه‌ها و بیان و آموزش‌های زرتشت و ایرانیان در تضّاد است . به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند این شیوه‌ی فکری با تعالیم زرتشت در سرودها ، حتا نزدیک باشد . هر پژوهشگر و خواننده‌ی کنجکاوی ، در همان گام‌های نخستین به این نتیجه می‌رسد . آنچه که پس از برافتادن ساسانیان به دوران اسلامی منتقل شد ، همان اصول و مبانی و شریعتی است که عنصر غالب در آن ، از آنِ مغان بود و به دورانِ ما به‌عنوان دین زرتشتی رسید . دین زرتشتی تنها در سرودها یا گاتاها ، آن هم با یک ترجمه‌ی درست و دقیقِ علمی و قابلِ‌دفاع که واژه‌به‌واژه باشد میّسر است . آن فهمِ درست و راستینی که چه در قرونِ پیش از میلاد دریافت شده بود و برخی از مورخان لاتین‌نویس اشاره کرده‌اند که دین مغان (مجوس) از دین زرتشت جدا است [تاریخ مطالعات دین‌های ایرانی] و نیز بزرگان و اندیشمندانِ حکمت اشراق (حکمت خسروانی) چون شهاب‌الدین سهروردیِ مقتول و قطب‌الدین شیرازی یا قطب‌الدین اشکوری و شمس‌الدین محمد شهرزوری و ... در آثار خود هنگامی که با تعظیم و تکریم از زرتشت یاد می‌کنند ، اشاره‌ی آشکار می‌نمایند که دین زرتشتی فاصله‌ای بسیار با آیینِ مجوسی یا مغانه دارد .
[...]
... در بسیاری از موارد ، میان مسائل ، حدود ، آداب ، شعائر ، دستورها و فرائض دینیِ وندیداد با بخش‌های دیگر اوستا تضاد موجود است .
[...]
... این کتاب [وندیداد] ، شرایعِ [شریعت‌های] مغانِ مادی [از قبایل ماد] بوده است که قدرت را در دست داشتند و در زمان ساسانیان همه‌ی امور سیاسی ، دینی-اجتماعی و همه‌ی شئونِ مملکتی را قبضه کرده بودند . روحانیون زرتشتی در اقلیت واقع شده بودند و مغان که به‌طور کلی شناختِ درستی از آنان در دست نیست ، زیرِ لِوا و نامِ دیانتِ زرتشتی ، آداب ، رسوم و عقاید خود را معرفی می‌کردند و اَهّم آنها را در کتاب مذکور گردآوری کردند . قابل توضیح است که مغ به‌طور اصولی معنیِ شاملی را افاده می‌کرده ، یعنی روحانی . روحانیان زرتشتی یا میترایی ، مادی ، زروانی و ... مغان نامیده می‌شدند .
[...]
تاریخ نگارش وندیداد به‌تحقیق آشکار نیست . برخی آن‌را تدوین شده در دوران خشایارشا ، یعنی حدفاصل میان هخامنشیان و اشکانیان ، و برخی نیز در اواخر عهد اشکانیان می‌دانند . وندیداد اثری منثور است و گاه‌پاره‌های منظومی به‌شیوه‌ی اشعار باستان نیز در آن به‌نظر می‌رسد ، از آداب و شرایع مغان است که به‌مجموعه‌ی نوشته‌های دینیِ زرتشتی افزوده شد .
وی‌دَئِوَه‌داتَه به‌معنی قانونِ دیوستیز یا قانون ضدّ دیو است . این ترکیب که به‌شکل وندیداد مصطلح و مشهور می‌باشد ، عنوان یک نسک یا کتاب از پنج کتاب موجود اوستا است . در زمان ساسانیان ، اوستای فراهم شده و بزرگ را به بیست‌ویک نسک یا کتاب ، تقسیم کردند . کتاب نوزدهم همین وندیداد بود که به‌طور نسبی ، تنها جزئی است از آن بیست‌ویک نسک که به‌موجب اهمیت و تقدس و کارآیی در معتقداتِ وِه دینِ مَزدَیَسنی ، تا به‌امروز باقی مانده است .
وندیداد ؛ ترجمه ، واژه‌نامه ، یادداشت‌ها ( هاشم رضی )

  • Zed.em