تصوف از نظر اجتماعی سه مرحلهی اساسی را پیموده است :
تصوف پرهیز ، یا قهر !
تصوف عشق ، یا صلح !
تصوف پرخاش ، یا جنگ !
موج تصوف پرهیز یا زهد بویژه از دوران بنیامیه بالا گرفته است . هنگامیکه یکباره ، بطور یکپارچه ، بساط سادهی خلفای راشدین به بارگاه پُرتجمل اموی (بهتقلید از بیزانس) تبدیل گشت و اقتصاد چپاول برای پُر کردن خزینهی خلفای زرپرست دنیاگرا ، جایگزین نظام مردمگرای مالیِ اسلامی گردید ؛ درمیان انواع اعتراضها ، گروهی نیز راه زهد و پرهیز و خودداری از همکاری با یغماگران مال و جان مردم را درپیش گرفتند . اینان 'نُساک' یا زاهدان نخستین ، پیشگامان تصوف زهد و مردمگریزی و چلهنشینی بودند !
لیکن اندکاندک که فشار غارتگران فزونی یافت و 'اقتصاد چپاول' شیوهی حکومت آشنا و بیگانه گشت ، زمزمهی درس محبت و عشق نیز از خانقاهها ، و لزوم بازگشت به میان مردمان و ترمیم دلها بالا گرفت . عصر شمس بویژه عصر تصوف عشق است . جوهر منطقالطیر عطار آموزش عشق و اتحاد است . سیمرغ رمزوارهی وحدتملی در مدینهی فاضلهی عرفان اجتماعی ایران است که نتیجهی ترکیب و سنتز وحدت مرغان پراکنده است ! و مرغان در منطقالطیر ، هریک مظهری از انسانهای جدا از یکدیگر بهشمار میروند !
شمس زمزمهی تصوف مردمگرا ، تصوف عشق و عرفان اجتماعی را از زاویهی خانقاه بونجیب ، عبدالقاهر سهروردی ، (احیاناً همو که به سعدی بر فراز آب مقامات مردی و مردانگی آموخته است) آغاز میکند . سعدی نیز به عرفان اجتماعی ، به ترک زاویهنشینی و گوشهگیری ، به موج نو در تصوف میپیوندد . وی از مرشد شهاب خود آموخته است که :
در جمع بدبین مباش !
و آنگاه همین درس را بههنگام کمال بلوغ و پختگی خویش ، به زیباترین بیانها در عصر نیاز خلق به دستگیر و راهنما از زبان صاحبدلی که از خانقاه (در اینجا کنایهای از تصوف پرهیز) به مدرسه (رمزوارهای برای تلاش مردمگرایانهی موج نو در تصوف) پیوسته است برای ما بازگو میکند :
صاحبدلی به مدرسه آمد ، از خانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم :
میان عابد و عالم چه فرق بود ؟! تا اختیار کردی از آن این فریق را ؟!
گفت :
آن گلیم خویش بهدر میبَرد ز موج ، وین جهد میکند که رهاند غریق را ! (گلستان ۳۰/۲)
تصوف در عصر صفوی وارد مرحلهی موج پرخاش خود میشود . تا جاییکه بیشترِ لشکریان شاهاسماعیل را صوفیان و درویشان تشکیل میدهند و نخستین دولت سراسری ایران ، بعد از عرب ، در حقیقت از خانقاه صفیالدین اردبیلی ، صوفی بزرگ سرچشمه میگیرد .
در هرحال شمس از سفیران و راهبران بزرگ تصوف عشق (تصوف مردمگرا ، عرفان اجتماعی) در عصر جدایی انسانها و پریشانی ضابطهها است . یکی از علل ناسازگاری و پرخاشگری شمس را نیز ، نسبت به صوفیان و درویشان زمان خویش ، در همین نقد او از تصوف زهد و گوشهگیری و تبلیغ موج نو در تصوف عشق باید جستجو نمود ...
[...]
مولوی به تصوف عشق ، به سماع و رقص و به پایکوبی و شورافکنی ، برای چه روی میآورد ؟ مولوی خود آگاهانه آنرا ترک زهد ، ترک خودگرایی و بهسبب مردمگرایی اعلام میدارد :
"تا غایت ، بندگیها میکنم ... میکوشم و میخروشم تا مگر اصحاب خود را بهجمالی ، و کمالی ، و حالی توانم رسانیدن !" (افلاکی ۴/۳)
شعر ، موسیقی و رقص در تصوف عشق ، وسیله است نه هدف ! وسیلهی تلطیف عواطف ، سبب کاهش خشونتها است . کار ابزار همگراییها ، آشناییها و دوستیها ، چارهجویی جداییها و درمان تنهاییها است . ...
[...]
تصوف عشق باید با یأسها و هراسها پیکار کند . از اینرو به شور ، به هیجان ، به شادی و به پایکوبیهای دستهجمعی نیازمند است . پس سماع را فریضهی مذهب خویش میشناسد . (ش۲۵۱) و با مخدرات مانند حشیش که از شور و هیجان میکاهد و میل به انزوا و گوشهگیری (صفت برجستهی تصوف پرهیز) را هرچهبیشتر در آدمی دامن میزند به شدت دشمنی ورزد . (ش۲۵۰و۲۹۲)
خطِ سوم _دربارهی شخصیت ، سخنان و اندیشهی شمس تبریزی ( ناصرالدین صاحب زمانی )
- ۰ نظر
- ۳۰ آبان ۰۳ ، ۱۰:۴۱