مردانِ راستینِ پیشین
مردان راستینِ پیشین
بهخواب رفتند بدونِ رؤیا ، برخاستند بدونِ اندوه
خوراکشان ساده ، نفسهاشان ژرف .
[...]
مردانِ راستینِ پیشین ، نه هوسی به زندگی داشتند و نه هراسی از مرگ .
بدینسو آمدند ، بیخُرسندی
بدانسو رفتند ، بیاندوه
آسوده آمدند و آسوده رفتند .
از یاد نبردند از کجا ، نپرسیدند به کجا و نه با ترشرویی با زندگی ستیز داشتند . شادمانه در آغوش کشیدند زندگی را آنگونه که آمد ؛ بیدرد در آغوش گرفتند مرگ را و رفتند .
به آن سوی ! به آن سوی !
هیچ اندیشه برای ستیز با خدا نداشتند . و نه سعی بر انجام خواستِ خدا با افکارِ ناچیزِ خود .
اینان آنانند که گوییم مردان راستین . جانشان آزاد ، اندیشهشان محو ؛ رُخشان آرام ، جبینشان روشن ؛
اگر خُنک بودند ، تنها به خُنکی پاییز
اگر داغ بودند ، نه داغتر از بهار
هرچه از آنان برآمد ، به کردارِ چهار فصل ، آرام آمد .
این کتاب بیفایده است ؛ آموزههای جوانگزه ( توماس مرتون )
- ۰۰/۰۷/۲۸