aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

دنیا !

سه شنبه, ۶ مهر ۱۴۰۰، ۱۱:۰۳ ق.ظ

- "تو تصویری از زندگی در ذهن خود داشتی ، ایمانی داشتی ، تقاضایی داشتی ، تو آماده‌ی اقدام کردن ، رنج کشیدن و فداکاری بودی و آنوقت به‌تدریج متوجه شدی که دنیا از تو اقدام و فداکاری و از این‌قبیل چیزها توقع ندارد ؛ فهمیدی که زندگی منظومه‌ی حماسی و قهرمانی نیست که جولانگاه پهلوانان باشد ؛ بلکه عبارت است از اطاق مُرّفهِ خاص بورژواها که انسان در آن به‌خوردن و نوشیدن ، قهوه و ورق‌بازی و موسیقی که از رادیو پخش می‌شود باید رضایت بدهد و صدایش درنیاید . و هرکس که در جستجوی چیز دیگری باشد و برای کار دیگری ساخته شده باشد ، یعنی آنچه قهرمانی است ، آنچه زیبا است ، کسی که شاعران بزرگ را می‌ستاید و دل در مقدسین می‌بندد دیوانه است ، مجنون است و به دُن‌کیشوتِ نجیب‌زاده می‌ماند . خُب ، دوست عزیزم ، بر من هم همین ماجرا رفته است ! من دخترِ بااستعدادی بودم و به همین دلیل شایسته بود که از سرمشقِ بزرگی درس زندگی بگیرم ؛ از خود مسئولیت‌های عالی بخواهم و به انجام دادن تکالیف و وظایف خطیری بپردازم . می‌توانستم بارِ سرنوشت بزرگی را بر خود هموار کنم ؛ همسرِ امیری ، محبوبه‌ی یک انقلابی بزرگ ، خواهر نابغه‌ای و یا مادر شهیدِ قهرمانی باشم . اما زندگی فقط به من اجازه داده‌ است که فاحشه‌ی خوش‌ذوقی بشوم ، خُب‌دیگر ، بر من به اندازه‌ی کافی ستم رفته است . وضع من بدین منوال بوده است . تا مدتی تسکین و تسلی نمی‌یافتم و روزگاری دراز ، گناه و نقیصه را در خود می‌جستم و با خود فکر می‌کردم که بالاخره حق با زندگی باشد و اگر زندگی رؤیاهای شیرین مرا به‌باد استهزاء گرفته است ، پس ناگزیر باید گفت که رؤیاهای من ابلهانه و برخلاف حق بوده است . اما این افکار مفید فایده نبود و چون من دارای چشم و گوش دقیقی بودم و قدری کنجکاوی داشتم ، دیده در دیده‌ی چیزی که به زندگی موسوم است دوختم ، به تعمق در زندگی آشنایان و همسایگان پرداختم ، در احوال بیش از پنجاه نفر و سرنوشت آنها باریک شدم و بعد ، هَری ! آشکارا دیدم که حق با رؤیاهای من بوده است ، همانطور که رؤیاهای تو نیز هزاران‌بار حق داشته‌اند ، اما بارِ گناه به‌دوش زندگی ، یعنی واقعیت بوده است . اینکه زنی از نوع من چاره‌ای جز این نداشته باشد که یا پشت ماشین‌تحریر در خدمت مرد پول‌پرستی ، جوانی را به‌فلاکت و بی‌هدفی تباه کند و یا به‌خاطر پول به‌عقد چنین پول‌پرستی درآید و یا به‌نوعی فاحشه تبدیل گردد ، همان‌قدر دُرست و برحق است که انسانی مانند تو ، تنها ، رمنده ، مأیوس و سرخورده ناچار از توسل به تیغ دلاکی باشد . شاید فلاکتی که گریبانگیر من شد بیشتر جنبه‌ی مادی و اخلاقی داشت و در مورد تو بیشتر عقلی و فکری ، راه هر دو یکی است . خیال می‌کنی که من قادر به فهم علت ترس تو از فوکستروت ، نفرتی که از بارها و رقاص‌خانه‌ها داری ، مخالفتی که نسبت به موسیقی جاز ابراز می‌کنی و همه‌ی این ناراحتی‌ها نیستم ؟ همه‌ی این چیزها را بسیار خوب می‌فهمم و از آن گذشته ، خیلی خوب می‌دانم که چرا تو از سیاست بیزاری ، چرا از گفتگوهای بی‌حاصل و اقدامات خودسرانه‌ی احزاب و جراید رنج می‌بری ، علت تأسفی که تو از جنگ داری ، چه گذشته و چه آینده ، ناامیدی تو نسبت به‌نحوه‌ی تفکر و تأمل امروزی بشر ، کتاب خواندن او ، خانه ساختن او ، آهنگ ساختن او ، جشن گرفتن او و طرز تعلیم و تربیت او کاملاً بر من مشهود و روشن است ! حق با تو است گُرگِ بیابان ، هزاران بار حق با تو است ، ولی معهذا محکوم به‌نابودی هستی . تو به‌درد دنیای ساده و راحت امروزی که به‌هیچ می‌سازد و با اندکی راضی است نمی‌خوری . ادعای تو خیلی بیش از این‌ها است ، تو در مقام قیاس با این دنیا دارای یک بُعد اضافی هستی و به همین دلیل است که این دنیا تو را تُف می‌کند و بیرون می‌اندازد . کسی که بخواهد امروز زندگی کند و زندگی به کامش شیرین و دلچسب باشد ، حق ندارد و نباید که فردی از قبیل من و تو باشد . هرکس که بجای سر و صدای چندش‌آور طالب موسیقی باشد ، بجای لذت‌جویی خواهان شادی ، بجای پول مشتاق روح و معنا ، بجای دوندگی در طلب کار اصیل و دُرست ، و در عوضِ تفنن و خوش‌گذرانی جویای التهابی آتشین باشد ، این دنیا برایش منزل و مسکن مناسبی نیست ..."
به‌زمین خیره شده بود و فکر می‌کرد .
فریاد کشیدم : "هرمینه ، چه چشم‌های تیزبینی داری ، و آن‌وقت تو بودی که به من فوکستروت یاد دادی ! اما وقتی که می‌گویی مردمی از قبیل ما که دارای یک بُعد اضافی هستند اینجا نمی‌توانند زندگی کنند منظورت چیست ؟ این امر مربوط به چیست ؟ آیا فقط دوران ما دارای این خصوصیت است ؟ یا همیشه تا دنیا دنیا بوده وضع اینطور بوده است ؟"
- "نمی‌دانم ، برای حفظ حیثیتِ دنیا قبول می‌کنم که فقط دوران ما این‌طور است ، و این فقط یک بیماری و فاجعه‌ی آنی است . زمامداران تمام هم‌ِّشان مصروف تهیه‌ی مقدمات جنگ آینده است و در کار خودشان توفیق هم دارند ، اما ما که از شمار آنان نیستیم به آهنگ فوکستروت آنها می‌رقصیم ، پول درمی‌آوریم و شیرینی می‌خوریم ، در چنین عصر و زمانی دنیا ناگزیر وجهه‌ی بسیار مُحقری دارد . امیدواریم که در گذشته اینطور نبوده باشد ؛ و در آینده نیز دنیا بهتر ، غنی‌تر ، وسیع‌تر و عمیق‌تر بشود . اما به‌هرحال این مطلب در وضع فعلی ما تغییری نمی‌دهد . شاید هم تا دنیا دنیا است وضع بر این منوال بوده است ..."
- "همیشه همین‌طور بوده است ؟ همیشه دنیا مال سیاست‌بافان ، پول‌پرستانِ بی‌وجدان ، نوکرمآب‌ها و خوش‌گذران‌ها بوده است و انسان واقعی هوا برای استنشاق در اختیار نداشته است ؟"
گرگ بیابان ( هرمان هسه )

  • Zed.em

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی