زرتشت
زرتشت مردم را با توجه به خرد ، عقل ، آزاداندیشی و دوری از کاهنان و آموزگاران بد که مردم را به قربانی و انجام کارهایی دور از خرد ، به نام دین فرامیخواندند ، دعوت به مبارزه کرده است که به فریب این کسان دچار نشوند .
اما پس از وی ، بلافاصله مغان از نفوذِ فوقالعادهی وی استفاده کرده و شرایع ، رسوم و اعمال را از زبانِ آن رادمرد به مردم تحمیل کردند تا سفرهشان همچنان گسترده باشد ، و سرانجام در دوران ساسانیان آنچنان دامنهی ظلم و جور ، سودجویی و تعصباتشان گسترش یافت که ایران را بهباد دادند و متأسفانه پس از دوران ساسانیان آنچه که بهنام دین زرتشتی باقی ماند ، همانهایی بود که مغان زمان ساسانی ساخته و پرداخته بودند ، نه دیانت و اندیشهی والای زرتشت .
[...]
در سددرنثر در ۸۱ ، که برداشتی از اوستای زمان ساسانی است آمده :
"چه در دینِ بِه پیداست که دادار اورمزد زرتشت را گفت :
ای زرتشت ، بِه از تو در عالم کسی نیافریدم و پس از تو هم نیافرینم . تو برگزیدهی منی و این عالم از بهر تو پدیدار کردم . و اینهمه خلایق که من آفریدم و اینجمله پادشاهان که بودند و باشند ، امید میداشتند که من تو را بهروزگار ایشان بیافرینم ، تا ایشان دین قبول کنند و روانِ ایشان به گروثمان (بهشت ، آسمان اعلی و برین) رسد .
من بیافریدم الااکنون در میان روزگار . چه از روزگار کیومرث تاکنون سههزارسال است ، و اکنون تا رستاخیز سههزارسال مانده است . پس تو را درمیان آفریدم که هرچه درمیان باشد عزیزتر و بهتر و ارجمندتر باشد ، همچنینکه دل درمیان همهی تن است لاجرم عزیزتر است ؛ همچنین چون ایران از دیگر زمینها ارجمندتر است از بهرِ آنکه در میان است . پس تو را درمیان آفریدم . بهجهت عزیزی ، تو را پیغامبری دادم و به پادشاهی فرستادم دانش (آتش) دوست و دین دوست . ...
پس تو را به چندین عزیزی به خلق فرستادم و دانشها که مردمان به جان کُنند بیمحنت نمیتوانستند آورد ، بر تو روشن و خوار (آسان) کردم و تو را (از) جمله دانشها آگاه کردم . جمله دانشها در اوستا به تو آموختم ، بهزبانی که در جهان هیچکس ندارد و خوار و آسان ، و زَندش بهزبانی به تو گفتم که در میان مردم روانتر است هم تو بدان فصیحتری ..."
وندیداد ؛ ترجمه ، واژهنامه ، یادداشتها ( هاشم رضی )
- ۰۰/۰۷/۰۲