اصلِ داستانِ مرجعتقلید !
پیش از آنکه دربارهی سگدید مطالبی نقل شود یادآوری میگردد که منکر و نافرمانبردار کسی است که مرجعتقلید ندارد و بدونِ سردار و راهنماست Asrudar و منکر یا بددین است Nakkiragar .
در دین مزدیسنیِ رایج در زمان ساسانیان ، فرمانبرداری از دستوران برای همگان ضروری و از اصول دین بود و انحراف از آن کفر بهشمار میرفت که کیفری شدید داشت و آن مرگارزانی (اعدام) بود . در شایستناشایست بخش ۱۲ بند ۳ آمده است : "کسی از مردمان نافرمانبردار که دستور (موبدی که در مرجعیت و احکام او را سردار داند) ندارد ، به بهشت نرسد ." ...
اهمیت مراجعتقلید و درجات آنان و چگونگی آن بسیار پیچیده بود ، و حوزهی قضایی موبدان ، بهوسیلهی دستوران ، تودهی مردم را سخت زیرِ نظر داشتند . هر گزارشی از سستیِ عقیده و هر نوع اتهامی نسبت به بیدینی کیفرهایی شدید داشت . این بدان موجب بود که حکومتِ مذهبی زمانِ ساسانیان بهموجب سختگیریهای فراوان و احکام و شرایع بیشمار و تعصبات شدید ، مردم را سخت با آنان بیگانه میکرد و بسیاری به مسیحیت و دین مزدک و مانی و ... میگرویدند . هر کودکی که زاده میشد ، لازم بود طی مراسمی در پناه یکی از خدایان یا ایزدان قرار گیرد و دستوری را با عنوان مرجع در تقلید برایش برمیگزیدند . از هنگامی که به سن بلوغ میرسید لازم بود گزارش کار و کردارش را بهعنوان اعتراف برای دستور بازگو کند .
وندیداد ؛ ترجمه ، واژهنامه ، یادداشتها ( هاشم رضی )
- ۰۰/۰۶/۳۰
کتاب "اخرین پدرخوانده" نبوده ؟ ... خوندین این کتاب رو؟