عنصر خیال در عرفان نظری اسلام
شنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۰، ۱۰:۱۳ ق.ظ
انسان مدرن امروز در کنار همهی ابزار ، ادوات و لوازم زندگی ، به چیزی نیازمند است که این لوازم را برای او معنادار و قابل استفاده کند و آن عبارت است از عشق ، زیبایی ، ادب ، اخلاق ، انسانیت ، هنر ، کمال و فضیلت ؛ مبدأ پیدایی و تکوّن نظری این مفاهیم ، در روزگارِ پس از پیامبر خاتم بهعنوان عصر اختفای حقیقت ، شاید برای نخستینبار توسط حکیمی ایرانی و مسلمان یعنی حکیم ابونصر فارابی قدم بهعرصهی تفکر و عقلانیت ایران اسلامی نهاده و ما از آن غافلیم . این مبدأ عبارت است از عنصر 'خیال' که فارابی آنرا به 'حکمت نبوی' گره زده و افق عقلانیت عرفانی را گشوده ؛ این آن چیزی است که در یونان سابقه نداشته .
ورود عنصر خیال بهعرصهی عقلانیتِ حکیمانِ مسلمان ، زمینهی تکوّن عرفان نظری را فراهم کرده و بر اساس آن ، جهانشناسی خیالی و زبانشناسی خیالی بهوجود آمده ، عرفای مسلمان با استمداد از فیض کلمات پیامبر اسلام که هنرمندی خلاق در ساحت کلمه بود ، دست به آفرینش منظومههای شکوهمند عرفانی ، معماری و شعر زدند ؛ و نشان دادند که در شبِ تاریخ تنها ازطریق کلمات و خواندن شعر است که میتوان راه را پیدا کرد و به خانه و مَرکَب و ادوات زندگی معنا بخشید ؛ ...
[...]
درحالیکه فیلسوفِ یونانی (تا آنجا که منابع نشان میدهد و آثار خود فیلسوفان حکایت میکند) از تعالیم وحی بهعنوان منبعی برای کشف حقیقت محروم است ، فارابی از این تعالیم بهرهمند است و به آنها ایمان دارد . درخشش شناختی که از طریق وحی حاصل میشود این است که یقینی و تضمینی است و اثبات صدق آنها ، منوط به تأیید قوانین منطقِ ارسطویی نیست . در فارابیشناسی و معرفی فلسفهی فارابی ، شرقشناسانی که ایمان او را به وحی نادیده میانگارند ، درصددند که اصالت و استقلال تفکر او را در برابر فلسفهی یونان منکر شوند .
بهنظر فارابی حقیقت واحد است ، درنتیجه ، علاوهبر اینکه از 'منطق' (بهعنوان روش) استفاده میکنیم تا با جلوگیری از خطای در تفکر ، به ادراک خود اعتبار دهیم ، از 'وحدت فلسفه'° بهعنوان 'میزان' برای سنجش اعتبار حقیقت فلسفی بهره میگیریم . یعنی حقیقت فلسفی زمانی اعتبار دارد که فلاسفه در آن اختلاف نداشته باشند .
متافیزیک ابنسینا ( نصرالله حکمت )
°منظور از وحدتِ فلسفه تجمیعِ آراءِ افلاطون و ارسطو میباشد ، که فارابی خود در دورهی دوم تفکرش این ایده را کنار گذاشت چون ظاهراً آراء این دو فیلسوف با هم قابل جمع یا بدون اختلاف نبودند !
"... اولین مرحلهی تفکر فلسفی فارابی اثبات اتفاق رأی و نظر فلاسفه است ؛ حتی چنانکه خواهیم دید فارابی بر این رأی بوده است که فلسفهای که افلاطون و ارسطو در آن اتفاق دارند با حقیقت دین هم مطابقت دارد ؛ یعنی اگر دین و فلسفه در ظاهر با هم اختلاف دارند ، در موضوع و حقیقت یکی هستند . درواقع تفسیر افلاطون و ارسطو و جمع آراء آندو و اثبات اینکه فلسفه با حقیقتِ دیانت یکی است ، تمهید مقدمهای بوده است برای تأسیس فلسفه و کاشتن نهال آن در سرزمین تاریخ و فرهنگ اسلامی ." [فارابی ، صص ۴۸و۴۹]
ورود عنصر خیال بهعرصهی عقلانیتِ حکیمانِ مسلمان ، زمینهی تکوّن عرفان نظری را فراهم کرده و بر اساس آن ، جهانشناسی خیالی و زبانشناسی خیالی بهوجود آمده ، عرفای مسلمان با استمداد از فیض کلمات پیامبر اسلام که هنرمندی خلاق در ساحت کلمه بود ، دست به آفرینش منظومههای شکوهمند عرفانی ، معماری و شعر زدند ؛ و نشان دادند که در شبِ تاریخ تنها ازطریق کلمات و خواندن شعر است که میتوان راه را پیدا کرد و به خانه و مَرکَب و ادوات زندگی معنا بخشید ؛ ...
[...]
درحالیکه فیلسوفِ یونانی (تا آنجا که منابع نشان میدهد و آثار خود فیلسوفان حکایت میکند) از تعالیم وحی بهعنوان منبعی برای کشف حقیقت محروم است ، فارابی از این تعالیم بهرهمند است و به آنها ایمان دارد . درخشش شناختی که از طریق وحی حاصل میشود این است که یقینی و تضمینی است و اثبات صدق آنها ، منوط به تأیید قوانین منطقِ ارسطویی نیست . در فارابیشناسی و معرفی فلسفهی فارابی ، شرقشناسانی که ایمان او را به وحی نادیده میانگارند ، درصددند که اصالت و استقلال تفکر او را در برابر فلسفهی یونان منکر شوند .
بهنظر فارابی حقیقت واحد است ، درنتیجه ، علاوهبر اینکه از 'منطق' (بهعنوان روش) استفاده میکنیم تا با جلوگیری از خطای در تفکر ، به ادراک خود اعتبار دهیم ، از 'وحدت فلسفه'° بهعنوان 'میزان' برای سنجش اعتبار حقیقت فلسفی بهره میگیریم . یعنی حقیقت فلسفی زمانی اعتبار دارد که فلاسفه در آن اختلاف نداشته باشند .
متافیزیک ابنسینا ( نصرالله حکمت )
°منظور از وحدتِ فلسفه تجمیعِ آراءِ افلاطون و ارسطو میباشد ، که فارابی خود در دورهی دوم تفکرش این ایده را کنار گذاشت چون ظاهراً آراء این دو فیلسوف با هم قابل جمع یا بدون اختلاف نبودند !
"... اولین مرحلهی تفکر فلسفی فارابی اثبات اتفاق رأی و نظر فلاسفه است ؛ حتی چنانکه خواهیم دید فارابی بر این رأی بوده است که فلسفهای که افلاطون و ارسطو در آن اتفاق دارند با حقیقت دین هم مطابقت دارد ؛ یعنی اگر دین و فلسفه در ظاهر با هم اختلاف دارند ، در موضوع و حقیقت یکی هستند . درواقع تفسیر افلاطون و ارسطو و جمع آراء آندو و اثبات اینکه فلسفه با حقیقتِ دیانت یکی است ، تمهید مقدمهای بوده است برای تأسیس فلسفه و کاشتن نهال آن در سرزمین تاریخ و فرهنگ اسلامی ." [فارابی ، صص ۴۸و۴۹]
- ۰۰/۰۴/۱۹