ساد و رژیمهای توتالیتر
يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۰، ۰۹:۲۶ ق.ظ
به اعتقاد من مارکی دوساد و دیدرو بیش از دیگر نویسندگانِ عصر روشنگری جنبههای خاص و بدیع داشتند . یکی بازتاب رویهی ظلمانی این عصر بود و دیگری تبلور وجه بازیگوشانهی آن . اهمیت آثار ساد بهدلیل عیان ساختن واقعیتی وحشتناک و در عین حال جذاب است ، اینکه خِرَد روشنگری هنگامی که از هرگونه غایتِ اخلاقی عاری شود بر ضدّ خود عمل میکند و در خدمت غرایز مرگبار قرار میگیرد . عقل با نفی خدا ، طبیعت و دستآخر خود انسان ، بهقول ساد در نتیجهی خونسردی حاصل از "سخت شدن اندامهای حسی" به کوهی یخی تبدیل میشود که تنها غریزهی افسارگسیختهی صیانتِ نفس را میشناسد ، تا حدی که جان و روحش نیز پژمرده میشود و میمیرد ؛ گویی ستارهی خودخواهیِ ناب ، اکنون با آتش خود میسوزد . پس مایهی شگفتی نیست اگر متفکران مکتب فرانکفورت ، و در رأس آنها آدورنو و هورکهایمر ، ساد را یکی از برجستهترین پیشگویانِ عقل ابزاری شدهای بدانند که در خدمت نظامهای توتالیتر است . اگر روسو پیامآور عصر ایدوئولوژیها بود ؛ اگر ساد پیشاپیش عقل سرد ، بیاحساس و حسابگر نظامهای توتالیتر را برملا میکرد ؛ دیدرو بسی بیشتر از آنها از قرن خود جلوتر رفت ، بهطوریکه بینش او از جهان ، همچون نگاه انسان امروز ، متکثر و متنوع بود . میتوان گفت که جنبهی بازیگوشانهی اندیشهی او به بینش چندگانه و چندجانبهی پستمدرن نزدیکتر است تا به جهانبینی عصر ایدوئولوژیها .
[...]
... هنر او (دیدرو) آن بود که نشان داد بدون وحدتِ گونههای مختلفِ شناخت و یا بهقول خودش "بدون وحدت طبیعت ، اخلاقیات و شعر" ، تنها راهی که در برابر بشریت قرار دارد وحشیگری و بربریت است .
افسونزدگی جدید ( داریوش شایگان )
[...]
... هنر او (دیدرو) آن بود که نشان داد بدون وحدتِ گونههای مختلفِ شناخت و یا بهقول خودش "بدون وحدت طبیعت ، اخلاقیات و شعر" ، تنها راهی که در برابر بشریت قرار دارد وحشیگری و بربریت است .
افسونزدگی جدید ( داریوش شایگان )
- ۰۰/۰۴/۱۳
زد ام جان عالی نوشتی خیلی ممنونتم