جهشیافتهها
پنجشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۰، ۰۹:۳۱ ق.ظ
جهشیافته دچار التقاطی یکپارچه و اغلب مشکوک است ، او تصوراتی بدیهی در ذهن خود دارد که از آنها بت ساخته و سرسپردهشان است . میتوان گفت که وجود او در تسخیر همین اختلاط است ، اختلاطی که او تجسم تمام عیار آن است .
[...]
انسان جهشیافته انواع گوناگون دارد . ممکن است فرومایه و سترون باشد ، فردی که دلمشغولی اصلیاش زندهماندن به هر بهایی است ؛ ممکن است یک انقلابی پرشور و خشمگین باشد که نمونههای آشتیناپذیرش را در جنبشهای سیاسی تندرو میبینیم ؛ و ممکن است ایدئولوژیپردازی باشد که ایمان دارد رسالتی مقدس برعهدهی او است . به بیان دیگر ، انسان جهشیافته اگر از عوام باشد ، یک فرصتطلب باری به هرجهت خواهد بود ، اگر مبارزی فعال باشد ، یک انقلابی تندرو و اگر روشنفکر باشد ، ایدوئولوژیپردازی خودمحور و بریده از واقعیت است . اما در هیچیک از این موارد از تضادهای بیشمارش آگاه نیست . برای روشن شدن خصوصیات اولین نوع انسان جهشیافته ، به بررسی و تحلیل جلال آلاحمد (۱۳۰۲-۱۳۴۸) در اثر بحثانگیزش 'غربزدگی' میپردازیم . غربزدگی که در دههی چهل بهچاپ رسید ، در زمان خود موضوع روز بود و بحثهای موافق و مخالف زیادی برانگیخت . آلاحمد در این کتاب تصویری گیرا از انسان منفعلی که او را هرهری مذهب مینامد ارائه میدهد .
هرهری مذهب انسانی است بیاعتقاد که باد او را به هر سو میبرد . او با هیچچیز مخالفت نمیکند ، بهراحتی از لابلای موانع رد میشود و بههرچه بهدستش میرسد رضایت میدهد . اما این انسان فرومایه درعینحال آبزیرکاه هم هست . میداند چگونه رفتار و به چه کسی اقتدا کند ، "بیآنکه قطبنما داشته باشد میداند که جذبهی قدرت بهکدام سمت است" . بههمیندلیل در همهجا حضور دارد . او انسانی التقاطی و دچار "غربزدگی" است . نمیتوان گفت جهانوطن است ، در اصل هیچجایی است . به بیان دیگر "ملغمهای است از انفراد بیشخصیت و شخصیت خالی از خصیصه ." او هیچ تخصصی ندارد ، همهکاره و هیچکاره است . اما مثل علفهرز همهجا میروید و همهی فعالیتهای اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی را در تسخیر خویش میگیرد . "بیاعتبارترین بازرگانان گردانندگان بازار و اتاق تجارتاند ، بیکارهترین فرهنگیان مدیران فرهنگاند ، ورشکستهترین صرافها بانکدارند ، بیبخارترین افراد نمایندگان مجلساند ."
در ذهن آلاحمد ، هرهری مذهب تصویرِ کاملاً منفی انسان جهشیافته است . زیرا نخستین انگیزهی او ماندن به هر بها و کسب منفعت فوری است . او هیچ آرمانی ندارد ، نه مؤمن است و در میان امت جای دارد و نه شهروندِ جامعهای مدنی است ؛ بلکه جنبههای منفی و زیانبار هر دو را با خود دارد ؛ غربزده است اما غربی نیست . زیرا میان کسی که ناآگاهانه در معرض امواج مدرنیته قرار گرفته و انسان مدرن و شهروندِ مسئول جامعهی مدنی ، تفاوتی هستیشناختی وجود دارد . هرهری مذهب جهشیافتهای منفعل و رام و مطیع است . التقاط در او بهگونهای است که ارزشهای دو جهان بهجای آنکه عامل تنشهای خلاق شوند ، یکدیگر را به لجن میکشند و در نهایت خنثی میکنند . خلاصه وجود او محل تأثیر دو مقولهی متفاوت از ارزشها است که درنتیجهی تلاقی با یکدیگر از ویژگیهای مثبت خویش بیبهره میگردند و موجودی فاقد برجستگی و کیفیت بهبار میدهند ، انسانی که بهسطح بیولوژیک تنزل یافته و تنها تابع غریزهی صیانت از نفس است .
افسونزدگی جدید ( داریوش شایگان )
[...]
انسان جهشیافته انواع گوناگون دارد . ممکن است فرومایه و سترون باشد ، فردی که دلمشغولی اصلیاش زندهماندن به هر بهایی است ؛ ممکن است یک انقلابی پرشور و خشمگین باشد که نمونههای آشتیناپذیرش را در جنبشهای سیاسی تندرو میبینیم ؛ و ممکن است ایدئولوژیپردازی باشد که ایمان دارد رسالتی مقدس برعهدهی او است . به بیان دیگر ، انسان جهشیافته اگر از عوام باشد ، یک فرصتطلب باری به هرجهت خواهد بود ، اگر مبارزی فعال باشد ، یک انقلابی تندرو و اگر روشنفکر باشد ، ایدوئولوژیپردازی خودمحور و بریده از واقعیت است . اما در هیچیک از این موارد از تضادهای بیشمارش آگاه نیست . برای روشن شدن خصوصیات اولین نوع انسان جهشیافته ، به بررسی و تحلیل جلال آلاحمد (۱۳۰۲-۱۳۴۸) در اثر بحثانگیزش 'غربزدگی' میپردازیم . غربزدگی که در دههی چهل بهچاپ رسید ، در زمان خود موضوع روز بود و بحثهای موافق و مخالف زیادی برانگیخت . آلاحمد در این کتاب تصویری گیرا از انسان منفعلی که او را هرهری مذهب مینامد ارائه میدهد .
هرهری مذهب انسانی است بیاعتقاد که باد او را به هر سو میبرد . او با هیچچیز مخالفت نمیکند ، بهراحتی از لابلای موانع رد میشود و بههرچه بهدستش میرسد رضایت میدهد . اما این انسان فرومایه درعینحال آبزیرکاه هم هست . میداند چگونه رفتار و به چه کسی اقتدا کند ، "بیآنکه قطبنما داشته باشد میداند که جذبهی قدرت بهکدام سمت است" . بههمیندلیل در همهجا حضور دارد . او انسانی التقاطی و دچار "غربزدگی" است . نمیتوان گفت جهانوطن است ، در اصل هیچجایی است . به بیان دیگر "ملغمهای است از انفراد بیشخصیت و شخصیت خالی از خصیصه ." او هیچ تخصصی ندارد ، همهکاره و هیچکاره است . اما مثل علفهرز همهجا میروید و همهی فعالیتهای اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی را در تسخیر خویش میگیرد . "بیاعتبارترین بازرگانان گردانندگان بازار و اتاق تجارتاند ، بیکارهترین فرهنگیان مدیران فرهنگاند ، ورشکستهترین صرافها بانکدارند ، بیبخارترین افراد نمایندگان مجلساند ."
در ذهن آلاحمد ، هرهری مذهب تصویرِ کاملاً منفی انسان جهشیافته است . زیرا نخستین انگیزهی او ماندن به هر بها و کسب منفعت فوری است . او هیچ آرمانی ندارد ، نه مؤمن است و در میان امت جای دارد و نه شهروندِ جامعهای مدنی است ؛ بلکه جنبههای منفی و زیانبار هر دو را با خود دارد ؛ غربزده است اما غربی نیست . زیرا میان کسی که ناآگاهانه در معرض امواج مدرنیته قرار گرفته و انسان مدرن و شهروندِ مسئول جامعهی مدنی ، تفاوتی هستیشناختی وجود دارد . هرهری مذهب جهشیافتهای منفعل و رام و مطیع است . التقاط در او بهگونهای است که ارزشهای دو جهان بهجای آنکه عامل تنشهای خلاق شوند ، یکدیگر را به لجن میکشند و در نهایت خنثی میکنند . خلاصه وجود او محل تأثیر دو مقولهی متفاوت از ارزشها است که درنتیجهی تلاقی با یکدیگر از ویژگیهای مثبت خویش بیبهره میگردند و موجودی فاقد برجستگی و کیفیت بهبار میدهند ، انسانی که بهسطح بیولوژیک تنزل یافته و تنها تابع غریزهی صیانت از نفس است .
افسونزدگی جدید ( داریوش شایگان )
- ۰۰/۰۴/۱۰