بنیادگرایی بازار
شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۹، ۰۸:۲۲ ق.ظ
ممکن است این تصور ایجاد شده باشد که با بحران سال ۲۰۰۸ ، بحث بر سر بنیادگرایی بازار (تفکری که بر اساس آن بازارهای آزاد شده از هرگونه نظارت و کنترل ، بهخودی خود میتوانند کامیابی و رشد اقتصادی را تضمین کنند) به پایان رسیده باشد . تصور دیگر این است که دیگر هیچکس (یا حداقل تا زمانی که خاطرات این بحران به گذشتهی بسیار دور سپرده نشود) ادعا نمیکند که بازارها خوداصلاح کننده هستند و برای اطمینان یافتن از آنکه همهچیز خوب کار میکند میتوانیم به رفتار مبتنی بر منافع شخصیِ فعالان بازار اعتماد کنیم .
کسانی که بنیادگرایی بازار بهنفع آنها عمل کرد تفسیر متفاوتی ارائه میدهند . برخی میگویند که اقتصاد ما از آنچه که آنها یک اتفاق می نامند آسیب دید ، و همیشه اتفاقاتی از ایندست رخ میدهد . هیچکس تنها بهخاطر یک تصادفِ اتفاقی پیشنهاد نمیکند که بهطور کامل رانندگی را متوقف کنیم . آنهایی که چنین موضعی را اتخاذ میکنند از ما میخواهند که به سریعترین شکل ممکن به شرایط قبل از سال ۲۰۰۸ بازگردیم . این افراد میگویند که بانکداران هیچ کار اشتباهی نکردهاند . به بانکها پولی که تقاضا میکنند را بدهید ، اندکی از سختی و شدت قوانین بکاهید ، دربارهی اینکه مقامهای نظارتی نباید مجدداً به افرادی مانند برنی میداف° اجازه دهند که با حقهبازی از مهلکه فرار کنند چند سخنرانی جدی انجام دهید ، بر تعداد کلاسهای اخلاق مدارس بازرگانی بیافزایید ، و به اینترتیب وضعیت مناسبی پیدا خواهیم کرد .
این کتاب استدلال میکند که مشکلات عمیقتر از این حرفها هستند . طی بیست و پنج سال گذشته سیستم مالی ما ، که تشکیلاتی خودکنترل کننده تصور میشد ، بارها بهکمک دولت از نابودی نجات پیدا کرده است . از اینکه این سیستم جان سالم بهدر برده است ، درسی غلط گرفتهایم : اینکه بازار مالی بهخودی خود کار میکند . حقیقت این است که پیش از بحران اخیر نظام اقتصادی ما برای بسیاری از آمریکاییها آنچنان هم خوب کار نمیکرد . برخی اوضاع خوبی داشتند ، اما این شرایطِ یک آمریکایی متوسط نبود .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )
°برنی میداف یکی از بورسبازان مشهور والاستریت بود که در یک دورهی کوتاه توانست دهها میلیارد دلار از پول سهامداران بورس را غارت کند . به او لقب بزرگترین کلاهبردار قرن داده شد .م
کسانی که بنیادگرایی بازار بهنفع آنها عمل کرد تفسیر متفاوتی ارائه میدهند . برخی میگویند که اقتصاد ما از آنچه که آنها یک اتفاق می نامند آسیب دید ، و همیشه اتفاقاتی از ایندست رخ میدهد . هیچکس تنها بهخاطر یک تصادفِ اتفاقی پیشنهاد نمیکند که بهطور کامل رانندگی را متوقف کنیم . آنهایی که چنین موضعی را اتخاذ میکنند از ما میخواهند که به سریعترین شکل ممکن به شرایط قبل از سال ۲۰۰۸ بازگردیم . این افراد میگویند که بانکداران هیچ کار اشتباهی نکردهاند . به بانکها پولی که تقاضا میکنند را بدهید ، اندکی از سختی و شدت قوانین بکاهید ، دربارهی اینکه مقامهای نظارتی نباید مجدداً به افرادی مانند برنی میداف° اجازه دهند که با حقهبازی از مهلکه فرار کنند چند سخنرانی جدی انجام دهید ، بر تعداد کلاسهای اخلاق مدارس بازرگانی بیافزایید ، و به اینترتیب وضعیت مناسبی پیدا خواهیم کرد .
این کتاب استدلال میکند که مشکلات عمیقتر از این حرفها هستند . طی بیست و پنج سال گذشته سیستم مالی ما ، که تشکیلاتی خودکنترل کننده تصور میشد ، بارها بهکمک دولت از نابودی نجات پیدا کرده است . از اینکه این سیستم جان سالم بهدر برده است ، درسی غلط گرفتهایم : اینکه بازار مالی بهخودی خود کار میکند . حقیقت این است که پیش از بحران اخیر نظام اقتصادی ما برای بسیاری از آمریکاییها آنچنان هم خوب کار نمیکرد . برخی اوضاع خوبی داشتند ، اما این شرایطِ یک آمریکایی متوسط نبود .
سقوط آزاد ( جوزف ای. استیگلیتز )
°برنی میداف یکی از بورسبازان مشهور والاستریت بود که در یک دورهی کوتاه توانست دهها میلیارد دلار از پول سهامداران بورس را غارت کند . به او لقب بزرگترین کلاهبردار قرن داده شد .م
- ۹۹/۱۲/۲۳