شرکتهای چندملیتی
سه شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۹، ۰۹:۲۵ ق.ظ
آنچه که ما با آن سر و کار داریم چیزی است که من آنرا در این کتاب به نام 'نئوفئودالیسم شرکتی' نامیدهام . منظور از این نام ، ساختار پیچیدهی مدیریت سرمایهداری با سلسلهمراتبی از داخل مالکیتها است که بالاتر از سطح هیأتمدیره و قشر تولید کنندهی زیردست آن است . این مدیریت و این سلسله مراتب هماکنون الگوی اقتصادهای ملی و بینالمللی شده است .
[...]
شرکتهای چندملیتی به فعالین پرقدرتی تبدیل شدهاند که در جهانِ نو خود را نشان میدهند . آنها از آنچه هستند بزرگتر مینمایند و تبدیل به شهریاران کشور خویش شدهاند . مدیران این شرکتها میتوانند سرمایه و نیروی کار را از کشوری به کشور دیگر جابهجا کنند ، انجمنهایی را بهوجود آورده یا منحل نمایند . با سرمایهگذاری یا قطع سرمایه جامعهای را برپا یا نابود نمایند و قیمتگذاری داخلی را به خویش اختصاص داده بنابراین بیشترین سود و کمترین مالیاتها را داشته باشند . همچنین از توان اثرگذاری بر قوهی قضاییه نیز برخوردار باشند . سی شرکت اول درآمدی بیش از همهی تولید ناخالص داخلی کمتر از پنجاه دولت ثروتمند داشتهاند . اگر ثروت قدرت است ، این شرکتها در مسابقهی کسب ثروت از سهچهارم کشورهای عضو سازمان ملل پیشی گرفتهاند .
بازارآزادیها میگویند که این مطلب مهم نیست زیرا این شرکتها دارای توان نظامی یا نیروهای کشنده نیستند ، ولی در این گفته دو چیز فراموش شده : یکی توان تهاجم و دیگری توان فریبکاری ؛ آنها میتوانند سرمایهی خویش را خارج کرده یا دولتها را قانع کنند ، ابزار این توجیه هم انگیزهها و وعدههای قانونی و غیرقانونی است تا بتوانند پیشنهاد خود را به کرسیِ تصویب بنشانند . سیاستمداران کشورهای پیشرفته و کشورهای درحال توسعه در صف ایستادهاند تا دست گدایی بهسوی سرمایهگذاران خارجی دراز کنند .
[...]
نخبگانی که با سوءاستفاده از قدرت بههوس بهرهکشی از ملت خود بودهاند حال به فکر بهرهکشی گسترده از از تمام ملتهای جهان افتادهاند . جهان در نظر آنها لقمهای چرب و شیرین است ، با دلایل بسیار میتوان گفت که نظام سرمایهداری چهار یا پنج سدهی اخیر که در آن اروپاییها و نسل آنها برای چیره شدن بر تمام قارهها آماده شدند ، تمرینی است برای جهانی کردن جامعهی بشری . همانگونه که ادوارد سید ، امانوئل والرشتین و اریک ولف هم گفتهاند مردم اروپا و آمریکای شمالی میروند که از مردم پیرامون خویش بهرهکشی کنند و بر آنها چیره شوند . آنان میخواهند ارزشهای فرهنگی خویش را به مردم دیگر کشورها تحمیل کرده ، از آنها مواد خامشان را به بهایی اندک بگیرند ، نیروی کارشان را ارزان بهخدمت آرند و بازارشان را هدف کالاهای خویش کرده و سرانجام کوهی از وام برای آنها باقی گذارند ، وامی که به هیچ وسیله توان بازپرداخت آن را نداشته باشند . ابزارهای کهنهی بهرهکشی همچون لشکرکشی ، فتح سرزمینها و گماردن نوکرانی خارجی بر سر یک ملت دیگر کارآیی ندارد ، دلیل آن هم پایان امپراطوری اروپا است ولی امپریالیسم اقتصادی که پیشگام آن انگلیس است به بیرون مرزهای آن همچون چین و آمریکای لاتین رخنه کرده است ، ایالات متحده هم همین کار را در همین کشورها و کشورهای دیگر انجام داده است .
امروزه دیگر ابزار اصلی چیره شدن ، دولتهای امپریالیست نیستند بلکه شرکتهای چندملیتی هستند .
انقلاب سوم ( هارولد پرکینز )
[...]
شرکتهای چندملیتی به فعالین پرقدرتی تبدیل شدهاند که در جهانِ نو خود را نشان میدهند . آنها از آنچه هستند بزرگتر مینمایند و تبدیل به شهریاران کشور خویش شدهاند . مدیران این شرکتها میتوانند سرمایه و نیروی کار را از کشوری به کشور دیگر جابهجا کنند ، انجمنهایی را بهوجود آورده یا منحل نمایند . با سرمایهگذاری یا قطع سرمایه جامعهای را برپا یا نابود نمایند و قیمتگذاری داخلی را به خویش اختصاص داده بنابراین بیشترین سود و کمترین مالیاتها را داشته باشند . همچنین از توان اثرگذاری بر قوهی قضاییه نیز برخوردار باشند . سی شرکت اول درآمدی بیش از همهی تولید ناخالص داخلی کمتر از پنجاه دولت ثروتمند داشتهاند . اگر ثروت قدرت است ، این شرکتها در مسابقهی کسب ثروت از سهچهارم کشورهای عضو سازمان ملل پیشی گرفتهاند .
بازارآزادیها میگویند که این مطلب مهم نیست زیرا این شرکتها دارای توان نظامی یا نیروهای کشنده نیستند ، ولی در این گفته دو چیز فراموش شده : یکی توان تهاجم و دیگری توان فریبکاری ؛ آنها میتوانند سرمایهی خویش را خارج کرده یا دولتها را قانع کنند ، ابزار این توجیه هم انگیزهها و وعدههای قانونی و غیرقانونی است تا بتوانند پیشنهاد خود را به کرسیِ تصویب بنشانند . سیاستمداران کشورهای پیشرفته و کشورهای درحال توسعه در صف ایستادهاند تا دست گدایی بهسوی سرمایهگذاران خارجی دراز کنند .
[...]
نخبگانی که با سوءاستفاده از قدرت بههوس بهرهکشی از ملت خود بودهاند حال به فکر بهرهکشی گسترده از از تمام ملتهای جهان افتادهاند . جهان در نظر آنها لقمهای چرب و شیرین است ، با دلایل بسیار میتوان گفت که نظام سرمایهداری چهار یا پنج سدهی اخیر که در آن اروپاییها و نسل آنها برای چیره شدن بر تمام قارهها آماده شدند ، تمرینی است برای جهانی کردن جامعهی بشری . همانگونه که ادوارد سید ، امانوئل والرشتین و اریک ولف هم گفتهاند مردم اروپا و آمریکای شمالی میروند که از مردم پیرامون خویش بهرهکشی کنند و بر آنها چیره شوند . آنان میخواهند ارزشهای فرهنگی خویش را به مردم دیگر کشورها تحمیل کرده ، از آنها مواد خامشان را به بهایی اندک بگیرند ، نیروی کارشان را ارزان بهخدمت آرند و بازارشان را هدف کالاهای خویش کرده و سرانجام کوهی از وام برای آنها باقی گذارند ، وامی که به هیچ وسیله توان بازپرداخت آن را نداشته باشند . ابزارهای کهنهی بهرهکشی همچون لشکرکشی ، فتح سرزمینها و گماردن نوکرانی خارجی بر سر یک ملت دیگر کارآیی ندارد ، دلیل آن هم پایان امپراطوری اروپا است ولی امپریالیسم اقتصادی که پیشگام آن انگلیس است به بیرون مرزهای آن همچون چین و آمریکای لاتین رخنه کرده است ، ایالات متحده هم همین کار را در همین کشورها و کشورهای دیگر انجام داده است .
امروزه دیگر ابزار اصلی چیره شدن ، دولتهای امپریالیست نیستند بلکه شرکتهای چندملیتی هستند .
انقلاب سوم ( هارولد پرکینز )
- ۹۹/۰۷/۲۹