آلمان شرقی و آلمان غربی
چهارشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۲۱ ق.ظ
تا پیش از ساخت دیوار برلین در سال ۱۹۶۱ نزدیک به ۲۶ میلیون نفر از آلمان شرقی به آلمان غربی فرار کردند . با همهی اینها سرانجام آلمان شرقی در دههی ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ راهبری 'معجزهی اقتصادی' خویش را آغاز کرد . این معجزه اگرچه از دیدگاه گسترده همانند چیزی نبود که پیشتر در آلمان غربی روی داده بود ولی شتابی کمتر نداشت . هنگامی که اقتصاد کشورهای غیرکمونیست بر اثر بحران نفت در دههی هفتاد رو به افول نهاد آلمان شرقی به کمک نفت ارزان شوروی همچنان پویا ماند ، هرچند این کشور نیز پس از ۱۹۸۷ رو به فروپاشی نهاد . درحقیقت عدم کارآییِ اقتصاد متمرکز دولتی نبود که آلمان شرقی را در ۱۹۸۹ منفجر کرد ، بلکه آنچه مایهی این پیشامد شد فساد خبرگانی بود که قانونگذاری را در کشور در دست داشتند . عامل دیگر این شکست سرخوردگی مردم بود که به محض اجازهی گورباچف ، تزارِ اصلاحطلب کمونیست ، با اشتیاق رأی به براندازی دیوار برلین دادند و این رخداد پس از رهایی مجارستان از بند کمونیسم روی داد .
درضمن ، هر دو معجزهی اقتصادی (در دو آلمان) بهسبب بازگشت بهخویشتن و کسب مهارت رخ داد . مردم آلمان هم از دیدگاه فنی و هم از دیدگاه سازمانیافتگی ، در زمانی کوتاه به سرمایهی انسانی خود بازگشتند . اما آنچه مایهی پیشرفت آلمانها شد کاردانی و عزم ملی آنان بود . این پاسخ را باید به کسانی داد که هنوز هم با مقایسهی صنایع سنگین و شمار کارگران خدماتی در آلمان بهویژه آلمان شرقی تردید دارند که آنها را جامعهی حرفهای شمارند . شکی نیست که آلمان غربی در هر زمینه از پیشرفتهترین کشورهای جهان سر بود ؛ برخی از موارد این سنجش عبارتند از : سطح بالای زندگی مردم ، انقلاب خدماتی ، شایستهسالاری نسبی ، سلسله مراتب حرفهای در دولت و تجارت ، حقوق زنان ، رفاه همگانی ، درک خوب از جامعهی مدنی ، گسترش آموزش عالی ، تمرکز صنعت در شرکتهای بزرگ و مشارکت ملت و دولت در پیشبرد اقتصاد جهانی . درعوض آلمان شرقی با داشتن شمار فراوانی نیروی کار هنوز در پیچ و خم جامعهی کشاورزی و صنایع کهن ، دست و پا میزد هرچند ایدئولوژی حاکم این کارگران را کارمند میشمرد . بهجز این کاستی از دیدگاه سلسلهمراتب شایستگی (به ادعای حکومت) و حقوق ، شغل و آزادی زنان آلمان شرقی از آلمان غربی بسیار پیشروتر بود . هر دو جامعه بر اثر جنگ از هم پاشیده شده و نیاز به بازسازی داشتند . پس از جنگ ، اقتصاد متمرکز (دولتی) آلمان شرقی و بازار آزاد آلمان غربی محیط کارِ همهی مؤسسات پیشین را دگرگون کرد ، بهاینترتیب دو جامعهی متفاوت بهوجود آمد .
انقلاب سوم ( هارولد پرکینز )
درضمن ، هر دو معجزهی اقتصادی (در دو آلمان) بهسبب بازگشت بهخویشتن و کسب مهارت رخ داد . مردم آلمان هم از دیدگاه فنی و هم از دیدگاه سازمانیافتگی ، در زمانی کوتاه به سرمایهی انسانی خود بازگشتند . اما آنچه مایهی پیشرفت آلمانها شد کاردانی و عزم ملی آنان بود . این پاسخ را باید به کسانی داد که هنوز هم با مقایسهی صنایع سنگین و شمار کارگران خدماتی در آلمان بهویژه آلمان شرقی تردید دارند که آنها را جامعهی حرفهای شمارند . شکی نیست که آلمان غربی در هر زمینه از پیشرفتهترین کشورهای جهان سر بود ؛ برخی از موارد این سنجش عبارتند از : سطح بالای زندگی مردم ، انقلاب خدماتی ، شایستهسالاری نسبی ، سلسله مراتب حرفهای در دولت و تجارت ، حقوق زنان ، رفاه همگانی ، درک خوب از جامعهی مدنی ، گسترش آموزش عالی ، تمرکز صنعت در شرکتهای بزرگ و مشارکت ملت و دولت در پیشبرد اقتصاد جهانی . درعوض آلمان شرقی با داشتن شمار فراوانی نیروی کار هنوز در پیچ و خم جامعهی کشاورزی و صنایع کهن ، دست و پا میزد هرچند ایدئولوژی حاکم این کارگران را کارمند میشمرد . بهجز این کاستی از دیدگاه سلسلهمراتب شایستگی (به ادعای حکومت) و حقوق ، شغل و آزادی زنان آلمان شرقی از آلمان غربی بسیار پیشروتر بود . هر دو جامعه بر اثر جنگ از هم پاشیده شده و نیاز به بازسازی داشتند . پس از جنگ ، اقتصاد متمرکز (دولتی) آلمان شرقی و بازار آزاد آلمان غربی محیط کارِ همهی مؤسسات پیشین را دگرگون کرد ، بهاینترتیب دو جامعهی متفاوت بهوجود آمد .
انقلاب سوم ( هارولد پرکینز )
- ۹۹/۰۷/۰۹