aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

پایان کار ساسانیان

شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۳۹ ق.ظ
درفاصله‌ی بین چهارسال پس از مرگ خسرو دوم و جلوس آخرین پادشاه این سلسله یعنی یزدگرد سوم ، قریب دوازده پادشاه برتخت نشستند . در این مدت شاهان بازیچه‌ی دست سرداران بودند ، تاج بر سر می‌گذاشتند ، چندماه بعد کشته می‌شدند ؛ چون مرد کم آمد زنان را بر تخت نشاندند . سرداران بزرگ به‌اتکاء سربازان خود یا به کمک دولت روم درصدد تصرف تاج و تخت برآمدند .
شیرویه که به‌نام کواذ پس از خلع پدرش برتخت نشست ، نخستین کاری که کرد صلح با روم بود و به جنگ ۲۷ ساله‌ای که هر دو طرف را خسته و سخت فرسوده بود ، خاتمه داد . ازجمله شرایط صلح ، رد اُسرای طرفین و نیز رد صلیب حضرت عیسی از طرف ایران بود ، به‌همین مناسبت بود که در ۶۲۹ میلادی جشن‌هایی در روم گرفتند . قباد دوم پس از این‌کار به امور داخلی پرداخته ، عوارضی را که خسروپرویز مقرر داشته بود موقوف کرد و زندانیان را آزاد کرد و به مردم مهربانی کرد . وی بعد از کشتن برادرانش ، پس از شش‌ماه سلطنت درگذشت . برخی گویند که او را زهر دادند و بعضی مرگ او را به‌طاعونی نسبت می‌دهند که به ایران سرایت کرد و گروهی عظیم از مردمان را به‌هلاکت رسانید .
[...]
یزگرد سوم پسر شهریار [پسر خسرو از شیرین] از زنی زنگی و نوه‌ی خسروپرویز بود که به‌طور گمنام در حدود استخر پارس می‌زیست . بزرگان استخر او را پادشاه خواندند و در آتشکده‌ی آنجا که معروف به آتشکده‌ی اردشیر بود ، تاج بر سرش نهادند . هواخواهانش به تیسفون روی آوردند و به‌یاری رستم‌فرخ‌زاد آن شهر را گرفتند و فرخ‌زادخسرو (که از پشت خسروپرویز بود) را از تخت به‌زیر آورده هلاک ساختند . بدین‌ترتیب همه‌ی کشور ایران برای آخرین‌بار در زیر فرمان یزدگرد سوم درآمد (۶۳۲ م)
[...]
وقتی که یزدگرد به‌شاهی رسید تمام آثار انقراض در ناصیه‌ی دولت ساسانی پدیدار بود . یزدگرد شاه کم‌تجربه و ناتوانی بود ، او نمی‌توانست در چنین‌زمانی ایران را در مقابل قوم تازه‌نفس عرب حفظ کند .
[...]
فرجام کار یزدگرد - پس از فتح نهاوند [توسط اعراب] یزدگرد که جز عنوان شاهنشاهی نداشت باز هم روی به‌گریز نهاد . سپاهبد طبرستان او را به پناه خود خواند و اگر این دعوت را می‌پذیرفت شاید می‌توانست در پناه کوه‌های بلند طبرستان قدرت خود را نگاه دارد ، چنانکه سپاهبدان بیش از یک‌قرن استقلال خود را در برابر حملات مسلمین حفظ کردند . ولی یزدگرد خراسان را ترجیح داد و سعی بی‌فایده کرد شاید امرای محل را که در این‌وقت کاملاً مستقل بودند با خود یار کند ، اما میسر نشد .
یزدگرد پیش از این در سال ۱۶ هجری (۶۳۹ م) با اعزام هیأتی به چین از فغفور آن استمداد کرده بود ، ولی فغفور چین به‌عذر دوری راه از فرستادن کمک به ایران امتناع کرد . یزگرد از نیشابور به طوس رفت ولی کنارنگ آنجا که مایل نبود او را پناه دهد هدایای گران‌بها پیش برد و گفت : قلعه‌ی طوس گنجایش موکب شاهی را ندارد ، ناچار یزدگرد رو به‌ مرو° نهاد .
[...]
بنابه‌روایت بلعمی ، چون یزدگرد به مرو آمد با او چهارهزار مرد بودند ، اما مرد جنگی نبودند . غلامان ، خواجه‌سرایان ، زنان ، فراشان ، آشپزان و دبیران بودند ، همه از خواص او شمرده می‌شدند .
آنگاه ماهوی مرزبان که می‌خواست از این مهمانان ناخوانده خلاص شود با نیزک‌طرخان ، امیر باغدیس متحد شد ، نیزک تحت فرمان یبغوی طخارستان بود و فوجی را به گرفتن یزدگرد فرستاد ؛ پادشاه بخت‌برگشته روی به فرار نهاد و تنها و حیران از جایی به جایی می‌رفت ، تا شبی برای خفتن به آسیابی درآمد ، آسیابان او را نمی‌شناخت ، به‌طمع بردن جواهرات و جامه‌های زیبا و زربفت که با او بود ، وی را به‌کشت ؛ یا بنابه‌روایت دیگر ، سواران ماهوی که در جستجوی یزدگرد بودند او را درآنجا خفته یافته بکشدندش !
ثعالبی گوید جسد این شهریار بخت‌برگشته را در رود مرغاب انداختند . آب او را همی برد تا به جدولی که زریگ نام داشت ، به‌شاخه‌ی درختی گیر کرد . اسقف مسیحیان این شهر جسد او را از آب گرفت و در طیلسانی مشک‌آلود پیچیده و در باغی به‌مرو به‌خاک سپرد . مرگ وی ده‌سال پس از جنگ نهاوند ، در سال هشتم خلافت عثمان در ۳۱ هجری مطابق با ۶۵۲ میلادی اتفاق افتاد ؛ و با مرگ او که تا آخرین نفس برای نجات ایران بکوشید شاهنشاهی ساسانی سقوط کرد .
هنوز زرتشتیان هند بانهایت وفاداری هر سال ۱۲ سپتامبر ، به‌مناسبت جلوس او به‌سلطنت که مبدأ تقویم ایشان سنه‌ی یزدگردی است ، سال خود را به‌نام او تجدید می‌کنند . ایرانیان را رسم این بود که تاریخ را از سال جلوس هر پادشاهی به‌حساب می‌آوردند و چون پس از یزدگرد سوم ایران پادشاهی نیافت زرتشتیان همان سال جلوس یزدگرد سوم را مبدأ کار خود قرار داده‌اند ، و آن‌را تاریخ یزدگردی خوانده‌اند .
یزدگرد چون به‌تخت سلطنت نشست پانزده‌سال داشت ، در جنگ نهاوند بیست‌وچهار ساله و در ۶۵۲ میلادی که در مرو کشته شد ، سی‌وچهار سال داشت . او به‌راستی پادشاه بدبختی بود ، زیرا در زمان او چراغ استقلال و عظمت یک ملت بزرگِ باستانی خاموش شد . اگرچه بعد از دویست سال باز حیات ملی خود را از سر گرفت ولی درواقع دیگر آن ایران نبود ، بلکه روحی بود که در شخصیت کوچک‌تر از خودش حلول کرده بود ؛ و تاکنون هم نتوانسته است قالب پیشین خود را پیدا کند .
یزدگرد را نمی‌توان به تقصیر بزرگ یا خیانت مهمی متهم کرد ، لیکن چون شهامت ، شجاعت و تدبیری که در آن روز یک شاهنشاه ایرانی می‌بایست داشته باشد نداشت ، مانند داریوش سوم هخامنشی که زندگانی او با وی شباهت زیادی دارد ، باید در پیشگاه تاریخ مسئول و محکوم دانست .
[...]
مسعودی می‌نویسد که بیشتر اعقاب یزدگرد در مرو ساکن شدند ، ولی اکثر بازماندگان شاهان و چهارطبقه‌ی ایرانی هنوز در سواد عراق هستند و نسب خود را نوشته و مانند اعراب حفظ می‌کنند .
ایران در عهد باستان ( جواد مشکور )

°مرو تا زمان ناصرالدین‌شاه قاجار جزو خاک ایران بوده : "دولت ایران در دوره ناصرالدین شاه با تسلیم شدن به قرارداد آخال ، که در ۲۲ محرّم ۱۲۹۹/ ۱۲ دسامبر ۱۸۸۱ منعقد شد ، الحاق بخش‌هایی از خاک ایران را به روسیه پذیرفت . در ۱۳۰۰/ ۱۸۸۳ ، روسها جلگه تجن در شمال خراسان را تصاحب کردند و در اوایل ۱۳۰۱/ ۱۸۸۴ مرو و سپس سرخس را به متصرفات خود افزودند."[ویکی‌شیعه]
  • Zed.em

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی