aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

aleshanee

سعی در معقول و متعادل بودن با مردمان نفهم کار بسیار خطرناکی است !

ما از قبیله‌ای هستیم که مدام می‌پرسیم ، و اینقدر می‌پرسیم تا دیگه هیچ امیدی باقی نمونه!

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

خسرو اول (انوشیروان)

دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۴۲ ق.ظ
خسرو اول که پس از مرگ لقب انوشروان (انوشک‌روان) یعنی روان بی‌مرگ و جاودان یافت ، از بزرگ‌ترین پادشاهان ساسانی است . وی در ۵۳۱ میلادی به‌تخت نشست ؛ و در ۵۷۹ میلادی درگذشت . هرگز تاج‌ و تخت ساسانی به‌اندازه‌ی دوره‌ی خسرو اول استوار نشده بود . چه تمام طبقات حتی موبدان و بزرگان مطیع شاه بودند . این پادشاه پس از سرکوبی مزدکیان توانست باقدرت و عدالت تمام نظم و آرامش را در کشور برقرار سازد ، از اینجهت در تاریخ او را دادگر لقب داده‌اند .
باید دانست که هرچند سیاست قباد اقتدار سلطنت را از قید اشراف آزاد کرد ، ولی این آزادی را به‌بهای خرابی کشور و هرج‌ومرج مملکت به‌دست مزدکیان تحصیل کرد . در زمان انوشیروان مجدداً پادشاه مرکز کل اقتدارات شد . وی نخست فرمان داد املاکی را که در عهد تجاوز مزدکیان غصب شده بود به صاحبان آنان بازگرداندند و اموال بی‌صاحب را برای اصلاح خرابی‌ها تخصیص دادند .
در باب زنانی که مزدکیان ربوده بودند ، درصورتیکه آن زن از آغاز شوهر نداشته و یا شوهرش بعداً درگذشته باشد ، اگر مرد رباینده از حیث طبقه‌ی اجتماعی با آن زن برابر باشد بایستی او را شرعاً به‌عقد خود درآورد وگرنه بایستی از آن زن کناره گیرد . به‌موجب روایت دیگر زن مختار بود او را به‌شوهری خود اختیار بکند یا نکند . به‌هرحال رباینده مکلف بود قهراً مهر مضاعفی به‌خانواده‌ی زن بپردازد . اگر شوهر قانونی زن زنده بود ، زن به‌او برمی‌گشت و غاصب می‌بایستی معادل مهریه‌ای را که شوهر قانونی داده بود به‌زن بپردازد . هر کودکی که نسبتش مشکوک بود ، بایستی متعلق به خانواده‌ای باشد که در آن زندگی می‌کرده و در آن خانواده حق وراثت داشته باشد . هرکسی خسارتی به دیگری رسانیده بود ، مجبور به ادای غرامت می‌شد و به مجازاتی متناسب با جرم خود می‌رسید .
خسرو به‌فرمود تا خانواده‌های اعیان و اشراف را که به‌واسطه‌ی کشته شدنِ آقای خانواده‌ی خود به تنگدستی افتاده بودند شمارش کردند ، و تعداد یتیمان و بیوه‌زنان را شمردند و به هرکدام از آنان قوت‌لایموتی دادند . پادشاه کودکان این طبقات را "فرزندان خود" شمرد ، دختران را به مردانی که هم‌طبقه‌ی آنان بودند به‌زنی داد و جهیز آنها را از خزانه‌ی دولتی تهیه کرد ؛ همچنین پسران را از دختران نجیب‌زاده زن داد و مهر آنان را خود برعهده گرفت و آنان را توانگر کرد و فرمود که در درگاه شاهی بمانند و تربیت شوند ، تا مهیای پذیرفتن خدمات بزرگ‌تر گردند ؛ بدین‌طریق طبقه‌ی جدیدی از نجبا در دربار او پدید آمد که فرمانبردار و فدایی او بودند و نیز فرمان داد که املاک و ابنیه و قنواتی را که بر اثر کوتاه شدن دست صاحبان آنها ویران و بایر شده بود ، آباد و دایر نمایند ، پل‌های چوبی و سنگی را که ویران شده بود دوباره مرمت کردند .
وی اصلاحات زیادی در روش اخذ مالیات کرد . پیش از وی کشاورزان قبل از تعیین میزان مالیات توسط مأموران دولتی جرأت نمی‌کردند به‌میوه‌های رسیده دست بزنند ، وی دستور داد تمام زمین‌های زراعتی را به‌دقت مساحی کردند و مأمورانی درستکار برای این امر برگزید ، دریافت مالیات ارضی جدید براساس این ممیزی قرار گرفت .
نرخ‌های ثابت که مطابق اصول جدید معین شد از این‌قرار بود :
هر گریب (جریب معادل با ۲۴۰۰ مترمربع) گندم یا جو ، سالی یک‌درهم ؛ هر گریب مو سالی ۸ درهم ، هر گریب یونجه ۷ درهم ، هر گریب برنج ۵/۶ درهم و سالیانه از هر چهار درخت خرمای فارسی ، یا شش نخل آرامی ، یا شش درخت زیتون یک درهم می‌گرفتند .
سایر محصولات دیگر از ادای مالیات معاف بودند و نخل‌های پراکنده که جزو نخلستانی مستقل به‌شمار نمی‌آمد ، از ادای مالیات معاف گشت .
جزیه‌سرها (مالیات سرانه) نیز بر تمام اشخاص بیست تا پنجاه ساله تعلق می‌گرفت ؛ به استثناء بزرگان ، موبدان ، دبیران ، خدمتگذاران دولت و سربازان که از این مالیات معاف بودند . در جزیه‌ی سرانه از توانگران ۱۲ درهم و میانه‌تر ۸ و کمتر ۶ و سایر رعایا هر تن در سال ۱۴ درهم می‌پرداختند . مالیات را با اقساط سه‌ماهه می‌گرفتند ؛ خسرو فرمود صورت نرخ‌های جدید را در گنج شاهی نهاده و رونوشت‌های دیگری به همه‌ی مستوفیان (مأموران مالیات) و همه‌ی قضات بلوک بفرستادند .
انوشیروان قضات را مأمور کرد که مراقبت کنند تا مالیات‌ها عادلانه وصول شود و اگر خساراتی متناسب با مالیات بر گندم و باغ اشخاص وارد آید ، آنها را از ادای مالیات معاف کنند . قضات دهستان‌ها صورت معافیت‌ها را به‌حکومت مرکزی می‌رسانیدند و حکومت نیز اوامر مناسبی به تحصیلداران صادر می‌کرد . منظور خسرو از این بازرسی این بود که از اسراف‌هایی که تا آن زمان در اخذ مالیات معمول بود جلوگیری کند .
خسرو فرمان داد که برای نجبای فرودست که به‌منزله‌ی هسته و مغز سپاه ایران بودند و تا آن‌زمان بدون جیره خدمت می‌کردند و حتی ساز و برگ جنگ را هم به‌خرج خودشان فراهم می‌نمودند ، حقوق و جیره‌ای معین نمایند .
در زمان خسرو سلاح کامل اسواران مرکب بود از : یک برگستوانِ اسب [روپوش و زره مخصوصی که هنگام جنگ بر تن می‌کردند یا روی اسب می‌انداختند] ، جوشنی بلند ، زره سینه‌پوشی ، ران‌بند ، شمشیر ، نیزه ، سپر مدور ، گرز ، تبرزین ، ترکشی که حاوی دو کمان با چند زه و سی تیر بود و دو کمند بافته که از پشت سر به کلاه خود متصل می‌کردند . ازجمله اصلاحات لشگری خسرو انتقال قوم کوهستانی بارز ، ساکن کرمان که از اقوام شجاع ایرانی بودند به نقاط مختلف کشور و مجبور نمودن آنان به‌خدمت سربازی است . نیز از یک قوم دیگر موسوم به چول که ظاهراً شورش کرده بودند ، فقط ۸۰ تن باقی گذاشت و آن مردمان جنگ‌آزموده را به شهر رام‌پیروز انتقال داد ، آنان را نیز مکلف به خدمت سربازی نمود .
سپس اقوام آبخاز و خزر و آلان را که به ایران هجوم آورده و در ارمنستان پیش‌رفته بودند شکست داد و ده‌هزارتن از آنان را اسیر کرده و ایشان را در آذرباییجان مستقر گردانید و نیز در بلاد الشابران و مسقط که به‌امر او بنا شد و در دژ مرزی دربند (باب‌الابواب) سربازانی جنگ‌آزموده جای داد که آنان را به پهلوی 'نشاستگان' به‌معنی پاذگان می‌گفتند که در تاریخ طبری آن اصطلاح "السیاسجین" آمده که باید مصحف "النشاستجین" باشد .
خسرو پادگان بلاد ارمنستان را که از روم گرفته بودند ، نیز به این قوم واگذاشت . و شهری مستحکم به‌نام سغدبیل در گرجستان بنا نهاد و سغدیان و ایرانیان را در آنجا مسکن داد . وی اقوام وحشی و چادرنشین را برای استفاده‌ی نظامی از ایشان به مرزها و مناطق خطرناک کوچ می‌داد تا حملات دشمنان خارجی را دفع کنند . بدین طریق سپاه جاودانی که خسرو اول ایجاد کرد مرکب از سواران ایرانی و کوچ‌نشینان غریب بود .
خسرو در تشکیلات جدید سپاه ، منصب 'ایران‌سپاهبذ' را ملغی کرده ، چهار سپاهبذ در چهارسوی کشور بگماشت . سپاهبذ خراسان (شرق) ریاست سپاه خراسان ، سیستان و کرمان ؛ سپاهبذ نیمروز (جنوب) ریاست سپاه پارس و خوزستان ؛ سپاهبذ خوربران (غرب) ریاست سپاه عراق تا مرزهای روم ؛ و سپاهبذ باختر (شمال) ریاست سپاه ماد بزرگ و آذرباییجان را برعهده داشت .
مورخان شرقی نه‌فقط خسرو انوشیروان را یکی از عادل‌ترین پادشاهان دانسته‌اند بلکه او را نمونه‌ی رحمت و جوانمردی شمرده‌اند ، ولی توصیفی که پروکوپیوس از خسرو کرده با آنچه در روایات شرقی هست مطابقت ندارد .
پروکوپیوس خسرو را پادشاهی ناآرام و فتنه‌انگیز معرفی کرده است که عاشق حادثه‌جویی و بدعت بود و همواره در پیرامون خویش تولید هیجان می‌کرد و او را مردی مغرور معرفی می‌کند . گوید که او آنچه وجود نداشت می‌گفت و آنچه وجود داشت کتمان می‌کرد و مسئولیت مظالم خود را به‌گردن مظلومان می‌انداخت ، سوگند خود را نقض می‌کرد ، اظهار زهد و تقدس می‌نمود و زشتی اعمال خود را به نیروی زبان‌آوری از میان می‌برد .
پروکوپیوس برای اینکه نمونه‌ای از تزویر و ریاکاری‌های خسرو را به‌دست داده باشد می‌نویسد : در فتح شهر سورا به‌دست ایرانیان ، خسرو سربازی را دید که زنی زیبا را بر روی خاک می‌کشید درحالیکه طفل او به‌زمین افتاده بود ؛ شاه از دیدن آن حالت ناله برآورد و در حضور آناستاسیوس سفیر روم گریه کرد و از خدا خواست که مسبب تمام این فجایع را کیفر دهد . مورخ مذکور گوید که : خسرو به‌خوبی می‌دانست که خود مسبب این جنگ شده بود !
[...]
در زمان خسرو پسرش انوشگ‌زاد به مذهب مسیحی درآمده و ظاهراً به‌یاری مسیحیان سر به‌ شورش برداشت . خسرو در آن‌هنگام سخت بیمار بود ولی شورش را فرونشاند ، انوشگ‌زاد را دستگیر و کور کرد ، بدینوسیله او را از سلطنت محروم ساخت . [چون طبق قوانین و رسوم آن‌زمان ، کسی که نقص‌عضو داشت مجاز به سلطنت نبود]
خسرو با موبدان زرتشتی متحد شد تا مزدکیان را براندازد ولی نه طبقه‌ی روحانیون و نه اشراف در زمان او هیچگاه به‌قدرت پیشین خود نرسیدند .
خسرو در مسائل مذهبی جمود و تعصب نداشت و نسبت به عقاید مختلفه‌ی دینی و فلسفی وسعت‌نظر نشان می‌داد . وی عیسویان را در مؤسسات عام‌المنفعه استخدام می‌کرد .
پس از تأسیس شهر رومگان در مدائن ، به فرقه‌ی یعقوبی اجازه داد که انجمن تشکیل داده جاثلیقی برگزینند . عیسویان ایران مدت‌ها این محبت خسرو را به‌خاطر داشتند ، ولی درآغاز جنگ ایران و روم موبدان موبدداد هرمزد به آزار عیسویان پرداخت ، اما این آزار موقتی بود و به‌زودی برطرف شد .
انوشیروان هفت تن از فیلسوفان مدرسه‌ی آتن را که در ۵۲۹ میلادی ، مدرسه‌ی ایشان به‌دست ژوستی‌نین تعطیل شده بود به ایران پناه داده مورد پذیرایی خاص قرار داد .
در زمان خسرو اول ، بازی شطرنج از هند به‌ایران رسید و ازجمله کتاب‌های هندی که به‌زبان پهلوی ترجمه شد داستان زندگی بودا بود که بعدها به نام بلوهر و بوذاسف معروف شد ؛ و نیز کتاب پنجاتنترا (کلیله و دمنه) است که دومی را برزویه‌ی پزشک به‌ایران آورد .
[...]
داوری درباره‌ی خسرو انوشیروان - دوره‌ی سلطنت این شاهنشاه از درخشان‌ترین دوره‌های عهد ساسانی است . ایران چنان عظمتی یافت که حتی از عهد دو شاهپور بزرگ پیش‌تر رفت . توسعه‌ی دامنه‌ی ادبیات ، فرهنگ این عهد را کیفیت مخصوصی بخشید . در زمان او سلسله‌ی ساسانی به‌اوج عظمت خود رسید و کشورهای وسیع از هندوکش تا انطاکیه و از کوه‌های قفقاز و جیحون تا یمن ، میدان سواره‌نظام ایران گردید . دولت هیاطله (با یاری‌گرفتنِ خسرو از خاقان تُرک) از صفحه‌ی روزگار برافتاد و امپراطوران روم شکست‌های بی‌سابقه‌ای از ایران خوردند . این پادشاه توانست با برقراری اصلاحات اجتماعی نوین اثرات انقلاب بزرگی را از ایران ریشه‌کن کند .
ایران در عهد باستان ( جواد مشکور )
  • Zed.em

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی